English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
trial on procedural matters رسیدگی شکلی
trial on technicalities رسیدگی شکلی
Other Matches
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
informity بی شکلی
unification یک شکلی
distortions کج شکلی
for love or money <idiom> به هر شکلی
trimorphism سه شکلی
isodimorphism هم دو شکلی
trimorphous سه شکلی
formlessness بی شکلی
monotropy تک شکلی
triform سه شکلی
amorphism بی شکلی
deformation بد شکلی
distortion کج شکلی
dimorphism دو شکلی
conformity هم شکلی
judgment on technicalities حکم شکلی
allotropy چند شکلی
procedural law قانون شکلی
allotropism چند شکلی
multiform چند شکلی
allotriomorphism چند شکلی
trimorph سه شکلی سه وجهی
isodimorphism تقارن دو شکلی
judgment on procedural matters حکم شکلی
deformation دگر شکلی
unification یگانگی یک شکلی
figural openness گشودگی شکلی
(the) size of it <idiom> به شکلی که است
figural aftereffect رد حسی شکلی
form utility مطلوبیت شکلی
modal dispersion شکلی از پراکندگی پالس ها
crystal allotropy چند شکلی بلور
triskelion شکلی مرکب از سه پره یا سه انشعاب
figurine algebraic notation ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
guard cell یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
right out <idiom> به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
baluster-side [شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
triskele شکلی مرکب ازسه پره یا سه انشعاب
isodimorphism تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
charts شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
streamlining دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlines دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
What does he look like? او [مرد] چه شکلی به نظر می آید؟ [شکل ظاهری]
charted شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
charting شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
chart شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
foreshortening نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
pleomorphic چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
quincunx شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور
streamline دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
trommel غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
humeral veil پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
chart شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
charts شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
charting شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
charted شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
bravo, pattern شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
dentil-band [بخش مستطیلی شکلی از لایه ی گچ بری شده در قسمتی از پیشانی سرستون]
pausal form دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
bracket رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
vertical diagraph شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
acrostolium [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
puberty رسیدگی
cassation رسیدگی
probes رسیدگی
probed رسیدگی
probe رسیدگی
examination رسیدگی
examinations رسیدگی
conizance حق رسیدگی
controlment رسیدگی
matureness رسیدگی
oyer رسیدگی
investigations رسیدگی
ripeness رسیدگی
investigation رسیدگی
handling رسیدگی
considerations رسیدگی
consideration رسیدگی
service رسیدگی به
audited رسیدگی
adjustments رسیدگی
audits رسیدگی
auditing رسیدگی
adjustment رسیدگی
inquiry رسیدگی
serviced رسیدگی به
audit رسیدگی
attentions رسیدگی
verification رسیدگی
attention رسیدگی
inquiries رسیدگی
cable drum قرقره استوانه شکلی که کابل کنترل به دور ان پیچیده شده و مقدار کابلی که با هرچرخش دسته حرکت میکند راافزایش میدهد
load module یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
chart شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charts شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
claims handling رسیدگی به شکایات
to go into رسیدگی کردن
court of iquiry دادگاه رسیدگی
deal with رسیدگی کردن
audited رسیدگی کردن
cassation رسیدگی فرجامی
inquest بازجویی رسیدگی
audit trail اثر رسیدگی
scrutiny رسیدگی مداقه
investigator رسیدگی کننده
investigators رسیدگی کننده
inquests بازجویی رسیدگی
stock taking رسیدگی به موجودی
tendentious رسیدگی کننده
inquisitorial وابسته به رسیدگی
auditors مامور رسیدگی
auditor مامور رسیدگی
attention key کلید رسیدگی
audits بازرسی رسیدگی
look into رسیدگی کردن
to look in to رسیدگی کردن
to see about رسیدگی کردن
trial on merits رسیدگی ماهوی
mellowness نرمی رسیدگی
to see to رسیدگی کردن
to llok رسیدگی کردن
to do for رسیدگی کردن به
the investigation of accounts رسیدگی بحساب
scope دامنه رسیدگی
audits رسیدگی کردن
assistance موافبت رسیدگی
audited بازرسی رسیدگی
investigative مبنی بر رسیدگی
go into رسیدگی کردن
auditing رسیدگی کردن
auditing بازرسی رسیدگی
investigable قابل رسیدگی
investigation in the supreme court رسیدگی فرجامی
storekeeping رسیدگی به انبار
attends رسیدگی کردن
examine رسیدگی کردن
examine با into رسیدگی کردن
examined با into رسیدگی کردن
examines رسیدگی کردن
examines با into رسیدگی کردن
examining رسیدگی کردن
examining با into رسیدگی کردن
attend رسیدگی کردن
examination رسیدگی معاینه
examined رسیدگی کردن
examinations رسیدگی معاینه
revision رسیدگی ثانوی
revisions رسیدگی ثانوی
verified رسیدگی کردن
attending رسیدگی کردن
consider رسیدگی کردن
considers رسیدگی کردن
tries رسیدگی کردن
investigate رسیدگی کردن
investigated رسیدگی کردن
investigates رسیدگی کردن
investigating رسیدگی کردن
verifies رسیدگی کردن
verifying رسیدگی کردن
investigatory وابسته به رسیدگی
audit بازرسی رسیدگی
quests تحقیق و رسیدگی
attendance رسیدگی تیمار
attendances رسیدگی تیمار
quest تحقیق و رسیدگی
verifiable قابل رسیدگی
try رسیدگی کردن
inspect رسیدگی کردن
inspected رسیدگی کردن
verify رسیدگی کردن
inspects رسیدگی کردن
inspecting رسیدگی کردن
audit رسیدگی کردن
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
shapes قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
shape قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
attending توجه یا رسیدگی کردن
attendance ملازمت مراقبت رسیدگی
audited ممیزی رسیدگی کردن
auditing ممیزی رسیدگی کردن
attends توجه یا رسیدگی کردن
investigatory تحقیقی مبنی بر رسیدگی
inquiries پرسش بازجویی رسیدگی
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
attend توجه یا رسیدگی کردن
master in lunacy مامور رسیدگی به دیوانگی ها
venue محل رسیدگی به جرم
tick off نشان رسیدگی و مقابله
to take into consideration مورد رسیدگی قراردادن
to go through رسیدگی کردن گذشتن از
hearings رسیدگی بمحاکمه گزارش
handler رسیدگی کننده مربی
venues محل رسیدگی به جرم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com