Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
Other Matches
private branch exchange
مبادله انشعاب خصوصی
pabx
Exchange AutomaticBranch Private تبادل انشعاب خودکار خصوصی
pbx
تبادل انشعاب خصوصی
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
necessary house
خصوصی
privates
خصوصی
personal
خصوصی
private
خصوصی
informal
خصوصی
off the record
<idiom>
خصوصی
jackes
خصوصی
subrosa
خصوصی
private line
خط خصوصی
branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای
private detective
کاراگاه خصوصی
private detectives
کاراگاه خصوصی
private property
مالکیت خصوصی
private saving
پس انداز خصوصی
private property
دارائیهای خصوصی
private investigator
کاراگاه خصوصی
private ownership
مالکیت خصوصی
private schools
اموزشگاه خصوصی
private school
اموزشگاه خصوصی
party lines
خط خصوصی تلفن
praivate ownership
مالکیت خصوصی
private talk
صحبت خصوصی
special relativity
نسبیت خصوصی
private sector
بخش خصوصی
private enterprise
شرکت خصوصی
private enterprise
عمل خصوصی
privately
بطور خصوصی
private treaty
معامله خصوصی
very own
<adj.>
خصوصی
[شخصی]
privatised
خصوصی کردن
privatises
خصوصی کردن
privatising
خصوصی کردن
privatization
خصوصی کردن
privatize
خصوصی کردن
relator
مدعی خصوصی
relator
شاکی خصوصی
privatized
خصوصی کردن
privatizes
خصوصی کردن
privatizing
خصوصی کردن
private eyes
کارآگاه خصوصی
private eye
کارآگاه خصوصی
pillow talk
حرفهای خصوصی
privately leased line
خط اجارهای خصوصی
privy
خصوصی محرمانه
subjective
فاعلی خصوصی
proprietary company
شرکت خصوصی
paticular
خصوصی بابت
passkey
کلید خصوصی
quasi private
شبه خصوصی
quasi private
نیمه خصوصی
in petto
بطور خصوصی
casket
نامه خصوصی
caskets
نامه خصوصی
Citizens' Band
باند خصوصی
semiprivate
نیمه خصوصی
party line
خط خصوصی تلفن
backstage
محرمانه خصوصی
off-the-record
محرمانه و خصوصی
tutor
معلم خصوصی
off the record
محرمانه و خصوصی
private deed
سند خصوصی
private debt
بدهی خصوصی
private cost
هزینه خصوصی
tutors
معلم خصوصی
private corporation
شرکت خصوصی
tutored
معلم خصوصی
private law
حقوق خصوصی
private lessons
تدریس خصوصی
extra tuition
تدریس خصوصی
private tuition
تدریس خصوصی
private tutoring
[American E]
تدریس خصوصی
private
اختصاصی خصوصی
personal
منقول خصوصی
camarin
نیایشگاه خصوصی
apsidiole
نیایشگاه خصوصی
private company
شرکت خصوصی
private borrowing
استقراض خصوصی
privates
اختصاصی خصوصی
private benefits
منافع خصوصی
private consumption
مصرف خصوصی
private agreement
قرارداد خصوصی
private enterprises
موسسات خصوصی
closets
گنجه خصوصی
private institutions
موسسات خصوصی
closet
گنجه خصوصی
private employees
کارکنان خصوصی
closeted
گنجه خصوصی
closeting
گنجه خصوصی
private finance
مالیه خصوصی
curtain lecture
صحبتهای خصوصی زن وشوهر
special theory of relativity
نظریه نسبیت خصوصی
sitting in camera
جلسه خصوصی دادگاه
to be privately insured
بیمه خصوصی داشتن
to give private lessons
درس خصوصی دادن
private rate of discount
نرخ تنزیل خصوصی
to have private insurance
[cover]
بیمه خصوصی داشتن
behind the stage
<adj.>
<adv.>
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
tutors
درس خصوصی دادن به
tutor
درس خصوصی دادن به
private rate of return
نرخ بازده خصوصی
private broadcasting
پخش برنامه خصوصی
backsides
عقب هر چیزی خصوصی
private enterprise
اقتصاد بخش خصوصی
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
backside
عقب هر چیزی خصوصی
principle of exclusion
در مورد کالاهای خصوصی
jurist
متخصص حقوق خصوصی
tutorial
درس خصوصی دادن به
jurists
متخصص حقوق خصوصی
tutorials
درس خصوصی دادن به
tutored
درس خصوصی دادن به
with average
شامل خسارات خصوصی وجزئی
private enterprise
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
marginal net private product
محصول خصوصی نهائی خالص
objectives
علمی و بدون نظر خصوصی
To have selfish motives . to have an axe to grind.
غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
objective
علمی و بدون نظر خصوصی
privy purse
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
private international law
حقوق بین الملل خصوصی
palor
اطاق برای گفتگو خصوصی
committee
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committees
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
to keep one's feet on the ground
<idiom>
علمی ماندن و بدون نظر خصوصی
offstage
خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
privilege cab
درشگه کرایهای که حق دارددر جاهای خصوصی بایستد
table talk
صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
behind the scenes
در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
to tutor somebody in English
به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
toll traverse
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
qui tam action
دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
personals
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
eminent domain
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
introduces
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduced
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduce
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
ante-chapel
[قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
introducing
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
crowding out effect
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
Internet
می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
Big Brother
دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
crowding out effect
اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
blind dialling
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
led
یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
double coincidence of wants
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
CB
مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
condemnations
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnation
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
denationalization
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
I was tipped off .
به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
dediction of way
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
dedication
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
conflict of lows
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
automatic pilot
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilots
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
pin money
وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
communications stallite corporation
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
ISP
شرکتی که حاوی یکی از اتصالات داغی است که اتصالات اینترنت و فروش را ممکن می سازد تا کاربران خصوصی از طریق آن به اینترنت دستیابی داشته باشند
exchanger
مبادله کننده
privacy
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
automating
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automated
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
trust
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
automatic timing advance
تنظیم کننده خودکار
self acting
خودکار عمل کننده
autosyn
هماهنگ کننده خودکار
automatic exchange
رد و بدل کننده خودکار
automatic release
قطع کننده خودکار
automatic tipper
تخلیه کننده خودکار
automatic stabilizer
تثبیت کننده خودکار
departmental
شعبهای
firewall
سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی
automatic circuit breaker
کلید قطع کننده مدار خودکار
fully automatic machine
تمام اتومات
free cutting steel
فولاد اتومات
free cutting brass
برنج اتومات
free cutting alloy
الیاژ اتومات
prize court
شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
paleozoology
شعبهای از دیرین شناسی که باسنگواره ها وجانوران فسیل شده سروکار دارند
synchroreceiver
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
automatic levelling
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
automatic error correction
تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
interchanges
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatic
خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
submachinegun
مسلسل خودکار یانیمه خودکار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com