Dictiornary-Farsi | رفتار با تکبر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر


Other Matches

Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
affectations	تکبر
turgescence	تکبر
overbearingness	تکبر
prideless	بی تکبر
lordliness	تکبر
insolence	تکبر
height	تکبر
heights	تکبر
supercilicusness	تکبر
toploftiness	تکبر
toplofty	تکبر
affectation	تکبر
ruff	تکبر پرخاش
ruffs	تکبر پرخاش
arrogance	تکبر نخوت
priding	غرور تکبر
pride	غرور تکبر
prides	غرور تکبر
disdainfully	باستحقار و تکبر
haughtiness	تکبر غرورامیز
prided	غرور تکبر
ruffe	تکبر پرخاش
prances	خرامش از روی تکبر
prance	خرامش از روی تکبر
prance	با تکبر راه رفتن
pranced	خرامش از روی تکبر
pranced	با تکبر راه رفتن
prancing	با تکبر راه رفتن
prancing	خرامش از روی تکبر
prances	با تکبر راه رفتن
affected	آمیخته با ناز و تکبر
overbearingly	ازروی تشخص یا تکبر متکبرانه
comported	رفتار
thews	رفتار
demarch	رفتار
comports	رفتار
action	رفتار
actions	رفتار
deportment	رفتار
comport	رفتار
comporting	رفتار
comportment	رفتار
behavio	رفتار
behavior	رفتار
misconduct	رفتار بد
behaviuor	رفتار
demarche	رفتار
ergasia	رفتار
ethic	رفتار
gest	رفتار
gesturing	رفتار
gestured	رفتار
gesture	رفتار
geste	رفتار
havings	رفتار
haviour	رفتار
bad conduct	سو رفتار
exploit	: رفتار
demeanour	رفتار
dealing	رفتار
conduct	رفتار
demeanor	رفتار
behaviour	رفتار
exploiting	: رفتار
exploits	: رفتار
treatments	رفتار
conducted	رفتار
treatment	رفتار
treament	رفتار
conducting	رفتار
conducts	رفتار
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
behavior modification	تغییر رفتار
collective behavior	رفتار جمعی
behavior rehearsal	تمرین رفتار
brusqurie	خشونت در رفتار
expressive behavior	رفتار بیانگر
behavior repertoire	خزانه رفتار
overt behavior	رفتار اشکار
explicit behavior	رفتار اشکار
ethogram	شرح رفتار
behavior therapy	رفتار درمانی
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
implicit behavior	رفتار نااشکار
covert behavior	رفتار نااشکار
stereotypy	رفتار قالبی
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
elicited behavior	رفتار فراخوانده
fal lal	رفتار فریفانه
maternal behavior	رفتار مادری
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
macho	نرینه رفتار
verbal behavior	رفتار کلامی
propriety of behaviour	درستی رفتار
regressive behavior	رفتار واپس رو
social behavior	رفتار اجتماعی
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
to deport oneself	رفتار کردن
target behavior	رفتار اماج
maladdress	رفتار ناهنجار
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
fair shake <idiom>	رفتار درست
incipient behavior	رفتار اغازین
illtreat	سوء رفتار
illtreatment	سوء رفتار
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
learned behavior	رفتار اموخته
affable <adj.>	خوش رفتار
to demean oneself	رفتار کردن
automatic behavior	رفتار خودکار
demeans	رفتار کردن
frivolous	سبک رفتار
etiquette	روش رفتار
treated	رفتار کردن با
treat	رفتار کردن
treat	رفتار کردن با
treated	رفتار کردن
treats	رفتار کردن
conduct	رفتار اخلاقی
conducted	رفتار اخلاقی
conducting	رفتار اخلاقی
conducts	رفتار اخلاقی
demean	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
immoral	زشت رفتار
misconduct	سوء رفتار
brusque	خشن در رفتار
bearing	رفتار سلوک
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
manner	رفتار ادب
attitude	روش و رفتار
anancasm	رفتار وسواسی
attitudes	روش و رفتار
cruelty	سوء رفتار
anancastia	رفتار وسواسی
anankaslia	رفتار وسواسی
treats	رفتار کردن با
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
butch	خشن و مرد رفتار
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
problem behavior	رفتار مشکل افرین
purposive behavior	رفتار غایت نگر
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
well behaved	خوش رفتار با ادب
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
well-behaved	خوش رفتار با ادب
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
abidance	رفتار برطبق توافق
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
image response	رفتار فرکانس تصویر
baby	مانندکودک رفتار کردن
despotize	مستبدانه رفتار کردن
levity	رفتار سبک لوسی
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
babies	مانندکودک رفتار کردن
last word	بیان یا رفتار قاطع
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
stereotyped	دارای رفتار قالبی
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
contact behavior	رفتار تماس جویانه
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
mannish	دارای رفتار مردانه
You haven't changed.	تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
attitude	حالت قرار گرفتن رفتار
an empty gesture	رفتار [تعارف] خشک وخالی
scenarios	طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
common touch <idiom>	با همه رفتار مناسب داشتن
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
attitudes	حالت قرار گرفتن رفتار
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
princeliness	رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن