Dictiornary-Farsi | رشته کوه ( کوهها ؟جبال ) | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
Range of mountains.	رشته کوه ( کوهها ؟جبال )


Other Matches

sierra	رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
mountain ranges	سلسله جبال
tramontane	واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
null	رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fills	حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill	حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready	رشته رشته باصدای باریک
fibrillation	رشته رشته سازی
fiberize	رشته رشته کردن
thread	رشته رشته شدن
threads	رشته رشته شدن
universal	قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
strands	رشته
ghaut	رشته
reeve	رشته
sequence	رشته
sequences	رشته
chain	رشته
suites	رشته
thread	رشته
tatter	رشته رشته
branches	رشته
train	رشته
trained	رشته
seriated	رشته رشته
trains	رشته
suite	رشته
threads	رشته
strand	رشته
funicle	رشته
chains	رشته
fiber	رشته
filaments	رشته
coneatenation	رشته
catena	رشته
filament	رشته
filaria	رشته
range	رشته
ranged	رشته
ranges	رشته
artery	رشته
arteries	رشته
fielded	رشته
string	رشته
series	رشته
yarns	رشته
yarn	رشته
fibre	رشته
lines	رشته
fibres	رشته
unifilar	یک رشته
fields	رشته
line	رشته
branch	رشته
field	رشته
symbol stringe	رشته نمادی
character string	رشته کاراکتری
character string	رشته دخشهای
copper strand	رشته مسی
hot-wire	رشته حرارتی
craftsman trade	رشته فنی
bit string	رشته بیتی
bit string	رشته ذرهای
hot-wires	رشته حرارتی
hot-wiring	رشته حرارتی
quartermaster	سر رشته دار
commentary	رشته یادداشت
branch	رشته [دانشی]
quartermasters	سر رشته دار
commentaries	رشته یادداشت
area	رشته [دانشی]
division	رشته [دانشی]
empty string	رشته خالی
field	رشته [دانشی]
macaroni	رشته فرنگی
alphabetic string	رشته الفبائی
barbicel	رشته باریک پر
bit stream	رشته ذره یی
hot-wired	رشته حرارتی
optical fiber	رشته اپتیکی
search string	رشته جستجو
pasta	رشته فرنگی
solid wire	سیم تک رشته
spinneret	رشته ساز
spinnerete	رشته ساز
string handling	بکارگیری رشته
string length	طول رشته
string manipulation	دستکاری رشته
string variable	متغیر رشته
strobilation	تشکیل رشته
train of thought	رشته افکار
stup string	رشته تنظیم
the province of science	رشته علمی
symbolic string	رشته علائم
null string	رشته تهی
null string	رشته پوچ
filum	رشته لیفی
filament resistor	مقاومت رشته
filiform	رشته مانند
finespun	نازک رشته
finite series	رشته کراندار
ghat	رشته سلسله
sequence of events	رشته حوادث
guinea worm	کرم رشته
hair worm	کرم رشته
incandescent filament	رشته ملتهب
lighting filament	رشته ملتهب
main sequence	رشته اصلی
noodle	رشته فرنگی
the province of science	رشته علوم
hot wire	رشته حرارتی
sequences	رشته ترتیب
heaters	رشته گرمساز
fibre	رشته علفی
fibres	رشته علفی
trains	یک رشته موج
trains	رشته سلسله
trained	یک رشته موج
trained	رشته سلسله
rank	قطار رشته
vermicelli	رشته فرنگی
ranked	قطار رشته
train	یک رشته موج
ranks	قطار رشته
majoring	رشته اصلی
heater	رشته گرمساز
disciplining	رشته علمی
sequence	رشته ترتیب
tracts	رد بپا رشته
tract	رد بپا رشته
specialty	رشته اختصاصی
system	سلسله رشته
system	رشته دستگاه
systems	سلسله رشته
systems	رشته دستگاه
range	رشته کوه
ranged	رشته کوه
ranges	رشته کوه
discipline	رشته علمی
disciplines	رشته علمی
majored	رشته اصلی
major	رشته اصلی
string	رشته خالی
nerves	رشته عصبی
nerve	رشته عصبی
ridges	رشته تپه
computing	رشته کامپیوتر
specialities	رشته اختصاصی
speciality	رشته اختصاصی
branches	رشته ساقه
branches	شعبه رشته
branch	رشته ساقه
branch	شعبه رشته
ridge	رشته تپه
string	رشته کردن
lines	رشته بند
yarn	رشته طناب
train	رشته سلسله
spaghetti	رشته فرنگی
line	رشته بند
yarns	رشته طناب
campaigning	یک رشته عملیات جنگی
ribbon vermicelli	رشته فرنگی باریک
The bonds of friendship (affection).	رشته دوستی والفت
campaigned	یک رشته عملیات جنگی
campaign	یک رشته عملیات جنگی
competent	شایسته دارای سر رشته
to go in for	رشته یاپیشه خودقراردادن
What is your branch of study?	رشته تحصیلیتان چیست ؟
heater cathode	کاتد با رشته گرمساز
spaghetti	خوراک رشته فرنگی
ligature	شریان بندی رشته
main sequence stars	ستارگان رشته اصلی
laid up in bed	پیشه ویژه رشته
metal filament	[رشته مارپیچ فلزی]
mycelium	رشته رشدکننده قارچ
continuum	رشته مسلسل تسلسل
campaigns	یک رشته عملیات جنگی
heater voltage	ولتاژ رشته گرمساز
heater current	جریان رشته گرمساز
arcade	رشته طاق یاطاقها
suites	رشته مسلسل اپارتمان
ligation	رشته یاوسیله بستن
minor	رشته فرعی کهاد
string	تعداد حروف یک رشته
aline	دریک رشته قراردادن
string	برچسب مشخصات یک رشته
string processing languages	زبانهای پردازش رشته
areodesy	رشته مریخ شناسی
bonds of relationship	رشته قوم وخویشی
tissues	رشته پارچهء بافته
fiberglass	شیشه رشته مانند
tissue	رشته پارچهء بافته
suite	رشته مسلسل اپارتمان
flight	یک رشته پلکان سلسله
terrachord	یک رشته چهار پردهای
string	اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
fibril	رشته کوچک تارچه
She interrupted the train of my thoughts.	رشته افکارم را پاره کرد
He is majoring in mathematic at the university.	در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند