Total search result: 201 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
parts explosion |
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد |
|
|
Other Matches |
|
running spare |
قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله |
on board spares |
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار |
new work |
عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا |
end product |
مجموعه قطعات |
track bolt |
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند |
reassembles |
بستن قطعات سوار کردن قطعات |
reassembling |
بستن قطعات سوار کردن قطعات |
reassembled |
بستن قطعات سوار کردن قطعات |
reassemble |
بستن قطعات سوار کردن قطعات |
cannibalize |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
cannibalised |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
cannibalizing |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
cannibalized |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
cannibalises |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
cannibalizes |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
cannibalising |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
c clamp |
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر |
bin storage |
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز |
universal |
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد |
hot valve clearance |
فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند |
bin storage space |
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز |
polar motion |
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی |
interim overhaul |
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی |
phillips curve |
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد |
story board |
مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد |
melodies |
مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد |
melody |
مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد |
relative income hypothesis |
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است |
lool |
لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.] |
elevator |
نشانه دهنده کوچک گرد که در یک Scroll bar که محل شمارا در یک متن یا تصویر بزرگ نشان میدهد |
elevators |
نشانه دهنده کوچک گرد که در یک Scroll bar که محل شمارا در یک متن یا تصویر بزرگ نشان میدهد |
smithereens |
قطعات |
decimals |
نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است |
decimal |
نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است |
component drawing |
رسم قطعات |
bill of material |
صورت قطعات |
shatter |
قطعات شکسته |
chosen fragments |
قطعات منتخبه |
common parts |
قطعات عمومی |
analecta |
قطعات ادبی |
table of replaceable partes |
فهرست قطعات |
cable accessory |
قطعات کابل |
common items |
قطعات عمومی |
parts |
قطعات یدکی |
main members |
قطعات اصلی |
chrestomathy |
قطعات منتخب |
parts peculiar |
قطعات اختصاصی |
staff section |
قطعات سمبه |
chrestomathy |
قطعات برگزیده |
parts list |
لیست قطعات |
shatters |
قطعات شکسته |
repair parts |
قطعات یدکی |
spare parts |
قطعات یدکی |
shell fragments |
قطعات گلوله |
common hardware |
قطعات عمومی |
chosen fragments |
قطعات گزیده |
parts peculiar |
قطعات مخصوص |
web stiffeners |
قطعات تقویتی |
parts list |
فهرست قطعات |
trilcgy |
یا قطعات سه گانه |
flinders |
قطعات شکسته |
object assembly test |
ازمون الحاق قطعات |
catalogs |
لیست قطعات کاتالوگ |
cataloging |
لیست قطعات کاتالوگ |
catalogue |
لیست قطعات کاتالوگ |
fragments |
قطعات متلاشی خردکردن |
catalogued |
لیست قطعات کاتالوگ |
catalogues |
لیست قطعات کاتالوگ |
cataloguing |
لیست قطعات کاتالوگ |
renovation |
تجدید قطعات کردن |
fragmenting |
قطعات متلاشی خردکردن |
common parts |
قطعات یدکی عمومی |
fragment |
قطعات متلاشی خردکردن |
cataloged |
لیست قطعات کاتالوگ |
bottom casting |
قطعات ریخته گی بسته |
invar struts |
قطعات فلزی ضد انبساط |
fractured |
مو برداشتن قطعات و وسایل |
rebuilds |
نوسازی کردن قطعات |
analects |
قطعات ادبی منتخبات |
fracturing |
مو برداشتن قطعات و وسایل |
assemble |
سوار کردن قطعات |
assembled |
سوار کردن قطعات |
fractures |
مو برداشتن قطعات و وسایل |
assembles |
سوار کردن قطعات |
rebuild |
نوسازی کردن قطعات |
investment castings |
قطعات ریخته گی بسته |
fracture |
مو برداشتن قطعات و وسایل |
authorized parts list |
لیست قطعات مجاز |
authorized parts list |
سهمیه مجاز قطعات |
bitty |
متشکل از قطعات ریز |
nomenclature |
نام گذاری قطعات |
phillips curve |
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی |
wild card character |
نشانهای که در هنگام جستجوی فایل یا داده استفاده میشود و تمام فایل ها را نشان میدهد |
match mark |
جفتن و جور کردن قطعات |
dismantle |
پیاده کردن قطعات مونتاژ |
wiggly block test |
ازمون قطعات موج دار |
shard |
شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن |
dismantled |
پیاده کردن قطعات مونتاژ |
phrasing |
ترتیب بندی قطعات موسیقی |
dismantles |
پیاده کردن قطعات مونتاژ |
shards |
شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن |
quadrat |
به قطعات مستطیل تقسیم کردن |
weldment |
قطعات بهم جوش خورده |
dismantling |
پیاده کردن قطعات مونتاژ |
blocky |
پرشده یا مشخص با قطعات مختلف |
component change order |
دستور تغییر قطعات یک وسیله |
salvaging |
پیاده کردن کامل قطعات |
salvages |
پیاده کردن کامل قطعات |
dismounts |
پیاده کردن قطعات و وسایل |
salvage |
پیاده کردن کامل قطعات |
salvaged |
پیاده کردن کامل قطعات |
component end item |
قطعات و اقلام تجهیزات عمده |
dismount |
پیاده کردن قطعات و وسایل |
dismounting |
پیاده کردن قطعات و وسایل |
