Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (9 milliseconds)
English
Persian
arise
رخ دادن ناشی شدن
arises
رخ دادن ناشی شدن
arising
رخ دادن ناشی شدن
come
رخ دادن ناشی شدن
comes
رخ دادن ناشی شدن
Other Matches
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
gauche
ناشی کج
on account of somebody
[something]
ناشی از
even tual
ناشی
ill
ناشی
ills
ناشی
muffing
ناشی
muffed
ناشی
dilettante
ناشی
muff
ناشی
ill-
ناشی
result
ناشی
therefrom
ناشی از ان
emergent
ناشی
muffs
ناشی
resultant
ناشی
resulting
ناشی
skilless
ناشی
resulted
ناشی
descended
ناشی
amateurish
ناشی
maladroit
ناشی
skill less
ناشی
due
ناشی از
mala filde
ناشی
dilettantes
ناشی
dilettanti
ناشی
Due to
ناشی از
jackleg
ناشی نادرست
novices
ادم ناشی
irritative
ناشی از تحریک
novice
ادم ناشی
gremie
بی تجربه و ناشی
adipic
ناشی ازچربی
internal
ناشی ازدرون
gaucherie
ناشی گری
stingy
ناشی از خست
awkward
بی لطافت ناشی
privative
ناشی از محرومیت
emanated
ناشی شدن
emanates
ناشی شدن
dittographic
ناشی ازتکراراشتباهی
sequent
منتج ناشی
emanating
ناشی شدن
premune
ناشی از جلوگیری
awkward age
سن خامکار
[ناشی]
issues
ناشی شدن
tisy
ناشی از مستی
negligent
ناشی از بی مبالاتی
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
unperfect
ناشی نابلد
rises
ناشی شدن
due to an accident
ناشی از یک حادثه
guttural
ناشی از گلو
issue
ناشی شدن
emanate
ناشی شدن
toxic
ناشی از زهراگینی
abnerval
ناشی از عصب
awkwardness
ناشی گری
unfortunate
ناشی ازبدبختی
rises
ناشی شدن از
issued
ناشی شدن
unskil
ناشی بی مهارت
rise
ناشی شدن
variorum
ناشی ازچندمنبع
rise
ناشی شدن از
hypostatic
ناشی از ته نشینی
rhapsodical
ناشی از احساسات
occupation authorities
اقتدارات ناشی از اشغال
proceeded
ناشی شدن از عایدات
use inheritance
وراثت ناشی از کاربرد
absorption losses
تلفات ناشی از جذب
proceed
ناشی شدن از عایدات
royalistic
ناشی از شاه پرستی
vinculo matrimonii
ناشی از علقه زوجیت
renunciative
ناشی از انکار نفس
diastrophic
ناشی ازتغییرات ارضی
toxic psychosis
روان پریشی ناشی از سم
occupation disease
امراض ناشی از کار
tutelar authority
اختیار ناشی از قیومت
despiteous
ناشی ازکینه یالج
resulting
ناشی شدن نتیجه
profits a prendre
حقوق ناشی از مزارعه
sentiment
ضعف ناشی ازاحساسات
thoughtless
لاقید ناشی از بی فکری
scorbutic
ناشی از کمبود ویتامین C
pot valour
دلپری ناشی از مستی
rube
ادم دهاتی ناشی
shear failure
گسیختگی ناشی از برش
ebb current
جریان ناشی از افت اب
renunciatory
ناشی از انکار نفس
shear stress
تنش ناشی از برش
flow
ناشی شدن فلو
transmission
خطای ناشی از اختلال در خط
left handed
واقع در سمت چپ ناشی
internal
باطنی ناشی ازدرون
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
wind wave
خیز اب ناشی از باد
resulted
ناشی شدن نتیجه
inexpertly
ازروی ناشی گری
indiscriminate
ناشی از عدم تبعیض
ravening
حریص ناشی از حرص
well-meaning
ناشی از قصد خوب
well meaning
ناشی از قصد خوب
well-intentioned
ناشی از نیت خوب
result
ناشی شدن نتیجه
inexpertness
ناشی گری بی تخصصی
interoceptive
ناشی از امعاء واحشاء
wind wave
موج ناشی از باد
intuitional
ناشی از درک مستقیم
ingenious
با هوش ناشی از زیرکی
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
shear crack
ترک ناشی از برش
transmissions
خطای ناشی از اختلال در خط
short sighted
ناشی از کوته نظری
flows
ناشی شدن فلو
associative inhibition
بازداری ناشی از تداعی
war risks
خطرات ناشی از جنگ
associative facilitation
سهولت ناشی از تداعی
flowed
ناشی شدن فلو
impiteous
ناشی از سخت دلی
kinetic energy
نیروی ناشی ازحرکت
forced vibration
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
hunger osteopathy
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
rounding errors
خطاهای ناشی از سرراست کردن
derives
ناشی شدن از منتج کردن
faute de mieux
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
covenant in low
تعهد ناشی ازحکم قانون
paganish
بیت پرست ناشی ار شرک
dispersion error
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
well mcaning
خوش نیت ناشی از قصدخوب
wind load
سربار ناشی از اثرات باد
titular
ناشی از لقب رسمی افتخاری
technological unemployment
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
maladroitness
ناشی گری بیدست و پایی
supply push inflation
تورم ناشی از فشار عرضه
catcher
بوکسور ناشی کتک خور
machines
خطای ناشی از خرابی قطعه
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
rental income
درامد ناشی از اجاره بها
deriving
ناشی شدن از منتج کردن
idols of the cave
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
idols of the market
اوهام ناشی از سخن وامیزش
repetitive stress injury
اسیب ناشی از فشار تکراری
bizarre
غیر مانوس ناشی از هوس
machined
خطای ناشی از خرابی قطعه
derive
ناشی شدن از منتج کردن
laity
مردم غیر روحانی ناشی
deflationary gap
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
demand pull inflation
تورم ناشی از فشار تقاضا
awesome
حاکی از ترس ناشی از بیم
social increment
افزایش ناشی از کار جمعی
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
lummox
ادم ناشی وخام دست
property income tax
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
property income
درامد ناشی از املاک ومستغلات
occupation authority
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
greenhorns
مبتدی ادم خام یا ناشی
greenhorn
مبتدی ادم خام یا ناشی
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
scrupulous
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
cost push inflation
تورم ناشی از فشار هزینه
lewd
ناشی از هرزگی شهوت پرست
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
somatogenic
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
simple content debt
دین ناشی از قرارداد شفاهی
rat a tat tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat-a-tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
endogenous
مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
eddy loss
افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
commutator riple
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
failure
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
waiting delay
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
rat a tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
machines
خطای ناشی خرابی سخت افزار
high cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
idols of the theatre
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
inducing
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
machined
خطای ناشی خرابی سخت افزار
induces
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induced
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
awkwardly
از روی خام دستی یا ناشی گری
induce
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
truncation
خطا ناشی از کوتاه کردن عدد
cooling drag
پسای ناشی از خنک کردن موتور
bomb damage assessment
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
social security wealth
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
to die a violent death
مردن ناشی ازمرگ غیر طبیعی
machine
خطای ناشی خرابی سخت افزار
failures
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
jus in re
حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی
posthypnotic
ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com