English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English Persian
flatbed plotter رسام مسطح
Search result with all words
flat bed plotter رسام با بستر تخت مسطح
Other Matches
tracers فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
tracer فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
evolute بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
cartographers رسام
plotters رسام
cartographer رسام
tracer رسام
plotter رسام
tracers رسام
incremental plotter رسام نموی
light pen رسام نور
drum plotter رسام استوانهای
digital plotter رسام دیجیتالی
data plotter رسام داده ها
color trace recorder رسام رنگی
drum plotter رسام طبله
pen plotter قلم رسام
tracing routine روال رسام
tracer مهمات رسام
tracers مهمات رسام
light pens رسام نور
tracer shell گلوله رسام
electrostatic plotter رسام الکترواستاتیکی
x y plotter رسام مختصاتی
vibrograph رسام نوسان
ink plotter رسام مرکبی
photo plotter رسام نوری
plotter repeatability قابلیت برگشت رسام
pantograph دستگاه رسام قابل تنظیم
ink رسم خط وط روی کاغذ به وسیله رسام
inks رسم خط وط روی کاغذ به وسیله رسام
desk میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desks میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
hard clip area حدودی که خارج از ان خطوط نمیتوانند روی یک رسام دیجیتالی رسم شوند
plotter رسام که از قلمهای متحرک برای رسم تصویر روی کاغذ استفاده میکند
plotters رسام که از قلمهای متحرک برای رسم تصویر روی کاغذ استفاده میکند
plane مسطح
levels مسطح
tabulate مسطح
level مسطح
planed مسطح
tabulates مسطح
planes مسطح
tabulated مسطح
planing مسطح
levelled مسطح
leveled مسطح
flattest مسطح
planar مسطح
plain مسطح
plainer مسطح
plainest مسطح
plains مسطح
even مسطح
flattened مسطح
flat مسطح
planar complex کمپلکس مسطح
planar configuration پیکربندی مسطح
plane wave موج مسطح
rase مسطح کردن
plane figure شکل مسطح
tabulates مسطح کردن
flat arch قوس مسطح
arch flat طاق مسطح
flatware فروف مسطح
area weight balance ترازوی مسطح
flat pass رخده مسطح
level land زمین مسطح
flat ground زمین مسطح
level point نقطه مسطح
square planar مسطح مربعی
map chart نقشه مسطح
flat roof بام مسطح
flatfoot مسطح شدن کف پا
flat weld جوش مسطح
flatbed scanner پویشگر مسطح
flat pack بسته مسطح
tabulated مسطح کردن
plateau زمین مسطح
planes صاف مسطح
planed صاف مسطح
plane صاف مسطح
plateaus زمین مسطح
plateaux زمین مسطح
flatly بطور مسطح
portfolios کانتینر مسطح
portfolio کانتینر مسطح
campaign زمین مسطح
campaigned زمین مسطح
piggybacks واگن مسطح
piggyback واگن مسطح
campaigning زمین مسطح
planing صاف مسطح
campaigns زمین مسطح
level مسطح شدن
leveled مسطح کردن
leveled مسطح شدن
levelled مسطح کردن
levelled مسطح شدن
levels مسطح کردن
levels مسطح شدن
tabulate مسطح کردن
level مسطح کردن
clearing مکان مسطح
clearings مکان مسطح
trigonal planar molcule مولکول مسطح مثلثی
plain gypsum lath [توفان سنگ و گچ مسطح]
terraced roof پشت بام مسطح
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
plano concave lens عدسی مسطح- مقعر
tableland زمین هموار و مسطح
plano convex lens عدسی مسطح- محدب
linear polarized light نور قطبیده مسطح
tringular planar molecule مولکول سه گوش مسطح
planisphere جهان نمای مسطح
plane polarized light نور قطبیده مسطح
door panel بخش مسطح درب
planed سطح تراز مسطح
planing سطح تراز مسطح
planes سطح تراز مسطح
flat panel display صفحه نمایش مسطح
plane سطح تراز مسطح
rafts دگل قایق مسطح الواری
boarded تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
raft دگل قایق مسطح الواری
sinusoidal projection نقشه جهان نمای مسطح
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
planation مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
plotter چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
plotters چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
plotters وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
platelet جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plasma panel display وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
plotters نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
plotter نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
diaper [نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
mortarboard کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
conical flow تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
chimney-bar [نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
gas plasma display صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
mortarboards کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
plano concave از یک طرف مسطح و از طرف دیگر مقعر
ranged عبور کردن مسطح کردن
ranges عبور کردن مسطح کردن
flatten مسطح کردن بیمزه کردن
flattens مسطح کردن بیمزه کردن
range عبور کردن مسطح کردن
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com