Dictiornary-Farsi | رشته الفبائی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
alphabetic string	رشته الفبائی


Other Matches

alphabetic	الفبائی
alphabetie	الفبائی
null	رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fill	حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fills	حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready	رشته رشته باصدای باریک
fibrillation	رشته رشته سازی
threads	رشته رشته شدن
fiberize	رشته رشته کردن
thread	رشته رشته شدن
universal	قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
sierra	رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
suite	رشته
branch	رشته
filaria	رشته
funicle	رشته
chains	رشته
sequence	رشته
ghaut	رشته
sequences	رشته
trained	رشته
seriated	رشته رشته
branches	رشته
train	رشته
suites	رشته
reeve	رشته
trains	رشته
range	رشته
filaments	رشته
arteries	رشته
artery	رشته
strand	رشته
strands	رشته
thread	رشته
filament	رشته
ranged	رشته
ranges	رشته
fiber	رشته
chain	رشته
coneatenation	رشته
catena	رشته
threads	رشته
string	رشته
yarns	رشته
yarn	رشته
series	رشته
lines	رشته
line	رشته
fields	رشته
fielded	رشته
fibres	رشته
tatter	رشته رشته
field	رشته
fibre	رشته
unifilar	یک رشته
division	رشته [دانشی]
bit stream	رشته ذره یی
bit string	رشته ذرهای
bit string	رشته بیتی
character string	رشته کاراکتری
hot wire	رشته حرارتی
hot-wire	رشته حرارتی
branch	رشته [دانشی]
barbicel	رشته باریک پر
field	رشته [دانشی]
area	رشته [دانشی]
hot-wiring	رشته حرارتی
hot-wires	رشته حرارتی
quartermaster	سر رشته دار
quartermasters	سر رشته دار
spaghetti	رشته فرنگی
commentaries	رشته یادداشت
commentary	رشته یادداشت
macaroni	رشته فرنگی
hot-wired	رشته حرارتی
character string	رشته دخشهای
copper strand	رشته مسی
symbol stringe	رشته نمادی
the province of science	رشته علمی
train of thought	رشته افکار
sequence of events	رشته حوادث
search string	رشته جستجو
pasta	رشته فرنگی
string variable	متغیر رشته
optical fiber	رشته اپتیکی
solid wire	سیم تک رشته
spinneret	رشته ساز
stup string	رشته تنظیم
strobilation	تشکیل رشته
symbolic string	رشته علائم
string manipulation	دستکاری رشته
string length	طول رشته
string handling	بکارگیری رشته
spinnerete	رشته ساز
the province of science	رشته علوم
null string	رشته تهی
null string	رشته پوچ
noodle	رشته فرنگی
finespun	نازک رشته
filiform	رشته مانند
filament resistor	مقاومت رشته
filum	رشته لیفی
empty string	رشته خالی
finite series	رشته کراندار
ghat	رشته سلسله
main sequence	رشته اصلی
lighting filament	رشته ملتهب
incandescent filament	رشته ملتهب
hair worm	کرم رشته
guinea worm	کرم رشته
craftsman trade	رشته فنی
sequences	رشته ترتیب
train	یک رشته موج
disciplines	رشته علمی
train	رشته سلسله
disciplining	رشته علمی
heater	رشته گرمساز
branches	رشته ساقه
branches	شعبه رشته
branch	رشته ساقه
branch	شعبه رشته
heaters	رشته گرمساز
fibres	رشته علفی
fibre	رشته علفی
rank	قطار رشته
trained	رشته سلسله
trained	یک رشته موج
trains	رشته سلسله
sequence	رشته ترتیب
tracts	رد بپا رشته
tract	رد بپا رشته
specialty	رشته اختصاصی
system	سلسله رشته
system	رشته دستگاه
systems	سلسله رشته
systems	رشته دستگاه
range	رشته کوه
ranged	رشته کوه
vermicelli	رشته فرنگی
discipline	رشته علمی
trains	یک رشته موج
ranked	قطار رشته
ranks	قطار رشته
yarns	رشته طناب
yarn	رشته طناب
lines	رشته بند
ridge	رشته تپه
ridges	رشته تپه
computing	رشته کامپیوتر
line	رشته بند
string	رشته کردن
string	رشته خالی
speciality	رشته اختصاصی
specialities	رشته اختصاصی
major	رشته اصلی
majored	رشته اصلی
majoring	رشته اصلی
ranges	رشته کوه
nerve	رشته عصبی
nerves	رشته عصبی
main sequence stars	ستارگان رشته اصلی
heater current	جریان رشته گرمساز
heater cathode	کاتد با رشته گرمساز
flight	یک رشته پلکان سلسله
string	اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
campaigns	یک رشته عملیات جنگی
heater voltage	ولتاژ رشته گرمساز
mycelium	رشته رشدکننده قارچ
metal filament	[رشته مارپیچ فلزی]
laid up in bed	پیشه ویژه رشته
ligation	رشته یاوسیله بستن
ligature	شریان بندی رشته
arcade	رشته طاق یاطاقها
campaigning	یک رشته عملیات جنگی
string	تعداد حروف یک رشته
to go in for	رشته یاپیشه خودقراردادن
The bonds of friendship (affection).	رشته دوستی والفت
terrachord	یک رشته چهار پردهای
What is your branch of study?	رشته تحصیلیتان چیست ؟
string processing languages	زبانهای پردازش رشته
tissues	رشته پارچهء بافته
ribbon vermicelli	رشته فرنگی باریک
suite	رشته مسلسل اپارتمان
suites	رشته مسلسل اپارتمان
campaign	یک رشته عملیات جنگی
string	برچسب مشخصات یک رشته
campaigned	یک رشته عملیات جنگی
tissue	رشته پارچهء بافته
competent	شایسته دارای سر رشته
bonds of relationship	رشته قوم وخویشی
spaghetti	خوراک رشته فرنگی
fiberglass	شیشه رشته مانند
fibril	رشته کوچک تارچه
areodesy	رشته مریخ شناسی
continuum	رشته مسلسل تسلسل
minor	رشته فرعی کهاد
aline	دریک رشته قراردادن
indirectly heated cathode	کاتد با رشته گرم ساز
She interrupted the train of my thoughts.	رشته افکارم را پاره کرد
he is on the wrong scent	سر رشته کار را گم کرده است