Total search result: 301 (15 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
null string |
رشته پوچ |
|
|
Search result with all words |
|
field |
رشته |
fielded |
رشته |
fields |
رشته |
arcade |
رشته طاق یاطاقها |
aggregate |
کل پهنای باند کانال برای حمل یک رشته داده |
aggregates |
کل پهنای باند کانال برای حمل یک رشته داده |
flight |
یک رشته پلکان سلسله |
string |
رشته |
string |
رشته کردن نخ کردن |
string |
عملیات برنامه که روی رشته ها اجرا میشود |
string |
اتصال مجموعهای از رشته ها به هم |
string |
زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند |
string |
تعداد حروف یک رشته |
string |
برچسب مشخصات یک رشته |
string |
رشته خالی |
string |
رشته کردن |
padding |
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد. |
line |
رشته بند |
line |
رشته |
lines |
رشته بند |
lines |
رشته |
series |
رشته |
yarn |
رشته |
yarn |
رشته طناب |
yarns |
رشته |
yarns |
رشته طناب |
major |
رشته اصلی |
majored |
رشته اصلی |
majoring |
رشته اصلی |
blank |
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است |
blankest |
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است |
gourmand |
صاحب سر رشته در خوراک شکم پرست |
gourmands |
صاحب سر رشته در خوراک شکم پرست |
tissue |
رشته پارچهء بافته |
tissues |
رشته پارچهء بافته |
fibre |
رشته |
fibre |
رشته علفی |
fibre |
رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند |
fibres |
رشته |
fibres |
رشته علفی |
fibres |
رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند |
universal |
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند |
branch |
شعبه رشته |
branch |
رشته |
branch |
رشته ساقه |
branches |
شعبه رشته |
branches |
رشته |
branches |
رشته ساقه |
train |
رشته سلسله |
train |
یک رشته موج |
train |
رشته |
trained |
رشته سلسله |
trained |
یک رشته موج |
trained |
رشته |
trains |
رشته سلسله |
trains |
یک رشته موج |
trains |
رشته |
array |
آرایهای که عناصرش می توانند به صورت رشته هایی |
arrays |
آرایهای که عناصرش می توانند به صورت رشته هایی |
scrambler |
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند |
scramblers |
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند |
suite |
رشته |
suite |
رشته مسلسل اپارتمان |
suites |
رشته |
suites |
رشته مسلسل اپارتمان |
campaign |
یک رشته عملیات جنگی |
campaigned |
یک رشته عملیات جنگی |
campaigning |
یک رشته عملیات جنگی |
campaigns |
یک رشته عملیات جنگی |
tract |
رد بپا رشته |
tracts |
رد بپا رشته |
sequence |
رشته ترتیب |
sequence |
رشته |
sequences |
رشته ترتیب |
sequences |
رشته |
mask |
بیتی که برای انتخاب بیت مورد نظر از کلمه یا رشته به کار می رود |
masks |
بیتی که برای انتخاب بیت مورد نظر از کلمه یا رشته به کار می رود |
fill |
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود |
fills |
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود |
continuum |
رشته مسلسل تسلسل |
core |
رشته سیم هسته وسط سیم |
cores |
رشته سیم هسته وسط سیم |
competent |
شایسته دارای سر رشته |
specialty |
رشته اختصاصی |
system |
سلسله رشته |
system |
رشته دستگاه |
systems |
سلسله رشته |
systems |
رشته دستگاه |
range |
رشته کوه |
range |
رشته |
ranged |
رشته کوه |
ranged |
رشته |
ranges |
رشته کوه |
ranges |
رشته |
vermicelli |
رشته فرنگی |
beginning |
نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار |
beginnings |
نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار |
discipline |
رشته علمی |
disciplines |
رشته علمی |
disciplining |
رشته علمی |
Other Matches |
|
null |
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته |
thready |
رشته رشته باصدای باریک |
threads |
رشته رشته شدن |
thread |
رشته رشته شدن |
fiberize |
رشته رشته کردن |
fibrillation |
رشته رشته سازی |
sierra |
رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار |
catena |
رشته |
seriated |
رشته رشته |
reeve |
رشته |
unifilar |
یک رشته |
filament |
رشته |
artery |
رشته |
arteries |
رشته |
filaments |
رشته |
tatter |
رشته رشته |
chains |
رشته |
threads |
رشته |
thread |
رشته |
strands |
رشته |
strand |
رشته |
chain |
رشته |
ghaut |
رشته |
funicle |
رشته |
fiber |
رشته |
coneatenation |
رشته |
filaria |
رشته |
speciality |
رشته اختصاصی |
hot-wire |
رشته حرارتی |
hot wire |
رشته حرارتی |
spaghetti |
رشته فرنگی |
hot-wired |
