English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English Persian
nerve رشته عصبی
nerves رشته عصبی
Search result with all words
neuron رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neurons رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
nerve bundle دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve fascicle دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
cingulum دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
cingulum bundle دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
Other Matches
neuritis التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
nervation ساختمان عصبی شبکه عصبی
neuralgia درد عصبی مرض عصبی
null رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fills حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready رشته رشته باصدای باریک
fibrillation رشته رشته سازی
fiberize رشته رشته کردن
threads رشته رشته شدن
thread رشته رشته شدن
v , series سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
on pins and needles <idiom> عصبی
overwrought عصبی
neurotic عصبی
neurogram رد عصبی
nervous عصبی
abnerval عصبی
twitchy عصبی
uptight عصبی
keyed up <idiom> عصبی
neural عصبی
nervelessness بی عصبی
engram رد عصبی
neural satiation اشباع عصبی
sweat bullets/blood <idiom> عصبی بودن
neural induction القای عصبی
psychochemical agent گاز عصبی
neural discharge تخلیه عصبی
psychochemical agent عامل عصبی
neuralgia درد عصبی
lose temper <idiom> عصبی شدن
plexus شبکه عصبی
neural conduction رسانش عصبی
nerve current جریان عصبی
neural lesion ضایعه عصبی
nerve center مرکز عصبی
neurons یاخته عصبی
neural reverbration ارتعاش عصبی
shock حمله عصبی
shocked حمله عصبی
neural network شبکه عصبی
neurocyte یاخته عصبی
nervelessly از روی بی عصبی
neuritis التهاب عصبی
shocks حمله عصبی
interneuron داخل عصبی
nerve block وقفه عصبی
nerve cell سلول عصبی
neural circuit مدار عصبی
neural bond پیوند عصبی
nerve deafness کری عصبی
Relax! عصبی نشو!
causalgia سوزش عصبی
nerve plexus شبکه عصبی
interneural داخل عصبی
neuroplexus شبکه عصبی
willies حمله عصبی
nerve tissue بافت عصبی
ganglion غده عصبی
nerve cell یاخته عصبی
nervous systems دستگاه عصبی
nervous system دستگاه عصبی
anorexia nervosa بی اشتهایی عصبی
neuron یاخته عصبی
nerve path گذرگاه عصبی
nerve ending پایانه عصبی
nerve impulse تکانه عصبی
nerve fibre تار عصبی
neural arc قوس عصبی
neurofibril تار عصبی
neurogenic دارای ریشه عصبی
tense عصبی وهیجان زده
neuroblast یاخته رویانی عصبی
tensing عصبی وهیجان زده
tensest عصبی وهیجان زده
tensed عصبی وهیجان زده
tenses عصبی وهیجان زده
tenser عصبی وهیجان زده
tract دسته تار عصبی
neuropsychiatric مرض روانی و عصبی
preganglionic قبل از عقده عصبی
neuroptera حشرات عصبی الجناح
neurotransmitter انتقال دهنده عصبی
parabiosis وقفه رسانش عصبی
hysteria هیستری حمله عصبی
parasympathetic nervous system دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
reciprocal innervation تحریک عصبی تقابلی
neuromuscular coordination هماهنگی عصبی- عضلانی
nerve agent عامل شیمیایی عصبی
jittery وحشت زده و عصبی
neuropsychiatric درمان روانی عصبی
tracts دسته تار عصبی
discharge شلیک عصبی تخلیه
on edge <idiom> خیلی عصبی وخشمگین
conceptual nervous system دستگاه عصبی فرضی
vegetative nervous system دستگاه عصبی نباتی
autonomic nervous system دستگاه عصبی نباتی
neurotic دچار اختلال عصبی
visceral nervous system دستگاه عصبی احشایی
anorexic مبتلا به بی اشتهایی عصبی
unipolar سلولهای عصبی یک قطبی
cns دستگاه عصبی مرکزی
bradyarthria کندگویی عصبی- ماهیچه یی
sympathetic nervous system دستگاه عصبی سمپاتیک
discharges شلیک عصبی تخلیه
commissural fibres رشتههای عصبی رابط
neuropath دچار اختلالات عصبی
commissure بافت عصبی رابط
sierra رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
oxime ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
psychoneural parallelism توازی نگری روانی- عصبی
dendrite شاخههای متعدد سلولهای عصبی
tie up in knots <idiom> کسی را عصبی ونگران کردن
sympathetic nervous system دستگاه عصبی خود کار
preganglionic وابسته به جلو عقده عصبی
ans دستگاه عصبی خود مختار
autonomic منسوب به دستگاه عصبی خودکار
nervous عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
commissurotomy برداشتن بافت عصبی رابط
neurocirculatory asthenia ضعف عصبی- گردش خونی
neurogenic ایجاد کننده بافت عصبی
autonomic nervous system دستگاه عصبی خود مختار
liminal وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
parasympathetic وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
gray matter ماده خاکستری بافت عصبی مغز
parasympathetic عمل کننده ماننددستگاه عصبی نباتی
psychoneurosis ناراحتی روانی در اثر حالت عصبی
solar plexus شبکه عصبی ناحیه زیر معده
neuromuscular وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
psychoneurotic مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest. اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
aeroneurosis اختلالات عصبی فضانوردان در اثر تحریک وهیجان
subliminal غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
limen کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
subliminally غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
to get worked up به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to work oneself up به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
neural net مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
cassion discase تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
parkinsonism اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
ghaut رشته
funicle رشته
fiber رشته
catena رشته
coneatenation رشته
filaria رشته
threads رشته
thread رشته
chain رشته
branches رشته
branch رشته
fibres رشته
fibre رشته
train رشته
sequences رشته
sequence رشته
suites رشته
suite رشته
trains رشته
field رشته
yarns رشته
string رشته
fields رشته
fielded رشته
series رشته
lines رشته
line رشته
unifilar یک رشته
reeve رشته
chains رشته
filament رشته
seriated رشته رشته
filaments رشته
yarn رشته
range رشته
ranges رشته
arteries رشته
ranged رشته
trained رشته
strands رشته
tatter رشته رشته
strand رشته
artery رشته
optical fiber رشته اپتیکی
field رشته [دانشی]
guinea worm کرم رشته
hair worm کرم رشته
incandescent filament رشته ملتهب
division رشته [دانشی]
lighting filament رشته ملتهب
branch رشته [دانشی]
the province of science رشته علمی
main sequence رشته اصلی
area رشته [دانشی]
null string رشته تهی
string length طول رشته
string manipulation دستکاری رشته
string variable متغیر رشته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com