Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
credit rating
رتبه بندی اعتباری مشتریان
Other Matches
score
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scored
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scores
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
credit rationing
جیره بندی اعتباری
ranks
رتبه بندی
rank
رتبه بندی
ranking
رتبه بندی
ranked
رتبه بندی
degree
رتبه بندی کردن
ranks
رتبه بندی کردن
grade
درجه بندی رتبه
grades
درجه بندی رتبه
rank
رتبه بندی کردن
ranked
رتبه بندی کردن
degrees
رتبه بندی کردن
isotropic ranking
رتبه بندی غیر کمی
ranking
دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
service rating
تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
clientele
مشتریان پیروان
clientage
مشتریان پیروان
loyalty rebate
تخفیف مشتریان دائم
loyalty discount
تخفیف مشتریان دائم
party boat
قایق بزرگ حامل مشتریان
mains electricity
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
long pull
اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
discredited
بی اعتباری
relative
اعتباری
discrediting
بی اعتباری
discredits
بی اعتباری
nominal
اعتباری
unreliability
بی اعتباری
nullity
بی اعتباری
discredit
بی اعتباری
mock-ups
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
mock-up
مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
contructive larcency
سرقت اعتباری
disfavour
بی اعتباری مغضوبیت
disfavor
بی اعتباری مغضوبیت
credit card
کارت اعتباری
credit cards
کارت اعتباری
credit system
نظام اعتباری
pepper corn rent
اجاره اعتباری
disparagement
توهین بی اعتباری
discreditable
شایسته بی اعتباری
constructive fraud
کلاهبرداری اعتباری
credit facilities
تسهیلات اعتباری
credit institution
موسسه اعتباری
fiduciary currency
پول اعتباری
reputed owner
مالک اعتباری
credit account
حساب اعتباری
fiduciary issue
اسکناسهای اعتباری
promissory notes
اسناد اعتباری
credit tightness
انقباض اعتباری
f.currency
پول اعتباری
credit tightness
کمبود اعتباری
credit system
فروش اعتباری
prestige suggestion
تلقین اعتباری
credit money
پول اعتباری
credit market
بازار اعتباری
credit instrument
اسناد اعتباری
promissory note
اسناد اعتباری
credit instrument
ابزار اعتباری
credit
خرید وفروش اعتباری
fiat money
پول رایج اعتباری
credit notes
صورت وضعیت اعتباری
A cash ( credit ) transaction .
معامله نقدی ( اعتباری )
credited
خرید وفروش اعتباری
grant a credit
اعتباری را اعطا کردن
credit note
صورت وضعیت اعتباری
crediting
خرید وفروش اعتباری
credits
خرید وفروش اعتباری
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
cover charges
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charge
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
fielded
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fields
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
fractional reserve banking
روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
Can I pay by credit card?
آیا میتوانم با کارت اعتباری پرداخت کنم؟
fractional
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
bartender
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
bartenders
کسی که در بار مشروبات برای مشتریان می ریزد متصدی بار
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
PCMCIA
مشخصات کارتهای جانبی گسترده که به اندازه کارت اعتباری هستند و در انتهای اتصالی دارند
stationed
رتبه
station
رتبه
rank
رتبه
ranks
رتبه
ranked
رتبه
step
رتبه
degrees
رتبه
stations
رتبه
stepping
رتبه
from within the ranks of
از رتبه
coordinate
هم رتبه
grade
رتبه
run of the mine
بی رتبه
grades
رتبه
order
رتبه
degree
رتبه
of the same grade
هم رتبه
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
placing
مقام رتبه
third degree
رتبه سوم
places
مقام رتبه
rating
درجه رتبه
ratings
درجه رتبه
ranking
عالی رتبه
permanent rank
رتبه دایمی
minor
پایین رتبه
step
مرحله رتبه
dignity
مقام رتبه
step
رتبه درجه
stepping
رتبه درجه
khediviate
رتبه خدیو
outrank
رتبه بالاترداشتن
episcopate
رتبه اسقفی
stepping
مرحله رتبه
low order
پایین رتبه
place
مقام رتبه
degradation
تنزل رتبه
high order
رتبه بالا
degrade
تنزیل رتبه
grades
درجه رتبه
khedivate
رتبه خدیو
to get one's stripes
رتبه گرفتن
centile rank
رتبه صدکی
juniority
رتبه پائین تر
compeer
هم رتبه بودن با
degrades
تنزیل رتبه
high ranking
عالی رتبه
percentile rank
رتبه صدکی
demotion
تنزل رتبه
he is next to you in rank
او در رتبه پس از شماست
grade
درجه رتبه
oem
Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
electronic
سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
promotion
ترفیع رتبه پیشرفت
minor
پایین رتبه خرد
high order bit
بیت بالا رتبه
princeling
شاهزاده پایین رتبه
subalternate
شخص پایین رتبه
noncommissioned officer
افسر دون رتبه
promotions
ترفیع رتبه پیشرفت
rank difference correlation
همبستگی تفاوت رتبه ها
inferior
پایین رتبه فرعی
constableship
وفیفه یا رتبه پلیس
justiciary
داور عالی رتبه
eminence
عالی رتبه عالیجناب
demoting
تنزل رتبه دادن
demotes
تنزل رتبه دادن
demoted
تنزل رتبه دادن
demote
تنزل رتبه دادن
degrade
تنزل رتبه دادن
clock stagger
رتبه زمان سنجی
the rank of colonel
پایه یا رتبه سرهنگی
eminency
عالی رتبه عالیجناب
inferiors
پایین رتبه فرعی
low order digit
رقم پایین رتبه
below the horizon
رتبه من از او پایین تر است
degrades
تنزل رتبه دادن
advance
ترفیع رتبه دادن
comedown
تنزل رتبه ومقام
advancing
<adj.>
ترفیع رتبه دادن
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
to act
[as somebody]
عمل کردن
[به عنوان رتبه ای]
commissioner
مامور عالی رتبه دولت
warlord
افسر عالی رتبه ارتش
Esteemed commissioner!
مامور عالی رتبه محترم!
stratum
رتبه طبقه نسج سلولی
duumvirate
اشتراک دو نفرهم رتبه درکاری
puisne judge
قاضی پایین رتبه دادرس جز
commissioners
مامور عالی رتبه دولت
duumvir
شریک رتبه حکومت دو نفری
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording
جمله بندی کلمه بندی
classification
طبقه بندی رده بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
classifications
طبقه بندی رده بندی
lineaments
طرح بندی صورت بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
card
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
cards
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
disrate
پست کردن تقلیل رتبه دادن
downgraded
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrade
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrading
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
eminence
پر مقام
[بالا رتبه]
در گروهی یا پیشه ای
undergrad u te
شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
chancellery
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
downgrades
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
chancellory
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com