English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (9 milliseconds)
English Persian
hedgerow ردیف خاربن
hedgerows ردیف خاربن
Other Matches
heath خاربن
heaths خاربن
Jaldar [نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
bramble خاربن تمشک جنگلی
brambles خاربن تمشک جنگلی
thistledown پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
terraced houses خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
row marker دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
sequence ردیف
cues ردیف
cue ردیف
sequences ردیف
deque ردیف
racked ردیف
racks ردیف
wracked ردیف
wracks ردیف
ranks ردیف
rack ردیف
lines ردیف
tiers ردیف
column ردیف
run ردیف
rank ردیف صف
ranked ردیف
ranked ردیف صف
ranges ردیف
ranks ردیف صف
ranged ردیف
range ردیف
tier ردیف
rank ردیف
columns ردیف
runs ردیف
rows ردیف
rowed ردیف
row ردیف
classes ردیف
line ردیف
classing ردیف
octachord ردیف
classed ردیف
class ردیف
tier ردیف صندلی
successions ردیف جانشینی
succession ردیف جانشینی
single line ردیف مجزا
single line ردیف تکی
seriated ردیف شده
tier ردیف کردن
tier ردیف شدن
realigns ردیف کردن
tierced ردیف شده
file number شماره ردیف
tierced ردیف دار
spooler برنامه ردیف گر
single file یک ردیف ستون
shaw ردیف درختان
seriation ردیف کردن
serially بطور ردیف
in a row ردیف شده
item number شماره ردیف
clavier ردیف مضراب
clavier ردیف جا انگشتی
aline ردیف شدن
tier ردیف افقی
tiers ردیف صندلی
realigning ردیف کردن
tiers ردیف کردن
tiers ردیف شدن
realigned ردیف کردن
realign ردیف کردن
tiers ردیف افقی
colonnade ردیف ستون
colonnades ردیف ستون
lance corporal هم ردیف سرجوخه
aligning ردیف کردن
align ردیف کردن
string ردیف سلسله
row ردیف سطر
row ردیف کردن
rows ردیف مین
rows ردیف کردن
row ردیف مین
rows ردیف سطر
series سلسله ردیف
rowed ردیف مین
rowed ردیف سطر
filed ردیف صف به صف کردن
file ردیف صف به صف کردن
aligned ردیف کردن
ranges سلسله ردیف
ranged سلسله ردیف
range سلسله ردیف
rowed ردیف کردن
aligns ردیف کردن
patterns ردیف بندی
pattern ردیف بندی
tertial سومین ردیف شاهپر
rowed ردیف چند خانه
eleven punch سوراخ ردیف یازدهم
monopteral دارای یک ردیف ستون
rows ردیف چند خانه
hypen ladder ردیف خطوط تیره
second defendant متهم ردیف دوم
line up ردیف ایستادن تیم
line-up ردیف ایستادن تیم
line-ups ردیف ایستادن تیم
row ردیف چند خانه
hedgerow ردیف بوتههای پرچین
dress circle صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
hedgerows ردیف بوتههای پرچین
straight f. پنج برگ ردیف ویکرنگ
unclassified در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
key-couse [بیش از یک ردیف سنگ سر طاق]
bat around توپ زدن به نوبت در یک ردیف
aligns دریک ردیف قرار گرفتن
aligned دریک ردیف قرار گرفتن
print spooling progarm برنامه ردیف کننده چاپ
aligning دریک ردیف قرار گرفتن
rivet gage فاصله بین دو ردیف پرچ
colonnades ردیف ستون ایوان ستوندار
onside در ردیف یا پشت سر توپدار بودن
stacked ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stack ردیف کردن وسایل و تجهیزات
corvette رزمناوی که یک ردیف توپ دارد
colonnades ستون بندی ردیف درخت
stacks ردیف کردن وسایل و تجهیزات
colonnade ردیف ستون ایوان ستوندار
colonnade ستون بندی ردیف درخت
terrace ردیف خانههای بهم پیوسته
terraces ردیف خانههای بهم پیوسته
align دریک ردیف قرار گرفتن
coffer-dam [مانع موقت آب بین دو ردیف شمعها]
corbel-table [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
quinquereme یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
quart major ردیف تک خال وشاه وبی بی وسرباز
lagomorphic وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
peristyle ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
lagomorphous وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
hypostyle دارای سقف مبتنی بر ردیف ستون
square leg محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
beading تزیینی مرکب از دانهیا گویچههای ردیف شده
beadings تزیینی مرکب از دانهیا گویچههای ردیف شده
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
hamatum استخوان چنگکی ردیف دوم مچ دست پستانداران
peristome ردیف دندانههای کوچک درپیرامون دهانه خزه ها
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
footlights ردیف چراغهای جلو صحنه نمایش ومانند ان
variable stator توربین گازی با چند ردیف تیغه استاتور
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
amphistylar دارای دو ردیف ستون درطرفین یا در جلو و عقب ساختمان
the taxis are on their rank اتومبیلهای کرایهای درایستگاه خود ردیف ایستاده اند
row [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
Crinkle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crankle دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
frequency تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
frequencies تعداد دفعاتی که اشعه تصویر ردیف افقی پیکس ها را اسکن میکند
crankum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crinkum دیواره ی باغ [که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
vee engine موتور پیستونی که سیلندرهای ان در یک ردیف و بصورت مایل به یکدیگرقرار گرفته اند
v engine موتور پیستونی که سیلندرهای ان در دو ردیف مایل بشکل 7 قرار گرفته اند
bookends تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
bookend تخته یاچیز دیگری که درانتهای ردیف کتب برای نگاهداری انهامی گذارند
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
dual استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
broad arrow engine موتور پیستونی با سه ردیف سیلندر که با زاویه کمتر از09 درجه نسبت به یکدیگرقرارگرفته اند
x engine موتور پیستونی با چهار ردیف سیلندر که از نمای روبروبصورت ایکس قرار گرفته اند
h engine موتور پیستونی با دو ردیف سیلندر روبروی قائم دوتایی و با دو میل لنگ که به خروجی مرکزی متصل شده اند
DIL مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
tertiery پر سومین ردیف بال مرغ سومین دوره طبقات الارضی
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fraudulent weave [false] بافت تقلبی [بافته هایی با تعداد پود بیش از حد عرف در هر ردیف یعنی دو یا سه پود یا با استفاده از نخ های مصنوعی]
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
Dudley carpet فرش سفارشی ایرانی دادلی [مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
scanner وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanners وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
swath ردیف باریک راه باریک
swathe ردیف باریک راه باریک
linemate مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
swathes ردیف باریک راه باریک
mine row ردیف مین در میدان مین
forwarded بازی کن ردیف جلو به جلو
forward بازی کن ردیف جلو به جلو
seriatim بطور ردیف جزء جزء
printhead 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
Miri design طرح بته میری [طرح بته جقه] [این طرح که جلوه ای از درخت سرو را نشان می دهد بصورت ردیف های تکراری و قرینه کل فرش را در بر می گیرد.]
offset knots گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
hollerith code سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند
latch hooks طرح قفل قلاب شکل [این طرح با لبه مثلثی شکل و یا مربع شکل بصورت ردیف های موازی و متناوب هم جهت، در حاشیه فرش های روستائی و ترکمنی بکار می رود.]
rows 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rowed 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
row 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
adjacent rows ردیف های مجاور [رج های مجاور]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com