Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
dock receipt
رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
Other Matches
harbour master
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
without recourse
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
exparte
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
You arrived in the nick of time.
درست بموقع رسیدی
drill sergeant
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
creditor's bill
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
analog
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند
action agent
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
mail server
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter
[to trade by barter]
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
port
لنگرگاه
haven
لنگرگاه
port complex
لنگرگاه
harbored
لنگرگاه
berths
لنگرگاه
harbor
لنگرگاه
harborage
لنگرگاه
harbourage
لنگرگاه
pier
لنگرگاه
dockage
لنگرگاه
harboring
لنگرگاه
harboured
لنگرگاه
anchorage
لنگرگاه
berth
لنگرگاه
berthed
لنگرگاه
docks
لنگرگاه
anchorages
لنگرگاه
berthing
لنگرگاه
harbour
لنگرگاه
piers
لنگرگاه
docked
لنگرگاه
harbours
لنگرگاه
harbors
لنگرگاه
harbouring
لنگرگاه
dock
لنگرگاه
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
longshorement
باربر لنگرگاه
anchorage buoy
بویه لنگرگاه
roadstead
لنگرگاه باز
longshoreman
باربر لنگرگاه
dock receipt
رسید لنگرگاه
dockers
کارگر لنگرگاه
dock dues
هزینههای لنگرگاه
docker
کارگر لنگرگاه
dock warrant
رسید لنگرگاه
longshoremen
باربر لنگرگاه
aerial port
لنگرگاه هوایی
dock yard
محوطه لنگرگاه
levee
بند لنگرگاه
anchorage
باج لنگرگاه
anchorages
باج لنگرگاه
issues
صادر کردن
issues
صادر شدن
emanate
صادر شدن
promulge
صادر کردن
emanates
صادر شدن
emanated
صادر شدن
emanative
صادر شونده
issue
صادر شدن
issue
صادر کردن
issued
صادر شدن
issued
صادر کردن
send out
صادر کردن
emanating
صادر شدن
emits
صادر کردن
exporter
صادر کننده
pronounce
صادر کردن
pronounces
صادر کردن
emitting
صادر کردن
outgoing
صادر شونده
exporting
صادر کردن
emit
صادر کردن
emitted
صادر کردن
export
صادر کردن
issuable
صادر کردنی
exporters
صادر کننده
issuant
صادر کننده
exported
صادر کردن
berths
اطاق کشتی لنگرگاه
berthing
اطاق کشتی لنگرگاه
wharfinger
صاحب لنگرگاه یابارانداز
berth
اطاق کشتی لنگرگاه
wharves
لنگرگاه لنگر انداختن
roadstead
لنگرگاه دور از ساحل
roadstead
لنگرگاه بدون حفاظ
leave the anchorage
ترک کردن لنگرگاه
wharfs
لنگرگاه لنگر انداختن
wharf
لنگرگاه لنگر انداختن
berthed
اطاق کشتی لنگرگاه
advanced fleet anchorage
لنگرگاه مقدم ناوگان
to issue instructions
دستور صادر کردن
certificate
گواهی صادر کردن
warrantor
صادر کننده warrant
re export
دوباره صادر کردن
certificates
گواهی صادر کردن
issuing bank
بانک صادر کننده
originator
صادر کننده پیام
originators
صادر کننده پیام
issue a warning
اخطار صادر کردن
pass a sentence
حکم صادر کردن
to export something
[from / to a country]
صادر کردن
[به یا از کشوری]
dry dock
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
dry docks
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
docl pass
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
repeater
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
wharfinger
مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
underwrite
پذیره نویسی صادر کردن
underwritten
پذیره نویسی صادر کردن
underwrites
پذیره نویسی صادر کردن
underwriting
پذیره نویسی صادر کردن
to smuggle out
قاچاقی صادر کردن یافرستادن
ago
: صادر شدن پیش رفتن
issuing authority
[body]
مرجع
[اداره]
صادر کننده
underwrote
پذیره نویسی صادر کردن
liable
مسئول
responsive
مسئول
frankpledge
مسئول
responsible
مسئول
warden
مسئول
responsible
<adj.>
مسئول
accountable
مسئول
answerable
مسئول
in charge
<adj.>
مسئول
marinas
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
marina
لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
summary judgment
حکمی که علیه ضامن صادر میشود
broadcast
پیامی که در شبکه به همه صادر شود
charters
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartering
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charter
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
broadcasts
پیامی که در شبکه به همه صادر شود
chartered
پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
purchasing officer
مسئول خرید
lineman's plier
انبردست مسئول خط
account
مسئول بودن
helmsman
مسئول سکان
liable for damages
مسئول خسارات
undertaking
جواب گو مسئول
supplies officer
مسئول مواد
officer in charge
افسر مسئول
officer on duty
افسر مسئول
authoring system
سیستم مسئول
undertakers
جواب گو مسئول
undertaker
جواب گو مسئول
helmsmen
مسئول سکان
issue commissary
مسئول توزیع
furnace man
مسئول کوره
accountable
مسئول حساب
cryptographer
مسئول رمز
custodians
مسئول مرموزات
to hold responsible
مسئول کردن
to hold responsible
مسئول قراردادن
Not my department.
<idiom>
من مسئول نیستم.
That's not my province.
من مسئول آن نیستم.
in charge
<idiom>
مسئول بودن
custodians
مسئول سرپرست
wagon master
مسئول واگن
cupola tender
مسئول کوره
data administrator
مسئول داده ها
furnace attendant
مسئول کوره
custodian
مسئول مرموزات
custodian
مسئول سرپرست
boat trains
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat train
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
perverse verdict
درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
psephism
حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
courier transfer officer
افسر مسئول پیک
anchor detail
نفرات مسئول لنگر
captain of the top
مسئول گروه کار
cryptoguard
مسئول حفافت رمز
irresponsible
غیر مسئول نامعتبر
have a hand in
<idiom>
مسئول کاری شدن
be to blame
<idiom>
مسئول کارزشت بودن
corespondent
مسئول جواب گویی
officer in charge
افسر مسئول اجرا
shipment sponsor
مسئول ارسال کالاها
operations detachment
قسمت مسئول عملیات
irresponsibly
بطور غیر مسئول
tallyman
مسئول کنترل محموله
data base administrator
مسئول پایگاه داده ها
demolition firing party
گروه مسئول تخریب
demolition firing party
گروه مسئول انفجارخرج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com