Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (36 milliseconds)
English
Persian
string
رشته کردن
Search result with all words
string
رشته کردن نخ کردن
padding
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
minor
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
fiberize
رشته رشته کردن
ricer
رنده مخصوص رشته کردن سیب زمینی وخمیر
to interrupt a friendship
رشته دوستی را با کسی پاره کردن
To pick up (to lose) the thread of conversation.
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
Other Matches
null
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fills
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready
رشته رشته باصدای باریک
thread
رشته رشته شدن
fibrillation
رشته رشته سازی
threads
رشته رشته شدن
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
sierra
رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
suite
رشته
train
رشته
funicle
رشته
sequence
رشته
catena
رشته
filaments
رشته
arteries
رشته
suites
رشته
string
رشته
filament
رشته
artery
رشته
coneatenation
رشته
yarns
رشته
field
رشته
trained
رشته
fielded
رشته
trains
رشته
yarn
رشته
reeve
رشته
unifilar
یک رشته
fields
رشته
threads
رشته
thread
رشته
line
رشته
lines
رشته
ghaut
رشته
tatter
رشته رشته
branches
رشته
strand
رشته
branch
رشته
strands
رشته
fiber
رشته
chains
رشته
chain
رشته
ranged
رشته
seriated
رشته رشته
ranges
رشته
range
رشته
series
رشته
filaria
رشته
fibre
رشته
sequences
رشته
fibres
رشته
disciplining
رشته علمی
the province of science
رشته علمی
disciplines
رشته علمی
line
رشته بند
yarns
رشته طناب
search string
رشته جستجو
specialty
رشته اختصاصی
optical fiber
رشته اپتیکی
division
رشته
[دانشی]
train of thought
رشته افکار
yarn
رشته طناب
ranges
رشته کوه
string variable
متغیر رشته
sequence of events
رشته حوادث
heater
رشته گرمساز
quartermasters
سر رشته دار
character string
رشته دخشهای
filament resistor
مقاومت رشته
stup string
رشته تنظیم
finespun
نازک رشته
filiform
رشته مانند
majored
رشته اصلی
quartermaster
سر رشته دار
heaters
رشته گرمساز
lines
رشته بند
vermicelli
رشته فرنگی
filum
رشته لیفی
majoring
رشته اصلی
strobilation
تشکیل رشته
ghat
رشته سلسله
finite series
رشته کراندار
craftsman trade
رشته فنی
major
رشته اصلی
barbicel
رشته باریک پر
fibres
رشته علفی
system
سلسله رشته
hot wire
رشته حرارتی
hot-wire
رشته حرارتی
hot-wired
رشته حرارتی
hot-wires
رشته حرارتی
hot-wiring
رشته حرارتی
macaroni
رشته فرنگی
nerves
رشته عصبی
nerve
رشته عصبی
system
رشته دستگاه
null string
رشته تهی
null string
رشته پوچ
character string
رشته کاراکتری
string
رشته خالی
noodle
رشته فرنگی
copper strand
رشته مسی
fibre
رشته علفی
systems
رشته دستگاه
systems
سلسله رشته
spaghetti
رشته فرنگی
bit string
رشته بیتی
range
رشته کوه
ranged
رشته کوه
empty string
رشته خالی
ranked
قطار رشته
the province of science
رشته علوم
incandescent filament
رشته ملتهب
symbolic string
رشته علائم
symbol stringe
رشته نمادی
computing
رشته کامپیوتر
bit string
رشته ذرهای
bit stream
رشته ذره یی
discipline
رشته علمی
ranks
قطار رشته
area
رشته
[دانشی]
field
رشته
[دانشی]
branch
رشته
[دانشی]
rank
قطار رشته
hair worm
کرم رشته
pasta
رشته فرنگی
spinneret
رشته ساز
trained
یک رشته موج
trained
رشته سلسله
solid wire
سیم تک رشته
string length
طول رشته
string manipulation
دستکاری رشته
lighting filament
رشته ملتهب
branch
شعبه رشته
branch
رشته ساقه
ridge
رشته تپه
train
یک رشته موج
main sequence
رشته اصلی
sequence
رشته ترتیب
train
رشته سلسله
string handling
بکارگیری رشته
tract
رد بپا رشته
spinnerete
رشته ساز
guinea worm
کرم رشته
ridges
رشته تپه
trains
رشته سلسله
branches
شعبه رشته
trains
یک رشته موج
commentary
رشته یادداشت
tracts
رد بپا رشته
specialities
رشته اختصاصی
speciality
رشته اختصاصی
commentaries
رشته یادداشت
branches
رشته ساقه
alphabetic string
رشته الفبائی
sequences
رشته ترتیب
arcade
رشته طاق یاطاقها
campaigned
یک رشته عملیات جنگی
fibril
رشته کوچک تارچه
metal filament
[رشته مارپیچ فلزی]
suites
رشته مسلسل اپارتمان
What is your branch of study?
رشته تحصیلیتان چیست ؟
campaign
یک رشته عملیات جنگی
fiberglass
شیشه رشته مانند
ligation
رشته یاوسیله بستن
campaigning
یک رشته عملیات جنگی
to go in for
رشته یاپیشه خودقراردادن
campaigns
یک رشته عملیات جنگی
aline
دریک رشته قراردادن
The bonds of friendship (affection).
رشته دوستی والفت
mycelium
رشته رشدکننده قارچ
suite
رشته مسلسل اپارتمان
bonds of relationship
رشته قوم وخویشی
flight
یک رشته پلکان سلسله
continuum
رشته مسلسل تسلسل
string
برچسب مشخصات یک رشته
string
اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
terrachord
یک رشته چهار پردهای
spaghetti
خوراک رشته فرنگی
minor
رشته فرعی کهاد
string
تعداد حروف یک رشته
heater voltage
ولتاژ رشته گرمساز
tissue
رشته پارچهء بافته
heater current
جریان رشته گرمساز
heater cathode
کاتد با رشته گرمساز
competent
شایسته دارای سر رشته
laid up in bed
پیشه ویژه رشته
ribbon vermicelli
رشته فرنگی باریک
areodesy
رشته مریخ شناسی
main sequence stars
ستارگان رشته اصلی
tissues
رشته پارچهء بافته
ligature
شریان بندی رشته
string processing languages
زبانهای پردازش رشته
funicle
ساقه تخمچه رشته تخم چه
monofilament
تاریا رشته واحدتاب نخورده
gastrologist
صاحب سر رشته درپختن وخوردن
indirectly heated cathode
کاتد با رشته گرم ساز
strobilization
تشکیل رشته باریک شدگی
He is majoring in mathematic at the university.
در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...