English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
reprecipitation رسوب دادن مجدد
Other Matches
reprecipitation رسوب کردن مجدد
precipitation رسوب دادن
redeployment گسترش مجدد دادن
refect نیروی مجدد دادن
redid انجام دادن مجدد چیزی
redo انجام دادن مجدد چیزی
redoes انجام دادن مجدد چیزی
redoing انجام دادن مجدد چیزی
redone انجام دادن مجدد چیزی
de scramble سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
warm start شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
redesignate اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
sinter رسوب
dreg رسوب
illuviation رسوب
mud رسوب
foul رسوب
deposits رسوب
alluvion رسوب
precipitation رسوب
alluvium رسوب
deposit رسوب
sediment رسوب
foulest رسوب
sediments رسوب
fouling رسوب
fouler رسوب
residual رسوب
percipitate رسوب
fouled رسوب
fouls رسوب
sedimentation رسوب گذاری
sediment رسوب کردن
precipitant عامل رسوب
percipitate رسوب کردن
oil sludge رسوب روغن
mud valve دریجه رسوب
sediments لای رسوب
glacial deposit رسوب یخچالی
sediments رسوب کردن
sediment لای رسوب
sedimentation رسوب سازی
residuum پسمانده رسوب
precipitate رسوب کردن
setting basin حوضچه رسوب
trap box حوضچه رسوب
precipitating رسوب شیمیایی
precipitating رسوب کردن
tartars ته نشین رسوب
tartar ته نشین رسوب
fouling رسوب کردن
fouling رسوب رسوبات
accretion of silt رسوب زدایی
fouls رسوب کردن
foulest رسوب کردن
fouler رسوب کردن
fouled رسوب کردن
foul رسوب کردن
precipitates رسوب کردن
precipitation رسوب کردن
deposit ذخیره رسوب
deposits رسوب کردن
silt pit چاله رسوب
deposits ذخیره رسوب
silt sump چاهک رسوب
silting رسوب ته نشینی
accretionof silt رسوب زدائی
precipitate رسوب شیمیایی
precipitated رسوب شیمیایی
precipitated رسوب کردن
bosh رسوب کوارتس
settling basin حوضچه رسوب
precipitates رسوب شیمیایی
deposit رسوب کردن
silt ejector تخلیه کننده رسوب
precipating agent عامل رسوب دهنده
precipitation reaction واکنش رسوب دهنده
trap box حوضچه رسوب زهکشها
vapor deposition رسوب سازی با بخار
sludge رسوب گل و لای ضخیم
eolian رسوب حاصل از جریان باد
alluvial ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
tidal mud deposits گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
laterization تبدیل سنگ به رسوب صخرههای قرمز
coppering مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
sludge لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
scale ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
illuviate در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
juck work کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reflorescence مجدد
seconds مجدد
seconding مجدد
seconded مجدد
second مجدد
further مجدد
renewed مجدد
furthermore مجدد
further on مجدد
furthered مجدد
furthers مجدد
furthering مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
recreations خلق مجدد
republication انتشار مجدد
remarriage ازدواج مجدد
remarriages ازدواج مجدد
rerun اجرای مجدد
reproductions تولید مجدد
recount شمارش مجدد
recounted شمارش مجدد
resale فروس مجدد
resale حراج مجدد
reshipment حمل مجدد
resupply اماد مجدد
rally اجتماع مجدد
retransmission ارسال مجدد
retread process تعمیر مجدد
recurrences رویدادن مجدد
rallies اجتماع مجدد
retransmission مخابره مجدد
restart شروع مجدد
resorption مکیدن مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
crossecheck مقابله مجدد
rallied اجتماع مجدد
resurvey بررسی مجدد
reissued چاپ مجدد
reissues چاپ مجدد
subdivision تقسیم مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
recreation خلق مجدد
retaking گرفتن مجدد
retakes گرفتن مجدد
retaken گرفتن مجدد
reissue چاپ مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
replenishing تدارک مجدد
replenishing پرکردن مجدد
replenishes تدارک مجدد
replenishes پرکردن مجدد
replenished تدارک مجدد
replenished پرکردن مجدد
replenish تدارک مجدد
replenish پرکردن مجدد
retake گرفتن مجدد
re-runs نمایش مجدد
re-running نمایش مجدد
restatements بیان مجدد
recurrence رویدادن مجدد
remand بازداشت مجدد
repayment پرداخت مجدد
repayments پرداخت مجدد
reinforcement وضع مجدد
reproduction تولید مجدد
recounts شمارش مجدد
restatement بیان مجدد
remanded بازداشت مجدد
re-run نمایش مجدد
re-ran نمایش مجدد
comebacks دستیابی مجدد
comeback دستیابی مجدد
reassurance اطمینان مجدد
reassurances اطمینان مجدد
remands بازداشت مجدد
remanding بازداشت مجدد
recounting شمارش مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
rehearsals تکرار مجدد
redraw رسم مجدد
redrawing رسم مجدد
redrawn رسم مجدد
redraws رسم مجدد
redrew رسم مجدد
repaint رسم مجدد
redistribution توزیع مجدد
rehearsal تکرار مجدد
regenerating تولید مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
rearrangements ترتیب مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
regenerate تولید مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
regenerated تولید مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
regenerates تولید مجدد
resurgence طغیان مجدد
reload پر کردن مجدد
retrials ازمایش مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com