English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
trial on merits رسیدگی ماهوی
Other Matches
substantive ماهوی
judgement on merits حکم ماهوی
substantive law قانون ماهوی
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
controlment رسیدگی
conizance حق رسیدگی
probe رسیدگی
adjustments رسیدگی
adjustment رسیدگی
matureness رسیدگی
oyer رسیدگی
ripeness رسیدگی
cassation رسیدگی
probed رسیدگی
probes رسیدگی
puberty رسیدگی
examination رسیدگی
examinations رسیدگی
inquiry رسیدگی
inquiries رسیدگی
consideration رسیدگی
considerations رسیدگی
handling رسیدگی
investigation رسیدگی
investigations رسیدگی
verification رسیدگی
auditing رسیدگی
audit رسیدگی
audited رسیدگی
serviced رسیدگی به
audits رسیدگی
attention رسیدگی
attentions رسیدگی
service رسیدگی به
examined با into رسیدگی کردن
inspect رسیدگی کردن
tendentious رسیدگی کننده
examined رسیدگی کردن
quest تحقیق و رسیدگی
examine با into رسیدگی کردن
investigatory وابسته به رسیدگی
attendances رسیدگی تیمار
attendance رسیدگی تیمار
verify رسیدگی کردن
examining با into رسیدگی کردن
examination رسیدگی معاینه
quests تحقیق و رسیدگی
examinations رسیدگی معاینه
examining رسیدگی کردن
examines با into رسیدگی کردن
verified رسیدگی کردن
verifies رسیدگی کردن
verifying رسیدگی کردن
examines رسیدگی کردن
verifiable قابل رسیدگی
inspected رسیدگی کردن
deal with رسیدگی کردن
to llok رسیدگی کردن
go into رسیدگی کردن
investigable قابل رسیدگی
investigation in the supreme court رسیدگی فرجامی
look into رسیدگی کردن
to look in to رسیدگی کردن
to see about رسیدگی کردن
to go into رسیدگی کردن
mellowness نرمی رسیدگی
the investigation of accounts رسیدگی بحساب
stock taking رسیدگی به موجودی
to see to رسیدگی کردن
claims handling رسیدگی به شکایات
inspecting رسیدگی کردن
inspects رسیدگی کردن
scrutiny رسیدگی مداقه
investigator رسیدگی کننده
investigators رسیدگی کننده
court of iquiry دادگاه رسیدگی
trial on technicalities رسیدگی شکلی
attention key کلید رسیدگی
audit trail اثر رسیدگی
trial on procedural matters رسیدگی شکلی
cassation رسیدگی فرجامی
storekeeping رسیدگی به انبار
examine رسیدگی کردن
auditor مامور رسیدگی
attends رسیدگی کردن
audits رسیدگی کردن
attending رسیدگی کردن
consider رسیدگی کردن
audits بازرسی رسیدگی
considers رسیدگی کردن
inquest بازجویی رسیدگی
tries رسیدگی کردن
auditing بازرسی رسیدگی
attend رسیدگی کردن
auditors مامور رسیدگی
inquisitorial وابسته به رسیدگی
audited رسیدگی کردن
audited بازرسی رسیدگی
inquests بازجویی رسیدگی
assistance موافبت رسیدگی
auditing رسیدگی کردن
try رسیدگی کردن
investigating رسیدگی کردن
investigate رسیدگی کردن
investigated رسیدگی کردن
scope دامنه رسیدگی
audit بازرسی رسیدگی
audit رسیدگی کردن
investigative مبنی بر رسیدگی
revisions رسیدگی ثانوی
revision رسیدگی ثانوی
to do for رسیدگی کردن به
investigates رسیدگی کردن
audited ممیزی رسیدگی کردن
think over <idiom> با دقت رسیدگی کردن
look into <idiom> رسیدگی یا وارسی کردن
auditing ممیزی رسیدگی کردن
tick off نشان رسیدگی و مقابله
i will see sbout it من به ان رسیدگی خواهم کرد
audits ممیزی رسیدگی کردن
to go through رسیدگی کردن گذشتن از
master in lunacy مامور رسیدگی به دیوانگی ها
to take into consideration مورد رسیدگی قراردادن
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
continuous stock taking رسیدگی مستمر موجودی
venues محل رسیدگی به جرم
venue محل رسیدگی به جرم
inquiry پرسش بازجویی رسیدگی
attend توجه یا رسیدگی کردن
investigatory تحقیقی مبنی بر رسیدگی
attending توجه یا رسیدگی کردن
attendances ملازمت مراقبت رسیدگی
attendance ملازمت مراقبت رسیدگی
attends توجه یا رسیدگی کردن
hearings رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearing رسیدگی بمحاکمه گزارش
audit ممیزی رسیدگی کردن
handlers رسیدگی کننده مربی
handler رسیدگی کننده مربی
inquiries پرسش بازجویی رسیدگی
prejudication صدور رای پیش از رسیدگی
prejudicate بی رسیدگی رای دادن در باره
practice court دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
to go to رسیدگی کردن انجام دادن
to go into the matter به این مطلب رسیدگی کردن
will not hear of <idiom> رسیدگی ویا اجازه ندادن
cut both ways <idiom> به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
to w up a company امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
to check up درست رسیدگی یاحساب کردن
expertism تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
adjournment احاله رسیدگی به جلسه بعد
inquisitional وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی
adjournments احاله رسیدگی به جلسه بعد
prejudge بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudging بدون رسیدگی قضاوت کردن
account executive متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
grand inquisitor رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
think better of <idiom> رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
spot checks سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
appose موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to revisit a criminal case [judicial proceedings] یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
equity اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
e. of pleas دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
equities اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
to check off رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
inquisitions نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
concurrent jurisdiction رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
overseer of the poor ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
inquisition نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
rogatory احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
habeas corpus میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
docketed صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
rule of law قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
lord chancellor بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
pits منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pit منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
verify رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifies رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verified رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
verifying رسیدگی کردن صحت و سقم امری را معلوم کردن
claims officer افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
international court of justice دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
inquired باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquires باز جویی کردن رسیدگی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com