Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 205 (15 milliseconds)
English	Persian
spoor	ردپای کسی را گرفتن
Search result with all words
retrace	ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraced	ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraces	ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retracing	ردپای چیزی را دوباره گرفتن
Other Matches
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
retaken	پس گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
to get at	گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
capturing	گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
retake	پس گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
get	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
retakes	پس گرفتن
infold	در بر گرفتن
getting	گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
gets	گرفتن
resume	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
renovate	از سر گرفتن
disesteem	کم گرفتن
devest	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
to lay a wager	گرفتن
capture	گرفتن
overtake	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
cork	گرفتن
resumes	از سر گرفتن
renovating	از سر گرفتن
to hunt out	گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
get at	گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
captures	گرفتن
to draw back	پس گرفتن
false grip	گرفتن
corks	گرفتن
retrieved	پس گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
ceases	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
ceased	گرفتن
cease	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
pushing	گرفتن
ceasing	گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
retrieves	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
break out	در گرفتن
obturate	گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
to catch on	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
retrieve	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
seizes	گرفتن
retaking	پس گرفتن
take	گرفتن
takes	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
seize	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
seized	گرفتن
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
overtaken	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
reclaim	پس گرفتن
to break in	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
indwell	جا گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
to shut off	را گرفتن
holds	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
accompanied	دم گرفتن
adeem	پس گرفتن
puddles	گل گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
grabbed	گرفتن
skims	گرفتن کف
grabbing	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
situate	جا گرفتن
grabs	گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
to take up	گرفتن
puddle	گل گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
catch	گرفتن
wed	گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
situating	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
accompany	دم گرفتن
receives	گرفتن
receive	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
hold	گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
detract	گرفتن
accompanies	دم گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbers	گرفتن
detracts	گرفتن
detracting	گرفتن
detracted	گرفتن
withdraw	پس گرفتن
withdraws	پس گرفتن
lute	گل گرفتن
skim	گرفتن کف
tong	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
deglutinate	گرفتن
resumption	از سر گرفتن
accustom	خو گرفتن
accustoms	خو گرفتن
acquire	گرفتن
unsay	پس گرفتن
acquires	گرفتن
acquiring	گرفتن
recaptured	پس گرفتن
nail	گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapture	پس گرفتن
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
recapturing	پس گرفتن
grab	گرفتن
catch on	گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
wive	زن گرفتن
reclaims	پس گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
overtakes	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
skim	کف گرفتن از
acclimatize	خو گرفتن
to call back	پس گرفتن
lutes	گل گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
monopolizing	امتیازانحصاری گرفتن
monopolises	امتیازانحصاری گرفتن
dissembling	نادیده گرفتن
monopolizes	امتیازانحصاری گرفتن
differentiating	دیفرانسیل گرفتن
weaned	از پستان گرفتن
niggles	خرده گرفتن
dissemble	نادیده گرفتن
snatched	گرفتن مقدار کم
snatch	گرفتن مقدار کم
to change ones condition	زن گرفتن شوهرکردن
monopolize	امتیازانحصاری گرفتن
to catch up	گرفتن ربودن
snatches	گرفتن مقدار کم
monopolized	امتیازانحصاری گرفتن
dissembled	نادیده گرفتن
niggled	خرده گرفتن
dissembles	نادیده گرفتن
niggle	خرده گرفتن
monopolising	امتیازانحصاری گرفتن
to catch hold of	محکم گرفتن
weans	از پستان گرفتن
to catch fire	اتش گرفتن
to catch away	گرفتن وبردن
snare	با تله گرفتن
fathomed	اندازه گرفتن
differentiate	دیفرانسیل گرفتن
differentiate	مشتق گرفتن
snares	با تله گرفتن
wrestle	کشتی گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com