English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
qualifying رسیدن به مرحله بعد
Search result with all words
irrationlism اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
Other Matches
phased array ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
the end sanctifies the means خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
creeps مرحله به مرحله جلو رفتن
creep مرحله به مرحله جلو رفتن
sequenced ejection سیستم پرتاب مرحله به مرحله
sophistication نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
beats گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
boost phase مرحله دوم پرتاب موشک مرحله روشن شدن موتورمرحله دوم
to come in first پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
leapfrog پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogged پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogs پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogging پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
assembler اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
to come to a he باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
inflight phase مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
phasing مرحله بندی مرحله بندی عملیات
combat phase مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
phased attack تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
rung مرحله
stroke مرحله
phased مرحله
stroking مرحله
strokes مرحله
scene مرحله
scenes مرحله
process مرحله
phased attack تک مرحله به مرحله
step مرحله
stepping مرحله
creeping attack تک مرحله به مرحله
processes مرحله
grade مرحله
stroked مرحله
stages مرحله
phase مرحله
stage مرحله
grades مرحله
instar مرحله
phases مرحله
drivers مرحله تحریک
power stroke مرحله قدرت
driver مرحله تحریک
one step operation عمل تک مرحله
phallic stage مرحله التی
phase مرحله عملیات
process مرحله جریان
phases مرحله عملیات
processes مرحله جریان
training cycle مرحله اموزش
output stage مرحله خروجی
oral stage مرحله دهانی
nth در مرحله چند
solidifying process مرحله انجماد
milestone مرحله برجسته
milestones مرحله برجسته
recovery phase مرحله رونق
recovery phase مرحله شکوفائی
propagation sequence مرحله انتشار
phased مرحله عملیات
termination stage مرحله پایانی
termination phase مرحله پایانی
grades مرحله گراد
stepping مرحله رتبه
stepping مرحله پایه
point جهت مرحله
step مرحله رتبه
step مرحله پایه
stage درجه مرحله
point مرحله قله
stages درجه مرحله
staping مرحله بندی
primordium مرحله نخست
grade مرحله گراد
exhaust stroke مرحله اگزوز
exhaust stroke مرحله تخلیه
fetch phase مرحله واکشی
intake stroke مرحله مکش
periods نوبت مرحله
period نوبت مرحله
intake stroke مرحله تنفس
modulator مرحله تحمیل گر
execute phase مرحله اجرا
initiation sequence مرحله اغازی
developmental stage مرحله پیشرفت
macro stage مرحله کلان
larval stage مرحله کرمی
latency مرحله پنهانی
an anxious time مرحله پر اضطراب
job step مرحله برنامه
buffer stage مرحله میانگیر
developmental stage مرحله تکوینی
inextremis در اخرین مرحله
imprimis در مرحله نخست
oedipal stage مرحله ادیپی
in the egg در مرحله نخستین
speed level مرحله سرعت
speed stage مرحله سرعت
in the first instance در مرحله اول
induction stroke مرحله تنفس
home stretch مرحله نهایی
genital phase مرحله تناسلی
anal stage مرحله مقعدی
assault phase مرحله هجوم
induction stroke مرحله مکش
differential stage مرحله تفاضلی
fission process مرحله انشقاق
pettifog از مرحله پرت کردن
in leading در مرحله شاگردی یا نوچگی
stage پرده گاه مرحله
stages پرده گاه مرحله
ossification مرحله تشکیل استخوان
fire for effect مرحله تیر موثر
entelechy مرحله تشکیل وتحقق
diastolic phase مرحله انبساطی قلب
first audio stage مرحله صوتی نخست
karyokinesis مرحله تقسیم سلولی
creeping barrage سد اتش مرحله به مرحله سد اتش خیز به خیز
processes جریان عمل مرحله
noviciate مرحله تازه کاری
ticks سخت ترین مرحله
ticked سخت ترین مرحله
anal expulsive stage مرحله مقعدی دفعی
milestone مرحله مهمی اززندگی
anal retentive stage مرحله مقعدی ضبطی
process جریان عمل مرحله
milestones مرحله مهمی اززندگی
novitiate مرحله تازه کاری
incipient اولیه مرحله ابتدایی
stadiums میدان ورزش مرحله
cladding process مرحله روکش کاری
stadium میدان ورزش مرحله
preverbal phase مرحله پیش کلامی
stadia میدان ورزش مرحله
tick سخت ترین مرحله
embryo گیاهک تخم مرحله بدوی
metestrus مرحله بیرمقی وسیری پس از فحلیت
embryos گیاهک تخم مرحله بدوی
phasing مرحله بندی کردن عملیات
modulated amplifier مرحله فزون ساز تحمیلی
phased conversion تبدیل مرحله بندی شده
power amplifier stage مرحله فزون ساز توان
subcritical زیر مرحله خطرناک وبحرانی
decline مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
metoestrus مرحله بیرمقی وسیری پس از فحلیت
Not to know what one is talking about. از موضوع ( مرحله )پرت بودن
single stepping در یک مرحله انجام دادن یا شدن
walk through بررسی هر مرحله از یک نرم افزار
monestrous دارای یک مرحله فحلیت درسال
gastrula مرحله رویانی اولیه پس از بلاستولا
rate determining step مرحله تعیین کننده سرعت
stages مرحله دار شدن اشکوب
stage مرحله دار شدن اشکوب
turning points مرحله قاطع نقطه تحول
declined مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
declines مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
declining مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
turning point مرحله قاطع نقطه تحول
stretch runner تلاش زیاد اسب در اخرین مرحله
reentry phase مرحله دخول مجدد موشک درجو
finallist کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
tabula rasa مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
systole مرحله انقباضی یک دوره کار قلب
job lot مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
prisere مرحله سیر تکاملی ایجادنباتات در زمین
job lots مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
the next process is weaving عمل یا مرحله بعداز بافتن است
showdown مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
prophase مرحله اولیه تقسیم سلولی پیشگاه
terminal phase مرحله اخر مسیر حرکت موشک
showdowns مرحله نهایی مسابقات ازمایش نیرو
cim استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
to nip or crush in the bud در نخستین مرحله رشد کشتن یا پایمال کردن
driven که هر مرحله اجرا مربوط به عمل خارجی است
telophase اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
idiolect طرزبیان و لحن سخن شخص در یک مرحله زندگی
reached رسیدن
reach رسیدن
maturate رسیدن
reach رسیدن به
accru رسیدن
reaches رسیدن به
reached رسیدن به
reaches رسیدن
get at رسیدن به
catch up رسیدن به
reaching رسیدن
light or lighted رسیدن
attaint رسیدن به
befalling در رسیدن
reaching رسیدن به
aim رسیدن
to fetch up رسیدن
land رسیدن
approached رسیدن
to d. up with رسیدن به
getting رسیدن
to come to a he رسیدن
peer رسیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com