Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
fractional precipitation
رسوب گیری جزء به جزء
Search result with all words
coppering
مس گیری رفع رسوب مس از داخل لوله
Other Matches
He's a wet blanket.
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
foulest
رسوب
percipitate
رسوب
residual
رسوب
alluvium
رسوب
illuviation
رسوب
precipitation
رسوب
sinter
رسوب
alluvion
رسوب
mud
رسوب
fouler
رسوب
dreg
رسوب
fouled
رسوب
fouls
رسوب
foul
رسوب
fouling
رسوب
sediment
رسوب
deposit
رسوب
deposits
رسوب
sediments
رسوب
settling basin
حوضچه رسوب
silt pit
چاله رسوب
accretionof silt
رسوب زدائی
precipitates
رسوب شیمیایی
glacial deposit
رسوب یخچالی
setting basin
حوضچه رسوب
precipitated
رسوب کردن
precipitates
رسوب کردن
precipitating
رسوب شیمیایی
precipitating
رسوب کردن
sedimentation
رسوب گذاری
sedimentation
رسوب سازی
bosh
رسوب کوارتس
precipitate
رسوب کردن
mud valve
دریجه رسوب
trap box
حوضچه رسوب
oil sludge
رسوب روغن
precipitate
رسوب شیمیایی
silt sump
چاهک رسوب
residuum
پسمانده رسوب
precipitation
رسوب کردن
precipitant
عامل رسوب
deposits
ذخیره رسوب
sediments
رسوب کردن
sediments
لای رسوب
sediment
رسوب کردن
sediment
لای رسوب
deposits
رسوب کردن
deposit
ذخیره رسوب
deposit
رسوب کردن
precipitated
رسوب شیمیایی
precipitation
رسوب دادن
percipitate
رسوب کردن
tartars
ته نشین رسوب
fouler
رسوب کردن
fouled
رسوب کردن
foul
رسوب کردن
fouling
رسوب رسوبات
fouling
رسوب کردن
fouls
رسوب کردن
accretion of silt
رسوب زدایی
silting
رسوب ته نشینی
tartar
ته نشین رسوب
foulest
رسوب کردن
reprecipitation
رسوب کردن مجدد
trap box
حوضچه رسوب زهکشها
reprecipitation
رسوب دادن مجدد
vapor deposition
رسوب سازی با بخار
precipating agent
عامل رسوب دهنده
precipitation reaction
واکنش رسوب دهنده
silt ejector
تخلیه کننده رسوب
sludge
رسوب گل و لای ضخیم
alluvial
ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
eolian
رسوب حاصل از جریان باد
tidal mud deposits
گل رسوب شده حاصل از جزرو مد
laterization
تبدیل سنگ به رسوب صخرههای قرمز
sludge
لجن غلیظ رسوب مخازن سوخت ناو
scale
ستون درجه رسوب جدار داخلی دیگ بخارناو
juck work
کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
illuviate
در اثر نقل مکان از محلی درمحل دیگری رسوب شدن
his severity relaxed
از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy
دو زن گیری دو شوهر گیری
age hardening
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
measuring converter
مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging
اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
with the utmost rigour
با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
compression molding process
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system
سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
to tip something
[British E]
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
declinating station
ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
retractaion
پس گیری
recapturing
پس گیری
luting
گل گیری
dewatering
اب گیری
catch
بل گیری
recature
پس گیری
lutation
گل گیری
resumption
از سر گیری
biases
سو گیری
skim
کف گیری
exorcisms
جن گیری
recaptures
پس گیری
exorcism
جن گیری
recaptured
پس گیری
bias
سو گیری
recapture
پس گیری
scorification
کف گیری
monogyny
یک زن گیری
skimmed
کف گیری
skims
کف گیری
levying
باج گیری
recruitment
سرباز گیری
refueling
سوخت گیری
halieutics
ماهی گیری
scorification
تفاله گیری
levying
سرباز گیری
refuelled
سوخت گیری
refuel
سوخت گیری
levy
باج گیری
punctiliousness
نکته گیری
implantation
لانه گیری
refueled
سوخت گیری
spile
سوراخ گیری
levy
سرباز گیری
impressmeat
باز گیری
amphimixis
جفت گیری
embrasures
دراغوش گیری
i. and evdevolution
ریشه گیری
sedimentation
لای گیری
recruitment
توان گیری
river capture
رود گیری
refuels
سوخت گیری
separatism
کناره گیری
ensues
پی گیری کردن
ensued
پی گیری کردن
ensue
پی گیری کردن
retired ness
کناره گیری
samplery
نمونه گیری
silting up
لای گیری
garth
سد یا بندماهی گیری
against time
تایم گیری
removal of cinder
تفاله گیری
embrasure
دراغوش گیری
i am in a bad f.
بد گیری امدم
refuelling
سوخت گیری
scotomization
نادیده گیری
removal of phosphorus
فسفر گیری
removal of slag
شلاکه گیری
renouncement
کناره گیری
sound absorbing
صدا گیری
rigorousness
سخت گیری
derivations
مشتق گیری
introsusception
در خود گیری
intussusception
در خود گیری
invalidism
زمین گیری
gauging
اندازه گیری
dialing
شماره گیری
abdication
کناره گیری
churning
کره گیری
derivation
مشتق گیری
voting
رای گیری
mensuration
اندازه گیری
forming
شکل گیری
vendetta
انتقام گیری
vendettas
انتقام گیری
permissiveness
اسان گیری
mechanical disadvantage
نیرو گیری
measurment
اندازه گیری
paralysis
زمین گیری
knoit
تغ تغ خرده گیری
laxity
اسان گیری
cavilled
خرده گیری
attrition
کناره گیری
caviling
خرده گیری
palsy
زمین گیری
lodgment or lodge
منزل گیری
lodgment
موضع گیری
loading capacity
بار گیری
lodgement
موضع گیری
caviled
خرده گیری
renunciation
کناره گیری
measuring bridge
پل اندازه گیری
extrapolation
قیاس گیری
extrapolations
قیاس گیری
strictures
سخت گیری
stricture
سخت گیری
measurer
اندازه گیری
wrestling
کشتی گیری
cavils
خرده گیری
limit of inflammability
حد اتش گیری
cavil
خرده گیری
inarm
در اغوش گیری
measurements
اندازه گیری
acceleration lane
خط سرعت گیری
originationu
سرچشمه گیری
number dialling
شماره گیری
piscatology
فن ماهی گیری
interpolation
درون گیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com