Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
stratum
رتبه طبقه نسج سلولی
Other Matches
score
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scored
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
scores
رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
entresol
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
intermediate
آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower class
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
unicellularity
یک سلولی
cellulous
سلولی
unicellular
یک سلولی
amoebas
جانور تک سلولی
amebae
جانور تک سلولی
meiosis
تقسیم سلولی
cell animation
تحرک سلولی
intercellular
داخل سلولی
cellular
بافت سلولی
multicellular
چند سلولی
amoebae
جانور تک سلولی
amebas
جانور تک سلولی
extracellular
خارج سلولی
amoeba
جانور تک سلولی
acellular
غیر سلولی
cell receptor
گیرنده سلولی
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
macronucleus
هسته سلولی بزرگتر
amoebic
وابسته به جانور تک سلولی
amitosis
یک نوع تقسیم سلولی
lysate
حاصل تجزیه سلولی
sclerenchyma
بافت سخت سلولی
cellular structure
ساختارسلولی سازه سلولی
karyokinesis
مرحله تقسیم سلولی
diploblastic
دارای دو غشاء سلولی
exoenzyme
انزیم خارج سلولی
endoenzyme
انزیم داخل سلولی
agamete
تکثیر سلولی غیر جنسی
receptacle
حفره درون سلولی گیاه
receptacles
حفره درون سلولی گیاه
triploblastic
دارای سه غشاء سلولی ابتدایی
protoplasm
ماده اصلی جسم سلولی
prophase
مرحله اولیه تقسیم سلولی پیشگاه
lumen
حفره سلولی درون جدار گیاه
karyolymph
ماده اساسی زمینه هسته سلولی
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.
ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
lyse
بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
schizogony
تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
telophase
اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
mastigophoran
اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
gametocyte
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
macromere
سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
prolotherapy
اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
islets of langerhans
دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
stratify
طبقه طبقه کردن
ranks
رتبه
degree
رتبه
degrees
رتبه
coordinate
هم رتبه
from within the ranks of
از رتبه
of the same grade
هم رتبه
stepping
رتبه
step
رتبه
rank
رتبه
run of the mine
بی رتبه
grade
رتبه
grades
رتبه
ranked
رتبه
order
رتبه
station
رتبه
stations
رتبه
stationed
رتبه
lymphoblast
سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
demotion
تنزل رتبه
permanent rank
رتبه دایمی
high ranking
عالی رتبه
stepping
مرحله رتبه
step
مرحله رتبه
outrank
رتبه بالاترداشتن
minor
پایین رتبه
stepping
رتبه درجه
place
مقام رتبه
ranking
عالی رتبه
degradation
تنزل رتبه
third degree
رتبه سوم
step
رتبه درجه
to get one's stripes
رتبه گرفتن
episcopate
رتبه اسقفی
he is next to you in rank
او در رتبه پس از شماست
high order
رتبه بالا
rating
درجه رتبه
ranking
رتبه بندی
ratings
درجه رتبه
places
مقام رتبه
low order
پایین رتبه
grade
درجه رتبه
grades
درجه رتبه
ranks
رتبه بندی
dignity
مقام رتبه
khediviate
رتبه خدیو
khedivate
رتبه خدیو
percentile rank
رتبه صدکی
centile rank
رتبه صدکی
ranked
رتبه بندی
degrades
تنزیل رتبه
juniority
رتبه پائین تر
compeer
هم رتبه بودن با
placing
مقام رتبه
rank
رتبه بندی
degrade
تنزیل رتبه
demoting
تنزل رتبه دادن
subalternate
شخص پایین رتبه
the rank of colonel
پایه یا رتبه سرهنگی
rank
رتبه بندی کردن
grades
درجه بندی رتبه
noncommissioned officer
افسر دون رتبه
ranked
رتبه بندی کردن
inferior
پایین رتبه فرعی
justiciary
داور عالی رتبه
degrade
تنزل رتبه دادن
degrades
تنزل رتبه دادن
grade
درجه بندی رتبه
inferiors
پایین رتبه فرعی
high order bit
بیت بالا رتبه
princeling
شاهزاده پایین رتبه
ranks
رتبه بندی کردن
rank difference correlation
همبستگی تفاوت رتبه ها
degree
رتبه بندی کردن
demotes
تنزل رتبه دادن
demoted
تنزل رتبه دادن
demote
تنزل رتبه دادن
degrees
رتبه بندی کردن
low order digit
رقم پایین رتبه
comedown
تنزل رتبه ومقام
clock stagger
رتبه زمان سنجی
advancing
<adj.>
ترفیع رتبه دادن
constableship
وفیفه یا رتبه پلیس
eminency
عالی رتبه عالیجناب
eminence
عالی رتبه عالیجناب
below the horizon
رتبه من از او پایین تر است
promotion
ترفیع رتبه پیشرفت
minor
پایین رتبه خرد
advance
ترفیع رتبه دادن
promotions
ترفیع رتبه پیشرفت
Esteemed commissioner!
مامور عالی رتبه محترم!
duumvir
شریک رتبه حکومت دو نفری
isotropic ranking
رتبه بندی غیر کمی
puisne judge
قاضی پایین رتبه دادرس جز
duumvirate
اشتراک دو نفرهم رتبه درکاری
commissioners
مامور عالی رتبه دولت
commissioner
مامور عالی رتبه دولت
credit rating
رتبه بندی اعتباری مشتریان
warlord
افسر عالی رتبه ارتش
to act
[as somebody]
عمل کردن
[به عنوان رتبه ای]
chancellory
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
chancellery
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
disrate
پست کردن تقلیل رتبه دادن
downgrade
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrading
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
eminence
پر مقام
[بالا رتبه]
در گروهی یا پیشه ای
downgraded
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
undergrad u te
شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
downgrades
جمع و جور کردن تنزیل رتبه
fissiparous
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
declassify
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
ranking
دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
declassified
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
colony
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
gemmulation
جوانه کوچک ایجادموجود تازه توسط جوانه سلولی
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
ace
رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
black concept
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
hair
[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
karyosystematice
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
karyology
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
two cell accumulator
اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
embryonic layer
غشاء جنینی غشاء سلولی
yamen
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
midshipman
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
he rose from the ranks
از پایه سربازی باینجارسید از رتبه سربازی ترقی کرد
service rating
تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
advances
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
stages
طبقه
genres
طبقه
class
طبقه
genre
طبقه
strips
طبقه
ilk
طبقه
classed
طبقه
stratum
طبقه
ranked
طبقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com