English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (6 milliseconds)
English Persian
hunky dory رضایت مندانه
Search result with all words
Everything is hunky-dory. <idiom> همه چیز کاملا رضایت مندانه است. [اصطلاح روزمره]
Other Matches
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
suffrage رضایت
satisfaction رضایت
willingness رضایت
acquiescently با رضایت
acquiescence رضایت
contentment رضایت
consentience رضایت
consents رضایت
consented رضایت
consent رضایت
adhesion رضایت
consenting رضایت
acceded رضایت دادن
accede رضایت دادن
acceding رضایت دادن
job satisfaction رضایت شغلی
dissatisfaction عدم رضایت
discontentedness عدم رضایت
euphoria خوشحالی رضایت
implied رضایت ضمنی
sufferance رضایت ضمنی
give up one's claim رضایت دادن
express one's consent رضایت دادن
accedes رضایت دادن
assentation رضایت فاهری
compliantly با قبول و رضایت
satisfactoriness رضایت بخشی
self approbation رضایت ازخویشتن
disapproval عدم رضایت
to w one's consent رضایت ندادن
willingnesso رضایت میل
well and good <idiom> رضایت بخش
acquiesce رضایت دادن
concurrence دمسازی رضایت
to give ones a to رضایت دادن به
to give a ready consent رضایت دادن
admit رضایت دادن
admits رضایت دادن
self content رضایت از خود
admitting رضایت دادن
sufference رضایت ضمنی
on approval مشروط به رضایت خریدار
to find satisfactionin any one از کسی رضایت داشتن
dissatisfactory مایه عدم رضایت
to give a ready consent بی درنگ رضایت دادن
fill one's shoes <idiom> جابهجایی رضایت بخش
it is unsatisfactory رضایت بخش نیست
her willing to sing رضایت یامیل اوبخواندن
consensus رضایت وموافقت عمومی
atoned جلب رضایت کردن
assenting رضایت دادن موافقت
assented رضایت دادن موافقت
atones جلب رضایت کردن
atone جلب رضایت کردن
assent رضایت دادن موافقت
atoning جلب رضایت کردن
consenting موافقت رضایت دادن
assents رضایت دادن موافقت
consent موافقت رضایت دادن
consents موافقت رضایت دادن
satisfactorily بطور رضایت بخش
consented موافقت رضایت دادن
pursuit of happiness به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
consented راضی شدن رضایت دادن
acquiescing رضایت دادن موافقت کردن
consenting راضی شدن رضایت دادن
consents راضی شدن رضایت دادن
acquiesces رضایت دادن موافقت کردن
acquiesced رضایت دادن موافقت کردن
consent راضی شدن رضایت دادن
tenant by sufference متصرف با رضایت ضمنی مالک
consensual مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
voluntary partition افراز با رضایت یا سازش طرفین
assents رضایت دادن تصدیق کردن
testimonial سفارش وتوصیه رضایت نامه
assenting رضایت دادن تصدیق کردن
assented رضایت دادن تصدیق کردن
testimonials سفارش وتوصیه رضایت نامه
assentient قبول کننده رضایت دهنده
testimonialize گواهی نامه یا رضایت دادن
assent رضایت دادن تصدیق کردن
to make a grab at women عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
to make amends for something جلب رضایت کردن برای چیزی
to atone for something جلب رضایت کردن برای چیزی
to grope women عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
consent موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consenting موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
to feel women up عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
[results were] satisfactory رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
That won't work with me! این رضایت بخش نیست برای من!
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] این رضایت بخش نیست برای من!
consents موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consented موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
approval نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
silence gives consent سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
certificate رضایت نامه شهادت نامه
certificates رضایت نامه شهادت نامه
speaking with prosecutor در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
marginal disutility of labor عدم رضایت نهائی کار نارضامندی نهائی کار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com