English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
go behind رد شدن یک موج سوار ازنفر دیگر
Other Matches
mounted به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
suck wheels رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry سوار نظامی سوار اسبی
horse guards گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man سوار در سوار نظام
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
boarded سوار
trooper سوار
troopers سوار
in the saddle سوار
piece سوار
board سوار
outside ofa horse سوار
horseback سوار
horsewomen سوار
pieces سوار
horsewoman سوار
fabricating سوار کردن
get in سوار شدن
on stilts سوار چوب پا
rig سوار کردن
equitant سوار بر اسب
on shipboard سوار کشتی
boaters زورق سوار
modulating سوار کردن
horsewoman سوار اسب
modulates سوار کردن
modulate سوار کردن
horsewomen سوار اسب
mounted سوار شده
on board a ship سوار کشتی
fabricates سوار کردن
cantered سوار اسب
chevalier سوار دلاور
enchase سوار کردن
cantering سوار اسب
horse breaker چابک سوار
canters سوار اسب
mount سوار شدن بر
mount سوار کردن
mounts سوار شدن بر
mounts سوار کردن
get on سوار شدن
canter سوار اسب
up سوار براسب سر پا
equestrienne زن اسب سوار
horseman اسب سوار
horseman سوار کار
cavalier سرباز سوار
fabricated سوار کردن
fabricate سوار کردن
horse man اسب سوار
upping سوار براسب سر پا
upped سوار براسب سر پا
riders سوار کار
assemble سوار کردن
modulation سوار سازی
ride سوار شدن
horsemen اسب سوار
rides سوار شدن
take up سوار کردن
acheval سوار بر اسب
assembles سوار کردن
tobogganist سورتمه سوار
vedette قراول سوار
rider سوار کار
cyclist دوچرخه سوار
cyclists دوچرخه سوار
tobogganer سورتمه سوار
cavalry سوار زرهی
motorists ماشین سوار
motorist ماشین سوار
equestrian چابک سوار
equestrian اسب سوار
reinsman اسب سوار
assembled سوار کردن
cavalier اسب سوار
washine موج سوار زن
bicyclist دوچرخه سوار
biker دوچرخه سوار
biker موتورسیکلت سوار
board surfer موج سوار
skim boarder موج سوار
surfer موج سوار
boot and saddle سوار شوید
rigs سوار کردن
rigged سوار کردن
armored cavalry سوار زرهی
Mt سوار شدن
Mts سوار شدن
jockeys چابک سوار
horseback سوار براسب
jockey چابک سوار
horse سواراسبی سوار شوید
staging area منطقه سوار شدن
reinsman سوار کار ماهر
to ride shanks's mare سوار پای خودشدن
jockey اسب سوار حرفهای
jockeys اسب سوار حرفهای
flatlander موج سوار کم استعداد
surfboat قایق موج سوار
ridable رام و سوار شدنی
setting up apparatus دستگاه سوار کردن
to ride for a fall بی پروا سوار شدن
embarks درکشتی سوار کردن
to ride on a horse براسبی سوار شدن
assembled سوار کردن قطعات
imbark در کشتی سوار کردن
set سوار کردن جاانداختن
sets سوار کردن جاانداختن
setting up سوار کردن جاانداختن
To board a plane. سوار هواپیما شدن
To get on board. سوار کشتی شدن
To get into (ride in)a car . سوار اتوموبیل شدن
jockey club باشگاه سوار کاران
To mout a horse . سوار اسب شدن
mountie پلیس سوار کانادا
assembles سوار کردن قطعات
wheelman دوچرخه سوار شراعبان
to ride on a horse اسبی را سوار شدن
to take ship در کشتی سوار کردن
wheelsman دوچرخه سوار شراعبان
heavy piece سوار سنگین شطرنج
uhlan سوار نیزه دار
mounting سوار کردن وسایل
unmounted سوار نشده پیاده
to hitchhike مجانی سوار شدن
coachload افراد سوار بر درشکه
pick up سوار کردن مسافر
assemble سوار کردن قطعات
staging سوار کردن جا دادن
to give somebody a lift کسی را سوار کردن
cuirassier سوار زره پوش
modulate سوار کردن موج
to hitch مجانی سوار شدن
horseback archer کمانگیر سوار بر اسب
dragon گردان سوار اسبی
installs سوار کردن جادادن
installing سوار کردن جادادن
install سوار کردن جادادن
dragons گردان سوار اسبی
cavalry unit یکان سوار نظام
light piece سوار سبک شطرنج
to give somebody a ride کسی را سوار کردن
rodeos سوار کاری کردن
modulating سوار کردن موج
embarked درکشتی سوار کردن
take on مسافر سوار کردن
embarking درکشتی سوار کردن
entrain سوار کردن کشیدن
embark درکشتی سوار کردن
enplane سوار هواپیما شدن
rodeos نمایش سوار کاری
to go backpacking مجانی سوار شدن
rodeo سوار کاری کردن
rodeo نمایش سوار کاری
modulates سوار کردن موج
horsewomen مربی اسب سوار و اسبداری
remounted برگشتن دوباره سوار کردن
horsewoman مربی اسب سوار و اسبداری
juryrig سوار کردن موقت وسایل
remount برگشتن دوباره سوار کردن
mat surfer موج سوار صفحه پلاستیکی
light horse سوار نظام سبک اسلحه
remounting برگشتن دوباره سوار کردن
jerry-built با بی دقتی روی هم سوار شده
remounts برگشتن دوباره سوار کردن
removable قابل سوار و پیاده کردن
pickup point نقطه سوار شدن یا سوارکردن
ship سوار کشتی شدن سفینه
assemblage انجمن عمل سوار کردن
assemblages انجمن عمل سوار کردن
ships سوار کشتی شدن سفینه
pickup field محوطه سوار شدن درهواپیما
jerry built با بی دقتی روی هم سوار شده
mounting اسباب سوار شدن یا کردن
prancing سوار اسب چموش شدن
prances سوار اسب چموش شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com