English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
platform رسانگر حامل گیرنده
platforms رسانگر حامل گیرنده
Other Matches
backwards کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
requesting سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requests سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
weapon carrier کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
vehicle رسانگر
vehicles رسانگر
darting رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
darted رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
dart رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
pads سکوی پرتاب رسانگر
pad سکوی پرتاب رسانگر
signalling 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
bus رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bused رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussed رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busing رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busses رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussing رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
buses رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
director هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
directors هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
aerospace vehicle هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
pitch altitude زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
shuttle رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
integral tank تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
shuttled رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttles رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
boost rocket موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
retrorocket راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
attitude motor موتورهای راکت کوچک برای کنترل وضعیت رسانگر فضایی در حال حرکت
abeam یاتاقانهایی که تحت زاویه 09یا 072 درجه بطور عمود برمحور طولی رسانگر قرارگرفته اند
vehicle mass ratio نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
gerent حامل
vehicle حامل
conveyer حامل
bearers حامل
stave حامل
conveyor حامل
vector حامل
vectors حامل
vehicles حامل
porter حامل
porters حامل
bearer حامل
bearer cheque چک حامل
carriers حامل
carrier حامل
carrier gas گاز حامل
carrier system سیستم حامل
color carrier حامل رنگ
carrier frequency فرکانس حامل
data carrier حامل داده ها
carrier wave موج حامل
carrier frequency بسامد حامل
bearing angle زاویه حامل
bearers در وجه حامل
bearer در وجه حامل
vehicles حامل رسانه
transported ترابری حامل
messengers طناب حامل
messenger طناب حامل
transporting ترابری حامل
transports ترابری حامل
breech block carrier حامل کولاس
bearer bond سند حامل
linkmen حامل مشعل
linkman حامل مشعل
carrier detect کشف حامل
carrier detect تشخیص حامل
bearer cheque چک در وجه حامل
data carrier حامل داده
image carrier حامل تصویر
transport ترابری حامل
tape transport حامل نوار
bearing زاویه حامل
osborne shackle قلاب حامل
sound carrier حامل صوت
linkboy حامل مشعل
messenger wire سیم حامل
vector حامل بردار
vectors حامل بردار
vehicle حامل رسانه
thurifer حامل مجمر
thurifer حامل بخوردان
radius vector شعاع حامل
video carrier حامل ویدئو
payable to the bearer در وجه حامل
vectorial حامل بردار
gestatorial حامل پاپ
carrier برنامه حامل میکرب
carrier حامل غلطک حمال
telephone carrier current جریان حامل تلفنی
carriers برنامه حامل میکرب
carriers حامل غلطک حمال
perseus حامل راس الغول
stretcher-bearer حامل تخت روان
bearer stock اسناد در وجه حامل
weapon carrier حامل جنگ افزار
stave روی خط حامل نوشتن
warrant to bearer به حواله کرد حامل
victualler کشتی حامل خواربار
caddying حامل وسایل بازیگر
slaver کشتی حامل بردگان
comport دربرداشتن حامل بودن
caddy حامل وسایل بازیگر
bearer bond سند در وجه حامل
armor bearer حامل اسلحه زرهدار
comports دربرداشتن حامل بودن
stretcher-bearers حامل تخت روان
stretcher bearer حامل تخت روان
gestatoraial chair کرسی حامل پاپ
carrier frequency فرکانس موج حامل
comported دربرداشتن حامل بودن
comporting دربرداشتن حامل بودن
current carrying conductor رسانای حامل بار
carrier color signal پیام رنگی حامل
caddied حامل وسایل بازیگر
pay to the bearer دروجه حامل بپردازید
persi حامل راس الغول
caddies حامل وسایل بازیگر
caddie حامل وسایل بازیگر
canards رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canard رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
flag ship ناوسرفرماندهی کشتی حامل دریادار
flagship کشتی حامل پرچم امیرالبحری
Please pay the bearer . دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
flagships کشتی حامل پرچم امیرالبحری
color carrier reference فاز مبنای حامل رنگ
ignitor محفظه حامل باروت اشتعال
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
conversion angle زاویه حامل مسیر ناو
signal هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signaled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signalled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
payable to bearer قابل پرداخت در وجه حامل
airdrop container جعبه حامل بار دربارریزی هوایی
bank note چک تضمین شده سند در وجه حامل
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
signpost تیر حامل اعلان تابلو راهنما
signposts تیر حامل اعلان تابلو راهنما
frequency medulation تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
common carrier متصدی حمل ونقل حامل مشترک
charge carrier حامل بار [فیزیک] [شیمی] [مهندسی]
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carabineer سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
carriage paid to هزینه حمل به حامل پرداخت شده
radar picket cap هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
carabinier سرباز حامل تفنگ کارابین کوتاه
black endorsement براتی که در وجه حامل فهرنویسی شده باشد
blank endorsement فهر نویسی بدون ذکر نام حامل
outriggers اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
taperer حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
destination carrier کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
carriage and insurance paid to هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
guided missile cruiser زره شکن حامل موشک هدایت شونده
light quantum کوچکترین ذره حامل انرژی درنورواشعه تابشی
scabbing بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
information box قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
led line خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
nose piece قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
ensign سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
ensigns سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
strop ریل بندیهای داخل هواپیمابرای اتصال کابل چتر حامل بار
prehensory گیرنده
payees گیرنده
reciever گیرنده
reciptacle گیرنده
prehensorial گیرنده
touching گیرنده
grantee گیرنده
assignee گیرنده
catcher گیرنده
adopter گیرنده
consignee گیرنده
accipient گیرنده
acceptor گیرنده
prehensile گیرنده
receptors گیرنده
getter گیرنده
receptor گیرنده
barrage reception سد گیرنده
payee گیرنده
addressee گیرنده
catchy گیرنده
catchiest گیرنده
receivers گیرنده
recipients گیرنده
recipient گیرنده
sensor گیرنده
catchier گیرنده
receiver گیرنده
addressees گیرنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com