English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
English Persian
drop goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
dropped goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
field goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
Other Matches
drop a goal ضربه زدن بر فراز دروازه
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
to rifle the ball into the goal با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
goal kick ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
icing ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
clears دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clear دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearer دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearest دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
croquet بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
punted توپ دروازه بان ضربه با پا باانداختن توپ از دست و ضربت زدن پیش از تماس ان بازمین
punts توپ دروازه بان ضربه با پا باانداختن توپ از دست و ضربت زدن پیش از تماس ان بازمین
punt توپ دروازه بان ضربه با پا باانداختن توپ از دست و ضربت زدن پیش از تماس ان بازمین
ascendant فراز جو فراز گرای
rugby point 3 امتیاز برای رد کردن توپ از فراز دروازبا پا
team handball court مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
kick save نجات دروازه با پای دروازه بان
rugby point امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
punch the ball مشت کردن دروازه بان
element دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
elements دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
inverter دروازه منط قی برای امکانات بر عکس کردن
headwater فراز اب
accolades فراز
ascendancy فراز
accolade فراز
upgraded فراز
upgrade فراز
loft فراز
highest فراز
lofts فراز
acclivity فراز
upgrades فراز
high water فراز اب
upgrading فراز
ascendency فراز
ascents فراز
modulusp فراز خط
high فراز
highs فراز
ascent فراز
up and down فراز ونشیب
hypsometer فراز سنج
arrogantly گردن فراز
modulus قدرمطلق فراز خط
high-pitched میان فراز
elevations زاویه فراز
hanging valley فراز دره
elevation زاویه فراز
arrogant گردن فراز
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
phrased فراز عبارت سازی
phrases فراز عبارت سازی
altitudes فراز منتها درجه
vicissitude فراز ونشیب زندگی
phrase فراز عبارت سازی
altitude فراز منتها درجه
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
hectoring ادم گردن فراز خودنما
hectored ادم گردن فراز خودنما
hector ادم گردن فراز خودنما
hectors ادم گردن فراز خودنما
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
goalpost تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalposts تیر دروازه تیر عمودی دروازه
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
pelts شتاب کردن ضربه
pelted شتاب کردن ضربه
pelt شتاب کردن ضربه
strike blind با ضربه کور کردن
sway away رد کردن ضربه با حرکت بدن
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
knockouts ضربه فنی کردن از پا در اوردن
knockout ضربه فنی کردن از پا در اوردن
to knock something open با ضربه چیزی را باز کردن
to give somebody a blow به کسی ضربه وارد کردن
to strike something open با ضربه چیزی را باز کردن
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
kayo ناک اوت کردن ضربه فنی
kwon ضربه زدن بادست و خرد کردن با پا
spike ضربه زدن یا مجروح کردن کسی با میخ ته کفش
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
chop کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chopped کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
clinching نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
to chip [to chop off] لپ پریده شدن [کردن] [با ضربه جدا کردن] [تکه تکه یا ریز ریز کردن]
gate دروازه
goal دروازه
hoop دروازه
gates دروازه
goals دروازه
hoops دروازه
barbacan دروازه
portals دروازه
portal دروازه
barbican دروازه
gateways دروازه
gateway دروازه
port دروازه
goal area line خط دروازه
to hit اصابت کردن [برخورد کردن] [ضربه زدن ] [زدن]
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
save نجات دروازه
gatekeepers دروازه بان
gatepost بازوی دروازه
goalkeepers دروازه بان
hoop دروازه کروکه
own goal گل به دروازه خودی
own goals گل به دروازه خودی
logic gate دروازه منطقی
between the pipes تیر دروازه
keep goal دروازه بانی
tend goal دروازه بانی
goal keeper دروازه بان
goal keeper line خط دروازه بان
attacting zone منطقه دروازه
wicket دروازه کوچک
wickets دروازه کوچک
goal mouth دهانه دروازه
goal posts پایههای دروازه
saved نجات دروازه
saves نجات دروازه
tend goal حفظ دروازه
goal crease محوطه دروازه
goalies دروازه بان
gatekeeper دروازه بان
starting gate دروازه شروع
goal area منطقه دروازه
puck stopper دروازه بان
in goal دروازه بان
goalie دروازه بان
goalar دروازه بان
goal tender دروازه بان
octroi مالیات دم دروازه
gate keeper دروازه بان
octroi دروازه بانی
goal دروازه بان
hoops دروازه کروکه
goals دروازه بان
gateposts بازوی دروازه
keepers دروازه بان
keeper دروازه بان
goalkeeper دروازه بان
loft ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
lofts ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
petard بمب دروازه ریز
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
long ball پرتاب از دور به دروازه
goalkeeper دروازه بان فوتبال
catching glove دستکش دروازه بان
He was approaching the gate. او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
changing the goal keeper تعویض دروازه بان
standup goalie دروازه بانی ایستاده
goalkeepers دروازه بان فوتبال
double reverse شوت برگردان به دروازه
deciding نزدیک به دروازه حریف
gate post تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
goalpost تیرک عمودی دروازه
goalposts تیرک عمودی دروازه
gatehouse اطاق دروازه بان
sally port دروازه عبور از قلعه
gatehouses اطاق دروازه بان
shooting شوت بسوی دروازه
offside line خط فرضی موازی با دروازه
gate دروازه شروع اسکی
sally port دروازه بزرگ قلعه
shootings شوت بسوی دروازه
fast break حمله سریع به دروازه
goal umpire دروازه بان واترپولو
crossbars تیرک افقی دروازه
upright تیرک عمودی دروازه
crossbar تیرک افقی دروازه
goal kick شوت بسوی دروازه
goal games بازیهای دروازه دار
twentyfive خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
warders نگهبان دروازه یا قصر
warder نگهبان دروازه یا قصر
flopper دروازه بان شیرجه رو
goalthrow پرتاب دروازه بان
gates دروازه شروع اسکی
active دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
clears دفع توپ ازحوالی دروازه
clears دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearer دفع توپ ازحوالی دروازه
clearer دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearest دورکردن گوی از نزدیک دروازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com