English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
geotropism رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
Other Matches
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
free air anomaly اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
geomagnetic وابسته به جاذبه زمین
gravity جاذبه زمین کشش انحراف
gravity جاذبه زمین درجه کشش
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
stripping ریشه کنی گیاه در سطح زمین
recapitulation تکرار رشدو نمو
recapitulations تکرار رشدو نمو
phytography طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
isomorph جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
ear خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
gametophyte گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
rhubarb گیاه ریواس [از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
madder گیاه روناس [از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
halophyte گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
wildling گیاه وحشی گیاه خودرو
hemp گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
gravity جاذبه
gravitation جاذبه
appeals جاذبه
appealed جاذبه
appeal جاذبه
valence جاذبه
attractions جاذبه
attraction جاذبه
law of gravity جاذبه
cohesion جاذبه مولکولی
gravitation قوه جاذبه
attration جاذبه کشندگی
attractive force نیروی جاذبه
attractive field میدان جاذبه
attraction of current جاذبه میدان
adhesion جاذبه سطحی
attraction force نیروی جاذبه
gravitation جاذبه گرانشی
sex appeal جاذبه جنسی
gravitational attraction جاذبه گرانشی
absorpthiveness قوه جاذبه
gravitational force نیروی جاذبه
coulomb attraction جاذبه کولنی
gravitational waves امواج جاذبه
counter attraction جاذبه متقابله
gravitational constant ثابت جاذبه
magnetic attraction جاذبه مغناطیسی
capillary attraction جاذبه شعریه
gravitation جاذبه ثقلی
gravitation کشش جاذبه
electron capture جاذبه الکترونی
electrostatic attraction جاذبه الکترواستاتیکی
electromagnetic attraction جاذبه الکترومغناطیسی
electric attraction جاذبه الکتریکی
sexiness جاذبه جنسی
centripetal force قوه جاذبه مرکز
magnetic dip قوه جاذبه مغناطیسی
magnetic dip میدان جاذبه مغناطیسی
law of universal gravitation قانون جاذبه عمومی
law of electrostatic attraction قانون جاذبه الکترواستاتیکی
intensity of gravity شدت با زیادی جاذبه
intensity of gravity گرانی یا جاذبه زیاد
intermolecular attraction جاذبه بین مولکولی
ablatitious کاهنده قوه جاذبه
interionic attraction جاذبه بین یونی
scenic attractions جاذبه های دیدنی
intermolecular attractive force نیروی جاذبه بین مولکولی
cohesion التصاق یا قوه جاذبه ذرات
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
gravitated بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitate بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
affinities نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitated بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
affinity نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitate بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
cohesion نیروی جاذبه بین ذرات همگن
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
centriole ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
neap tide دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
influx تاثیر
sensations تاثیر
influence تاثیر
influences تاثیر
influenced تاثیر
influencing تاثیر
impressiveness تاثیر
sensation تاثیر
influxes تاثیر
effectiveness تاثیر
forcefulness تاثیر
forcibly با تاثیر
effecting تاثیر
effect تاثیر
effected تاثیر
efficacy تاثیر
affection تاثیر
adaphorous بی تاثیر
influence line خط تاثیر
hanks تاثیر
hank تاثیر
semplice بی تاثیر
after-effects تاثیر بعدی
effectiveness تاثیر بخشی
influenced تاثیر کردن بر
size effect تاثیر اندازه
efficacy درجه تاثیر
impressing تاثیر کردن بر
touched تحت تاثیر
hit-and-run <idiom> تاثیر ناگهانی
impresses تاثیر کردن بر
impressed تاثیر کردن بر
effectiveness میزان تاثیر
after-effect تاثیر بعدی
impress تاثیر کردن بر
influence تاثیر کردن بر
wallydraigle تاثیر پذیر
impressionability تاثیر پذیری
impressional تاثیر کننده
influence value ارزش تاثیر
influence value ضریب تاثیر
inductive influence تاثیر القائی
affected [by] <adj.> تحت تاثیر
concerned [by] <adj.> تحت تاثیر
impressible تاثیر پذیر
radius of influence شعاع تاثیر
aerating در تحت تاثیر
influences تاثیر کردن بر
aerated در تحت تاثیر
aerates در تحت تاثیر
influencing تاثیر کردن بر
make an impression تاثیر گذاشتن
efficiency درجه تاثیر
afair تاثیر کردن
field effect با تاثیر میدانی
aerate در تحت تاثیر
coefficient ضریب تاثیر
bear تاثیر داشتن
efficacity درجه تاثیر
efficacity تاثیر سودمندی
bears تاثیر داشتن
coefficients ضریب تاثیر
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
electrostatics بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
insalutary تاثیر روحی بد اب و هوا
action تاثیر اثر جنگ
impresses : تحت تاثیر قراردادن
impress : تحت تاثیر قراردادن
bacterization تحت تاثیر باکتری
impressed : تحت تاثیر قراردادن
alcoholism تاثیر الکل در مزاج
cost effectiveness تاثیر بخشی هزینه
actions تاثیر اثر جنگ
without prejudice بدون تاثیر به اینده
impressing : تحت تاثیر قراردادن
counteracted متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracting متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracts متقابلا" تاثیر گذاشتن
ship influence تاثیر عبور کشتی
edaphic تحت تاثیر خاک
counteract متقابلا" تاثیر گذاشتن
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
infusive دارای قوه نفوذ یا تاثیر
affected تحت تاثیر واقع شده
iteraction تاثیر چند چیز بر یکدیگر
vulcanization تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
react تحت تاثیر واقع شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com