Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (16 milliseconds)
English
Persian
investigator
رسیدگی کننده
investigators
رسیدگی کننده
tendentious
رسیدگی کننده
Search result with all words
handler
رسیدگی کننده مربی
handlers
رسیدگی کننده مربی
Other Matches
to verify the accounts
رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
handling
رسیدگی
inquiry
رسیدگی
oyer
رسیدگی
controlment
رسیدگی
inquiries
رسیدگی
conizance
حق رسیدگی
audit
رسیدگی
investigation
رسیدگی
considerations
رسیدگی
consideration
رسیدگی
service
رسیدگی به
serviced
رسیدگی به
investigations
رسیدگی
ripeness
رسیدگی
audited
رسیدگی
audits
رسیدگی
adjustments
رسیدگی
matureness
رسیدگی
puberty
رسیدگی
probes
رسیدگی
probed
رسیدگی
probe
رسیدگی
verification
رسیدگی
attention
رسیدگی
adjustment
رسیدگی
attentions
رسیدگی
auditing
رسیدگی
examinations
رسیدگی
cassation
رسیدگی
examination
رسیدگی
the investigation of accounts
رسیدگی بحساب
auditor
مامور رسیدگی
auditors
مامور رسیدگی
scope
دامنه رسیدگی
inquisitorial
وابسته به رسیدگی
storekeeping
رسیدگی به انبار
stock taking
رسیدگی به موجودی
quest
تحقیق و رسیدگی
claims handling
رسیدگی به شکایات
cassation
رسیدگی فرجامی
investigative
مبنی بر رسیدگی
deal with
رسیدگی کردن
to do for
رسیدگی کردن به
audited
بازرسی رسیدگی
auditing
بازرسی رسیدگی
revision
رسیدگی ثانوی
revisions
رسیدگی ثانوی
auditing
رسیدگی کردن
audit
رسیدگی کردن
audit
بازرسی رسیدگی
audits
رسیدگی کردن
court of iquiry
دادگاه رسیدگی
attention key
کلید رسیدگی
to go into
رسیدگی کردن
audit trail
اثر رسیدگی
to llok
رسیدگی کردن
assistance
موافبت رسیدگی
investigates
رسیدگی کردن
to see to
رسیدگی کردن
audits
بازرسی رسیدگی
trial on merits
رسیدگی ماهوی
trial on procedural matters
رسیدگی شکلی
trial on technicalities
رسیدگی شکلی
audited
رسیدگی کردن
try
رسیدگی کردن
attends
رسیدگی کردن
attending
رسیدگی کردن
attend
رسیدگی کردن
verifying
رسیدگی کردن
mellowness
نرمی رسیدگی
examine
رسیدگی کردن
examine
با into رسیدگی کردن
examined
رسیدگی کردن
examined
با into رسیدگی کردن
examines
رسیدگی کردن
investigating
رسیدگی کردن
tries
رسیدگی کردن
verified
رسیدگی کردن
verifies
رسیدگی کردن
investigate
رسیدگی کردن
verify
رسیدگی کردن
considers
رسیدگی کردن
investigated
رسیدگی کردن
consider
رسیدگی کردن
examines
با into رسیدگی کردن
scrutiny
رسیدگی مداقه
investigatory
وابسته به رسیدگی
inspecting
رسیدگی کردن
examinations
رسیدگی معاینه
verifiable
قابل رسیدگی
investigable
قابل رسیدگی
investigation in the supreme court
رسیدگی فرجامی
quests
تحقیق و رسیدگی
examination
رسیدگی معاینه
inspect
رسیدگی کردن
look into
رسیدگی کردن
to look in to
رسیدگی کردن
inquest
بازجویی رسیدگی
examining
رسیدگی کردن
inquests
بازجویی رسیدگی
go into
رسیدگی کردن
examining
با into رسیدگی کردن
inspects
رسیدگی کردن
attendance
رسیدگی تیمار
to see about
رسیدگی کردن
attendances
رسیدگی تیمار
inspected
رسیدگی کردن
audit
ممیزی رسیدگی کردن
audited
ممیزی رسیدگی کردن
auditing
ممیزی رسیدگی کردن
master in lunacy
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
audits
ممیزی رسیدگی کردن
attends
توجه یا رسیدگی کردن
look into
<idiom>
رسیدگی یا وارسی کردن
attendance
ملازمت مراقبت رسیدگی
inquiries
پرسش بازجویی رسیدگی
inquiry
پرسش بازجویی رسیدگی
to go through
رسیدگی کردن گذشتن از
continuous stock taking
رسیدگی مستمر موجودی
attending
توجه یا رسیدگی کردن
attend
توجه یا رسیدگی کردن
trial court
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
to take into consideration
مورد رسیدگی قراردادن
think over
<idiom>
با دقت رسیدگی کردن
hearing
رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearings
رسیدگی بمحاکمه گزارش
venue
محل رسیدگی به جرم
venues
محل رسیدگی به جرم
investigatory
تحقیقی مبنی بر رسیدگی
i will see sbout it
من به ان رسیدگی خواهم کرد
tick off
نشان رسیدگی و مقابله
attendances
ملازمت مراقبت رسیدگی
prejudicate
بی رسیدگی رای دادن در باره
to check up
درست رسیدگی یاحساب کردن
prejudication
صدور رای پیش از رسیدگی
inquisitional
وابسته به تحقیق یا رسیدگی تحقیقی
to go into the matter
به این مطلب رسیدگی کردن
expertism
تفتیش و رسیدگی خبره کارشناسی
practice court
دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
prejudge
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudges
بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudging
بدون رسیدگی قضاوت کردن
will not hear of
<idiom>
رسیدگی ویا اجازه ندادن
cut both ways
<idiom>
به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
adjournment
احاله رسیدگی به جلسه بعد
to w up a company
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
prejudged
بدون رسیدگی قضاوت کردن
to go to
رسیدگی کردن انجام دادن
adjournments
احاله رسیدگی به جلسه بعد
account executive
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
traffic court
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
pray consider my case
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
grand inquisitor
رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
think better of
<idiom>
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
spot check
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
appose
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
equities
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equity
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
e. of pleas
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
inquisition
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisitions
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
overseer of the poor
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
concurrent jurisdiction
رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
habeas corpus
میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
rogatory
احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
churchwardens
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
docketing
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com