Dictiornary-Farsi | رسانایی متقابل وارون | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
conversion transconductance	رسانایی متقابل وارون


Other Matches

grid anode transconductance	رسانایی متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
conductance	رسانایی الکتریکی گرما رسانایی
conductance	میزان رسانایی رسانایی
conductivity	رسانایی قابلیت رسانایی
counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
highlight	وارون
highlights	وارون
highlighted	وارون
inverse	وارون
dis-	وارون
back splice	پیوند وارون
inverse element	عنصر وارون
invert	وارون کردن
quasi inverse	شبه وارون
reversal shift	تغییر وارون
additive inverse	وارون افزایشی
motor transformer	تبدیلگر وارون
inverse function	تابع وارون
inverse video	تصویر وارون
contrasuggestibility	وارون کاری
inversion	وارون سازی
inverts	وارون کردن
inverted converter	تبدیلگر وارون
inverting	وارون کردن
inverted engine	موتور وارون
inversions	وارون سازی
inverted vee engine	موتور خورجینی وارون
inverse	تابع وارون [ریاضی]
strephosymbolia	وارون بینی چپ و راست
invertible matrix	ماتریس وارون [ریاضی]
inverse function	تابع وارون [ریاضی]
superconductivity	بس رسانایی
conduction	رسانایی
electrical conductivity	رسانایی
conductance	رسانایی
specific conductance	رسانایی
conductivity	رسانایی
total conductivity	رسانایی کل
limiting ionic conductance	رسانایی یونی حد
ionic conduction	رسانایی یونی
hole conductance	رسانایی حفرهای
valence electron	الکترون رسانایی
magnetic conductance	رسانایی مغناطیسی
magneto conductivity	رسانایی مغناطیسی
equivalent conductance	رسانایی هم ارز
conduction band	نوار رسانایی
permeance	رسانایی مغناطیسی
conduction electron	الکترون رسانایی
permeance	مغناطیس رسانایی
outer shell electron	الکترون رسانایی
on period	مدت رسانایی
electrical conductance	رسانایی الکتریکی
electrode conductance	رسانایی الکترد
conduction current	جریان رسانایی
conductivity	برق رسانایی
conductivity bridge	پل برق رسانایی
conduction	رسانایی الکتریکی
conducting period	دوره رسانایی
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
conductometric titration	تیتراسیون رسانایی سنجی
photo conductive effect	اثر نور- رسانایی
photoconductive cell	پیل نور- رسانایی
forward conductance	برق رسانایی مستقیم
limiting equivalent conductance	رسانایی اکی والان حد
countering	متقابل
countered	متقابل
correspounding	متقابل
counter	متقابل
opposed	متقابل
mutual	متقابل
reciprocal	متقابل
reciprocative	متقابل
opposing	متقابل
polar	متقابل
interactional	متقابل
interactive	متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
cross feed	خورد متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
counterattack	حمله متقابل
cross bill	شکایت متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
countermine	توط ئه متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
counterpoise	سیم متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
counterwork	عمل متقابل
cross action	دعوی متقابل
counteraction	اقدام متقابل
set off	دعوی متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
m	القاگری متقابل
logrolling	همکاری متقابل
iteraction	عمل متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
intervisibility	دید متقابل
interrelation	رابطه متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
reciprocation	عمل متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
opposite phase	فاز متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
mutual induction	القای متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
cross index	شاخص متقابل
cross purpose	قصد متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
inter play	اثر متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
cross check	بررسی متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
cross reference	مراجعه متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
cross-check	بررسی متقابل
back pressure	فشار متقابل
antitype	نوع متقابل
reciprocity	عمل متقابل
interdependence	وابستگی متقابل
counter	ضربت متقابل
retaliation	عمل متقابل
countered	ضربت متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
countering	ضربت متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
counter attraction	کشش متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
interplay	اثر متقابل
recriminations	تهمت متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
counter offensive	حمله متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
counter purchase	خرید متقابل
recriminations	اتهام متقابل
recrimination	تهمت متقابل
counter transference	انتقال متقابل
recrimination	اتهام متقابل
reciprocal	متقابل معکوس
reciprocal	عمل متقابل
interaction	اثر متقابل
counter fire	اتش متقابل
counter claim	دعوی متقابل
counter offer	عرضه متقابل
counter trade	تجارت متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
counter current	جریان متقابل
interaction	عمل متقابل
interaction	کنش متقابل
ripostes	ضربه متقابل زدن
riposte	ضربه متقابل زدن
riposted	ضربه متقابل زدن
riposting	ضربه متقابل زدن
counteract	عمل متقابل کردن
rebutting	جواب متقابل دادن
rebut	جواب متقابل دادن
rebuts	جواب متقابل دادن
rebutted	جواب متقابل دادن
retaliation	عکس العمل متقابل
interaction	عکس العمل متقابل
repost	ضربه متقابل زدن
visual interaction	کنش متقابل بصری
intervisibility	قابلیت دید متقابل
coefficient of mutual induction	ضریب القای متقابل
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
internecine	کشتار متقابل قاتل
greco counter gambit	گامبی متقابل گرکو
social interaction	کنش متقابل اجتماعی
counteracted	عمل متقابل کردن
retort	جواب متقابل دادن
compensation trading	داد و ستد متقابل