رشته حرارتی |
string length |
طول رشته |
filum |
رشته لیفی |
filament resistor |
مقاومت رشته |
string manipulation |
دستکاری رشته |
nerves |
رشته عصبی |
filiform |
رشته مانند |
nerve |
رشته عصبی |
ghat |
رشته سلسله |
specialities |
رشته اختصاصی |
finite series |
رشته کراندار |
hot-wires |
رشته حرارتی |
optical fiber |
رشته اپتیکی |
incandescent filament |
رشته ملتهب |
null string |
رشته تهی |
copper strand |
رشته مسی |
barbicel |
رشته باریک پر |
noodle |
رشته فرنگی |
bit stream |
رشته ذره یی |
bit string |
رشته ذرهای |
finespun |
نازک رشته |
bit string |
رشته بیتی |
lighting filament |
رشته ملتهب |
character string |
رشته دخشهای |
alphabetic string |
رشته الفبائی |
craftsman trade |
رشته فنی |
hair worm |
کرم رشته |
hot-wiring |
رشته حرارتی |
string handling |
بکارگیری رشته |
spinnerete |
رشته ساز |
sequence of events |
رشته حوادث |
spinneret |
رشته ساز |
solid wire |
سیم تک رشته |
quartermaster |
سر رشته دار |
quartermasters |
سر رشته دار |
commentaries |
رشته یادداشت |
commentary |
رشته یادداشت |
macaroni |
رشته فرنگی |
empty string |
رشته خالی |
search string |
رشته جستجو |
guinea worm |
کرم رشته |
main sequence |
رشته اصلی |
computing |
رشته کامپیوتر |
branch |
رشته [دانشی] |
character string |
رشته کاراکتری |
field |
رشته [دانشی] |
area |
رشته [دانشی] |
division |
رشته [دانشی] |
train of thought |
رشته افکار |
rank |
قطار رشته |
symbolic string |
رشته علائم |
heaters |
رشته گرمساز |
the province of science |
رشته علوم |
heater |
رشته گرمساز |
ranked |
قطار رشته |
ranks |
قطار رشته |
ridges |
رشته تپه |
ridge |
رشته تپه |
string variable |
متغیر رشته |
strobilation |
تشکیل رشته |
the province of science |
رشته علمی |
symbol stringe |
رشته نمادی |
stup string |
رشته تنظیم |
pasta |
رشته فرنگی |
terrachord |
یک رشته چهار پردهای |
ligation |
رشته یاوسیله بستن |
string processing languages |
زبانهای پردازش رشته |
heater cathode |
کاتد با رشته گرمساز |
ribbon vermicelli |
رشته فرنگی باریک |
What is your branch of study? |
رشته تحصیلیتان چیست ؟ |
The bonds of friendship (affection). |
رشته دوستی والفت |
to go in for |
رشته یاپیشه خودقراردادن |
mycelium |
رشته رشدکننده قارچ |
metal filament |
[رشته مارپیچ فلزی] |
main sequence stars |
ستارگان رشته اصلی |
ligature |
شریان بندی رشته |
laid up in bed |
پیشه ویژه رشته |
heater voltage |
ولتاژ رشته گرمساز |
heater current |
جریان رشته گرمساز |
minor |
رشته فرعی کهاد |
aline |
دریک رشته قراردادن |
areodesy |
رشته مریخ شناسی |
fibril |
رشته کوچک تارچه |
fiberglass |
شیشه رشته مانند |
bonds of relationship |
رشته قوم وخویشی |
spaghetti |
خوراک رشته فرنگی |
to lose the t. of a discourse |
رشته سخن را ازدست دادن |
She interrupted the train of my thoughts. |
رشته افکارم را پاره کرد |
Range of mountains. |
رشته کوه ( کوهها ؟جبال ) |
He is majoring in mathematic at the university. |
در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند |
strobilization |
تشکیل رشته باریک شدگی |
collating sequence |
توالی ترتیب رشته تلفیق |
indirectly heated cathode |
کاتد با رشته گرم ساز |
he is on the wrong scent |
سر رشته کار را گم کرده است |
gastrologist |
صاحب سر رشته درپختن وخوردن |
funicle |
ساقه تخمچه رشته تخم چه |
flaxy filaments |
رشته هایا الیاف کتان |
monofilament |
تاریا رشته واحدتاب نخورده |
tortellini |
خوراک رشته فرنگی پر ازچاشنی جوشانده |
conductors |
هادی جریان برق رشته سیم |
heart strings |
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل |
he undid what i had done |
انچه من رشته بودم او پنبه کرد |
To pick up (to lose) the thread of conversation. |
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن ) |
to interrupt a friendship |
رشته دوستی را با کسی پاره کردن |
to keep the ball rolling |
رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن |
conductor |
هادی جریان برق رشته سیم |
hot wire instrument |
دستگاه اندازه گیری با رشته حرارتی |
enfilade |
[یک رشته اتاق که رو به روی هم قرار دارند.] |
repeating group |
الگوی داده مکرردریک رشته بیتی |
computer jargon |
لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر |
otolaryngology |
رشته بیماریهای گوش و گلو و بینی |
monofil |
تاریا رشته واحد تاب نخورده |
shroud laid |
تشکیل شده از چهار رشته چهاررشتهای |