end product |
قطعات حاصله دستگاه نهایی |
borescope |
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات |
clapboard |
قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد |
boss |
ناف روی قطعات ریختگی قوز |
sketchbooks |
کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی |
sketchbook |
کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی |
bossing |
ناف روی قطعات ریختگی قوز |
bossed |
ناف روی قطعات ریختگی قوز |
connection of loom pieces |
متصل کردن قطعات دار [قالی] |
materiel history |
خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها |
anthologist |
متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی |
beef cuts |
قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو |
disassembly |
عکس عمل مونتاژ تجریه قطعات |
bosses |
ناف روی قطعات ریختگی قوز |
collapsible form work |
قالب قطعات پیش ساخته بتونی |
clapboards |
قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد |
supervisory |
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد |
dicing |
طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک |
dices |
طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک |
diced |
طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک |
foldboat |
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان |
backlash |
خلاصی در اثر اتصال شل و یاسائیدگی قطعات در هرمکانیزمی |
dice |
طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک |
sand casting |
ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای |
vapor degreasing |
غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ |
recondition |
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده |
reconditioned |
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده |
grout |
بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب |
overhauls |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
piece mark |
شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود |
overhauling |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
overhaul |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
overhauled |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
reconditions |
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده |
images |
[تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص] |
alodine |
نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم |
liquid crystal bar graph panel indicator |
شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع |
Theres many a good tune played on an old fiddle. <proverb> |
یک ویولون قدیمى قطعات خوب بسیارى مى تواند بنوازد . |
assembly |
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها |
breakdown drawing |
رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم |
image |
[تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص] |
fishplate |
قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند |
cirrocumulus |
قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد |
tessera |
قطعات کوچک مرمر یاشیشه مخصوص اجر موزاییک |
set forward |
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت |
okuns law |
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد |
carburizing |
گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن |
braze welding |
جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات |
cyaniding |
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید |
anti tear strips |
باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند |
nitralloy |
قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره |
grip length |
طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد |
indicator |
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده |
I am done with you. |
رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر] |
I am [have] finished with you. |
رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر] |
discretionary |
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود |
replace |
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها |
replaced |
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها |
replaces |
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها |
replacing |
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها |
disassembly order |
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله |
rigs |
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن |
rig |
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن |
rigged |
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن |
altitude azimuth |
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما |
organisers |
تشکیل دهنده |
organizers |
تشکیل دهنده |
former |
تشکیل دهنده |
formative |
تشکیل دهنده |
organizer |
تشکیل دهنده |
jigsaw puzzle |
نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند |
direct exchange |
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات |
part list |
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی |
parcels |
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن |
parcel |
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن |
fundametal |
بنیادی تشکیل دهنده |
constituent |
سازه تشکیل دهنده |
constituents |
جزء تشکیل دهنده |
constitutive |
تشکیل دهنده ساختمانی |
constituents |
سازه تشکیل دهنده |
constituent |
جزء تشکیل دهنده |
syndicator |
تشکیل دهنده اتحادیه |
nuclei |
هسته تشکیل دهنده |
nucleus |
هسته تشکیل دهنده |
edge card |
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است |
circular |
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند |