Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (9 milliseconds)
English
Persian
unwritten law
رسم متداول
Search result with all words
uncommon
غیر متداول غیرمعمول
uncommonly
غیر متداول غیرمعمول
current
معاصر متداول
currents
معاصر متداول
raunchier
پست تر از استاندارد یا میزان متداول
raunchiest
پست تر از استاندارد یا میزان متداول
raunchy
پست تر از استاندارد یا میزان متداول
frequently
صفحه وب یا فایل کمک که حاوی سوالات متداول و پاسخ آن درباره یک موضوع مربوطه است
structure
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structuring
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
dressier
متداول لباس دوست
dressiest
متداول لباس دوست
dressy
متداول لباس دوست
general
متداول
generals
متداول
led
یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
microfiche
سیستم متداول ضبط و ثبت اطلاعات
microfiches
سیستم متداول ضبط و ثبت اطلاعات
out
غیر متداول
out-
غیر متداول
outed
غیر متداول
prevalent
متداول
tradition
روایت متداول
usual
متداول
old-fashioned
غیر متداول
prevailing
عمومی متداول
ruling
حکمرانی متداول
rulings
حکمرانی متداول
bookish
غیر متداول
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
up to date
متداول
up-to-date
متداول
standard
متداول
standards
متداول
ordinary
متداول
conventional
متداول
propriety
قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
demotic
متداول
vogue
متداول
style
سبک متداول
style
میله متداول شدن
styled
سبک متداول
styled
میله متداول شدن
styles
سبک متداول
styles
میله متداول شدن
styling
سبک متداول
styling
میله متداول شدن
common business oreinted language
زبان با گرایش متداول تجاری
custom of a trade
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
dual in line package
بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
enchorial
متداول
epidemical
عام متداول
grow rife
فراوان یا متداول شدن
in fashion
متداول
in vogue
متداول
mean square deviation
میزان انحراف متداول
once famous belief
عقیدهای که یک وقت متداول بود
out of fashion
غیر متداول
quite the thing
متداول
rhumbatron
نوع متداول محفظه تشدید
to grow up
متداول شدن
verism
رجحان اهنگ ها و روایات متداول برروایات و اهنگهای قهرمانی و افسانه امیز
world wide
مشهور جهان متداول درهمه جا
a la mode
متداول
received
متداول
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
laced window
[مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com