thread count |
[تعداد رشته نخ تار یا پود در یک طول مشخص] |
wool of short staple |
پشمی که رشته هایا موهای ان کوتاه است |
nerve fascicle |
دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ] |
nerve bundle |
دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ] |
It is an absolute chaos. |
همه رشته کارها از دست در رفته است |
DNA double helix |
[یک ساختار دو رشته ایی متشکل از ۴ نوکلئوتید است. ] |
neuron |
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی |
granite paper |
کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد |
veterinarians |
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی |
flyings |
رشته هایالیف هایی که ازچیزی جداشده بهوامیرود |
electron beam |
رشته باریک الکترون با سرعت بالا در یک جهت |
veterinarian |
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی |
neurons |
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی |
minor |
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد |
program music |
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد |
fibrin |
ماده پروتئینی رشته مانند وغیر محلول |
cingulum |
دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ] |
comprehensive job |
کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود |
cable laid rope |
طنابیکه ازسه رشته سه لایی بافته شده باشد |
ricer |
رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر |
cingulum bundle |
دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ] |
data packet |
نرم افزاری که حاوی یک رشته بررسی خطا میباشد |
assignment |
معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف |
assignments |
معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف |
Vxtreme |
قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت |
hangnail |
ریشه یا رشته باریکی که ازپوست گوشه ناخن اویزان است |
humanist |
دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم |
serpentine |
سواری در طول مانژ با یک رشته پیچ و خمهادر سمت مخالف |
pseudo random |
رشته تولید شده تصادفی که در مدت طولانی تکرار بشود |
alphanumeric |
عملوندی که میتواند شامل حروف الفبا- عددی مانند رشته ها باشد |
back gear |
یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند |
snobol |
زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند |
dollar sign |
که رد برخی زبانها برای بیان یک متغیر به عنوان نوع رشته به کار می رود |
fiber |
رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند |
pad character |
حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد |
assignments |
دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد |
assignment |
دستور ابتدایی برنامه نویسی که یک متغیر را معادل با یک مقدار یا رشته یا حرف قرار میدهد |
collator |
ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود |
emission theory |
فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند |
BIM |
نشانه مشخص کننده شروع رشته دادهای که روی دیسک درایو یا نوار ضبط شده است |
lazy lines |
سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.] |
assign |
1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه |
assigns |
1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه |
optimal merge tree |
نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد |
assigning |
1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه |
assigned |
1-مجموعهای از متغیر ها که معادل یک رشته از حروف یا اعداد هستند 2-استفاده از بخشی از سیستم کامپیوتری در حین اجرای یک برنامه |
control line aircraft |
نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود |
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. |
بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم. |
VidCap |
برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی |
teletext |
روش ارسال متن و اطلاعات در یک سیگنال تلویزیون معمولی به صورت رشته بیت سری که با استفاده از کدگشای مخصوص قابل نمایش است |
snobol |
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای |
ascii |
رشتهای از حروف ASCII که در ادامه کد ASCII صفر را به عنوان بیان کننده انتهای رشته دارا می باشند |
downhaul |
پایین کشیدن رشته پایین کشنده |
rigatoni |
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه |
slub |
نخ نیم تاب پشم نیم رشته |
step frame |
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد |