English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
cassation رسیدگی فرجامی
investigation in the supreme court رسیدگی فرجامی
Other Matches
cassation فرجامی
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
cassation رسیدگی
conizance حق رسیدگی
controlment رسیدگی
adjustments رسیدگی
adjustment رسیدگی
matureness رسیدگی
oyer رسیدگی
ripeness رسیدگی
investigations رسیدگی
probe رسیدگی
probed رسیدگی
probes رسیدگی
puberty رسیدگی
examination رسیدگی
examinations رسیدگی
inquiry رسیدگی
inquiries رسیدگی
consideration رسیدگی
considerations رسیدگی
handling رسیدگی
investigation رسیدگی
verification رسیدگی
attentions رسیدگی
attention رسیدگی
audit رسیدگی
audited رسیدگی
auditing رسیدگی
serviced رسیدگی به
service رسیدگی به
audits رسیدگی
attendances رسیدگی تیمار
investigatory وابسته به رسیدگی
quests تحقیق و رسیدگی
inspect رسیدگی کردن
verifiable قابل رسیدگی
tendentious رسیدگی کننده
quest تحقیق و رسیدگی
attendance رسیدگی تیمار
examine با into رسیدگی کردن
examined رسیدگی کردن
examined با into رسیدگی کردن
examines با into رسیدگی کردن
examining رسیدگی کردن
examining با into رسیدگی کردن
verify رسیدگی کردن
examination رسیدگی معاینه
examinations رسیدگی معاینه
verified رسیدگی کردن
verifies رسیدگی کردن
verifying رسیدگی کردن
examine رسیدگی کردن
inspected رسیدگی کردن
inspecting رسیدگی کردن
deal with رسیدگی کردن
examines رسیدگی کردن
go into رسیدگی کردن
investigable قابل رسیدگی
look into رسیدگی کردن
to look in to رسیدگی کردن
to see about رسیدگی کردن
to go into رسیدگی کردن
mellowness نرمی رسیدگی
to do for رسیدگی کردن به
the investigation of accounts رسیدگی بحساب
stock taking رسیدگی به موجودی
court of iquiry دادگاه رسیدگی
to llok رسیدگی کردن
inspects رسیدگی کردن
scrutiny رسیدگی مداقه
investigator رسیدگی کننده
investigators رسیدگی کننده
trial on technicalities رسیدگی شکلی
trial on procedural matters رسیدگی شکلی
attention key کلید رسیدگی
audit trail اثر رسیدگی
trial on merits رسیدگی ماهوی
claims handling رسیدگی به شکایات
to see to رسیدگی کردن
storekeeping رسیدگی به انبار
assistance موافبت رسیدگی
auditing رسیدگی کردن
audited بازرسی رسیدگی
attend رسیدگی کردن
audited رسیدگی کردن
attending رسیدگی کردن
attends رسیدگی کردن
consider رسیدگی کردن
considers رسیدگی کردن
auditing بازرسی رسیدگی
audits رسیدگی کردن
scope دامنه رسیدگی
inquests بازجویی رسیدگی
investigative مبنی بر رسیدگی
auditor مامور رسیدگی
auditors مامور رسیدگی
inquisitorial وابسته به رسیدگی
audits بازرسی رسیدگی
inquest بازجویی رسیدگی
tries رسیدگی کردن
investigate رسیدگی کردن
investigated رسیدگی کردن
investigates رسیدگی کردن
investigating رسیدگی کردن
revision رسیدگی ثانوی
revisions رسیدگی ثانوی
audit رسیدگی کردن
audit بازرسی رسیدگی
try رسیدگی کردن
i will see sbout it من به ان رسیدگی خواهم کرد
to go through رسیدگی کردن گذشتن از
continuous stock taking رسیدگی مستمر موجودی
master in lunacy مامور رسیدگی به دیوانگی ها
think over <idiom> با دقت رسیدگی کردن
tick off نشان رسیدگی و مقابله
look into <idiom> رسیدگی یا وارسی کردن
audit ممیزی رسیدگی کردن
handlers رسیدگی کننده مربی
auditing ممیزی رسیدگی کردن
handler رسیدگی کننده مربی
to take into consideration مورد رسیدگی قراردادن
audits ممیزی رسیدگی کردن
audited ممیزی رسیدگی کردن
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
hearing رسیدگی بمحاکمه گزارش
venue محل رسیدگی به جرم
hearings رسیدگی بمحاکمه گزارش
attendances ملازمت مراقبت رسیدگی
attendance ملازمت مراقبت رسیدگی
attends توجه یا رسیدگی کردن
attending توجه یا رسیدگی کردن
inquiries پرسش بازجویی رسیدگی
investigatory تحقیقی مبنی بر رسیدگی
attend توجه یا رسیدگی کردن
venues محل رسیدگی به جرم
inquiry پرسش بازجویی رسیدگی
will not hear of <idiom> رسیدگی ویا اجازه ندادن
prejudication صدور رای پیش از رسیدگی
prejudicate بی رسیدگی رای دادن در باره
practice court دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
cut both ways <idiom> به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
to check up درست رسیدگی یاحساب کردن
to go to رسیدگی کردن انجام دادن
to w up a company امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
account executive متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
prejudging بدون رسیدگی قضاوت کردن
to go into the matter به این مطلب رسیدگی کردن
prejudge بدون رسیدگی قضاوت کردن
adjournment احاله رسیدگی به جلسه بعد
prejudged بدون رسیدگی قضاوت کردن
adjournments احاله رسیدگی به جلسه بعد
prejudges بدون رسیدگی قضاوت کردن
expertism تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
inquisitional وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی
spot check سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
spot checks سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
think better of <idiom> رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
grand inquisitor رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
appose موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to revisit a criminal case [judicial proceedings] یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
to check off رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
equities اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equity اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
e. of pleas دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
inquisition نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
overseer of the poor ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
concurrent jurisdiction رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
inquisitions نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
habeas corpus میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
rogatory احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
docketing صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
rule of law قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
lord chancellor بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
pits منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pit منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
verifying رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifies رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verified رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
claims officer افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
verify رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
international court of justice دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
inquires باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquired باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquires باز جویی کردن رسیدگی کردن
check up رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
enquired باز جویی کردن رسیدگی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com