Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
English
Persian
sludge
رسوب گل و لای ضخیم
Other Matches
coarsest
ضخیم
coarser
ضخیم
squatty
ضخیم
coarse
ضخیم
russeting
ضخیم زبر
bodies
ضخیم کردن
thickly
نسبتا ضخیم
mackinaw
پتوی ضخیم
paper base laminate
کاغذ ضخیم
kraft paper
کاغذ ضخیم
junk bozrd
مقوای ضخیم
boldface
حروف ضخیم
plank
تخته ضخیم
russet
روستایی ضخیم
thickener
ضخیم ساز
russetting
ضخیم زبر
straw board
مقوای ضخیم
thickened
ضخیم کردن
thickeners
ضخیم ساز
thickens
ضخیم کردن
thicken
ضخیم کردن
body
ضخیم کردن
thickish
نسبتا ضخیم
blunted
دارای لبه ضخیم رک
grosser
شرم اور ضخیم
grosses
شرم اور ضخیم
grossest
شرم اور ضخیم
bar
خط یا بلاک ضخیم رنگی
shear thickening
ضخیم شدن برش
blunt
دارای لبه ضخیم رک
gigas
دارای ساقه ضخیم تر
gross
شرم اور ضخیم
grossing
شرم اور ضخیم
pea jacket
ژاکت ضخیم ملوانان
bluntest
دارای لبه ضخیم رک
thick film circuit
مدار غشایی ضخیم
grossed
شرم اور ضخیم
bars
خط یا بلاک ضخیم رنگی
gigas
برگهای ضخیم تر و تیره تر
blunts
دارای لبه ضخیم رک
blunter
دارای لبه ضخیم رک
blunting
دارای لبه ضخیم رک
bold face
حالت ضخیم تر و تیره تر نوشتار
Bolivia
پارچهی پشمی ضخیم و نرم
macrame
توری ضخیم و ریشه دار
bulge out
شکم دادن ضخیم شدن
palled
پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
palls
پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
palling
پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
pall
پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
skirting armor
ضخیم ترین قسمت زره تانک
stencil paper
کاغذ ضخیم پارافین دارمخصوص استنسیل
nimbostratus
ابرهای گسترده ضخیم و تیرهای با ارتفاع کم
triggerfish
ماهیان رنگارنگ دارای بدن ضخیم
illuviation
رسوب
residual
رسوب
sinter
رسوب
percipitate
رسوب
dreg
رسوب
alluvium
رسوب
alluvion
رسوب
fouling
رسوب
foul
رسوب
precipitation
رسوب
deposit
رسوب
sediments
رسوب
fouls
رسوب
foulest
رسوب
fouler
رسوب
sediment
رسوب
deposits
رسوب
mud
رسوب
fouled
رسوب
reefers
جرب دار پالتو کوتاه و ضخیم ملوانی
reefer
جرب دار پالتو کوتاه و ضخیم ملوانی
deposits
رسوب کردن
sedimentation
رسوب گذاری
residuum
پسمانده رسوب
precipitant
عامل رسوب
sediment
رسوب کردن
deposits
ذخیره رسوب
percipitate
رسوب کردن
deposit
ذخیره رسوب
foul
رسوب کردن
accretion of silt
رسوب زدایی
setting basin
حوضچه رسوب
settling basin
حوضچه رسوب
trap box
حوضچه رسوب
sedimentation
رسوب سازی
sediment
لای رسوب
deposit
رسوب کردن
sediments
لای رسوب
sediments
رسوب کردن
silting
رسوب ته نشینی
silt sump
چاهک رسوب
silt pit
چاله رسوب
foulest
رسوب کردن
oil sludge
رسوب روغن
precipitating
رسوب کردن
precipitation
رسوب دادن
precipitation
رسوب کردن
accretionof silt
رسوب زدائی
bosh
رسوب کوارتس
tartar
ته نشین رسوب
fouling
رسوب کردن
fouling
رسوب رسوبات
precipitate
رسوب شیمیایی
precipitate
رسوب کردن
precipitated
رسوب شیمیایی
precipitates
رسوب شیمیایی
precipitates
رسوب کردن
precipitating
رسوب شیمیایی
tartars
ته نشین رسوب
fouler
رسوب کردن
fouls
رسوب کردن
fouled
رسوب کردن
precipitated
رسوب کردن
mud valve
دریجه رسوب
glacial deposit
رسوب یخچالی
precipitation reaction
واکنش رسوب دهنده
trap box
حوضچه رسوب زهکشها
vapor deposition
رسوب سازی با بخار
precipating agent
عامل رسوب دهنده
reprecipitation
رسوب کردن مجدد
reprecipitation
رسوب دادن مجدد
silt ejector
تخلیه کننده رسوب
alluvial
ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
tidal mud deposits
گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
eolian
رسوب حاصل از جریان باد
cells
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
coppering
مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
laterization
تبدیل سنگ به رسوب صخرههای قرمز
sludge
لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
scale
ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
under weft
پود زیرین یا ضخیم
[جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
juck work
کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
illuviate
در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
kemp
پشم ضخیم
[بیشتر مربوط به ناحیه زیر شکم گوسفند بوده که شکننده است و خاصیت رنگ پذیری کمی دارد.]
age hardening
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
thick Ethernet
شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
bituminous paint
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
ethernet
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
aggrade
ضخیم کردن هموار کردن
impasto
رنگ گذاری- رنگ ضخیم
fractional precipitation
رسوب گیری جزء به جزء
to tip something
[British E]
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
cord yarn
نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com