Dictiornary-Farsi | ردکردن طفره | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 194 (9 milliseconds)

English	Persian
baulk	ردکردن طفره


Other Matches

spurn	ردکردن
denies	ردکردن
deny	ردکردن
baulks	ردکردن
to clear off	ردکردن
baulking	ردکردن
gainsaid	ردکردن
baulked	ردکردن
denied	ردکردن
rule out	ردکردن
spurned	ردکردن
spurning	ردکردن
spurns	ردکردن
declining	ردکردن
pass on	ردکردن
let off	ردکردن
confute	ردکردن
rejcet	ردکردن
to put back	ردکردن
balks	ردکردن
controvert	ردکردن
disavow	ردکردن
disavowed	ردکردن
disavowing	ردکردن
disavows	ردکردن
discommend	ردکردن
decline	ردکردن
declined	ردکردن
declines	ردکردن
balking	ردکردن
gainsays	ردکردن
disprove	ردکردن
disproved	ردکردن
balked	ردکردن
disproves	ردکردن
balk	ردکردن
disproving	ردکردن
gainsay	ردکردن
gainsaying	ردکردن
denying	ردکردن
mammock	از دم قیچی ردکردن
disorintate	ردکردن ازخودندانستن
to throw out	دورانداختن ردکردن
exception of judgl	ردکردن داوریا دادرس
to let off	معاف کردن ردکردن
disown	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowned	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowning	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowns	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
turn up one's nose at <idiom>	ردکردن خوب بودن برای کسی
veronica	ایستادن و ردکردن گاو از کناربا حرکت شنل
punter	دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters	دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
exchange zone	فاصله 02 متری خط کشی شده برای ردکردن چوب
subterfuge	طفره
shirks	طفره رو
dodgers	طفره رو
balky	طفره رو
dodger	طفره رو
procrastination	طفره
evasions	طفره
evasion	طفره
shirking	طفره رو
shirked	طفره رو
ca'canny	طفره
dalliance	طفره
shirk	طفره رو
dodgy	طفره رو
evasive	طفره زن
balker	طفره رو
dallier	طفره زن
elusive	طفره زن
subterfuges	طفره
runaround	طفره
procrastinator	طفره رو
stick-in-the-muds	طفره رو
stick-in-the-mud	طفره رو
stick in the mud	طفره رو
truants	طفره رو
put off	طفره
truant	طفره رو
jink	طفره
deflections	طفره
tergiversator	طفره رو
deflection	طفره
elusion	طفره
goldbrick	طفره رو
avoidance	طفره
hem and haw <idiom>	طفره رفتن
get round	طفره رفتن
evasion	طفره رفتن
evasions	طفره رفتن
baulk	طفره رفتن
escape mechanism	طفره وتعلل
evasively	از روی طفره
elusory	طفره امیز
evadable	طفره پذیر
evasible	طفره زدنی
goby	طفره پیشگیری
ineludible	طفره نزدنی
bilk	طفره زدن
jink	طفره رفتن
procrastinatory	طفره امیز
prolongate	طفره رفتن
prorogation	طفره زنی
aviod	طفره زدن از
evadingly	طفره زنان
shirker	ادم طفره رو
dodgery	طفره روی
truancy	طفره زنی
baulking	طفره رفتن از
dodge	طفره زدن
doffing	طفره رفتن
doffs	طفره رفتن
avoid	طفره رفتن از
avoided	طفره رفتن از
avoiding	طفره رفتن از
avoids	طفره رفتن از
wriggle	طفره زدن
hedges	طفره زدن
wriggled	طفره زدن
wriggles	طفره زدن
dodged	طفره زدن
doffed	طفره رفتن
baulked	طفره رفتن از
balks	طفره رفتن از
balking	طفره رفتن از
balked	طفره رفتن از
balk	طفره رفتن از
dodging	طفره زدن
defaulter	قصورکننده طفره زن
defaulters	قصورکننده طفره زن
baulks	طفره رفتن از
dodges	طفره زدن
doff	طفره رفتن
wriggling	طفره زدن
hedged	طفره زدن
hedge	طفره زدن
fudging	طفره رفتن
shirk	طفره زدن
shirked	طفره زدن
evading	طفره زدن از
fetch	بهانه طفره
evades	طفره زدن از
shirking	طفره زدن
evaded	طفره زدن از
evade	طفره زدن از
fudges	طفره رفتن
shirks	طفره زدن
stall	طفره زدن
fudged	طفره رفتن
fudge	طفره رفتن
funk	طفره زدن
fetches	بهانه طفره
fetched	بهانه طفره
stalling	طفره زدن
stalling	دور سرگرداندن طفره
stall	دور سرگرداندن طفره
parried	دورسازی طفره رفتن
to beg the question	طفره رفتن از پرسشی
evasiveness	تمایل به طفره یاگریز
elusively	از روی طفره یا خدعه
subterfuges	طفره زنی اختفاء
parrying	دورسازی طفره رفتن
subterfuge	طفره زنی اختفاء
parries	دورسازی طفره رفتن
parry	دورسازی طفره رفتن
elude	طفره زدن دوری کردن از
eluded	طفره زدن دوری کردن از
to play the truant	از رفتن به اموزشگاه طفره زدن
prolongs	طفره رفتن بطول انجامیدن
prolonging	طفره رفتن بطول انجامیدن
prolong	طفره رفتن بطول انجامیدن
swerve	عدول کردن طفره زدن
swerves	عدول کردن طفره زدن
evasiveness	حالت یاخوی طفره زنی
eludes	طفره زدن دوری کردن از
eluding	طفره زدن دوری کردن از
put off	تاخیر کردن طفره رفتن
swerved	عدول کردن طفره زدن
swerving	عدول کردن طفره زدن
dally	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dallies	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dallied	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dallying	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
truant	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truants	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
island pullout	مانور چرخاندن تخته موج برای ردکردن موج
get round the law	با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
beat around the bush <idiom>	غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
To quibble and equivocate.	پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
get round the law	با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن