Dictiornary-Farsi | رفتار برطبق توافق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
abidance	رفتار برطبق توافق


Other Matches

We have agreed in princeple .	درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement	تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
in accordance with	برطبق
in case <idiom>	برطبق
per	از وسط برطبق
evangelically	برطبق انجیل
anno hegirae	برطبق سال هجری
equal sacrifice theory	برطبق این نظریه
matter-of-fact <idiom>	چیزی که شخص است ،برطبق واقعیت
kosher	تهیه شده برطبق شریعت یهود
play it by ear <idiom>	تصمیم گیری درچیزی برطبق شرایط
hit parade <idiom>	لیستی از آهنگها برطبق سلیقه مردم
conventionally	برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
innovation theory	ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
concurrence	توافق
accorded	توافق
coincidence	توافق
accord	توافق
adaptation	توافق
accords	توافق
adaptations	توافق
conciliation	توافق
analogies	توافق
to come to an understanding	توافق
rapport	توافق
concent	توافق
commensurableness	توافق
commensurability	توافق
coincidences	توافق
settlements	توافق
settlement	توافق
analogy	توافق
maladapted	بی توافق
keeping	توافق
accommodations	توافق
consistency	توافق
concert	توافق
concerts	توافق
consenting	توافق
consents	توافق
concord	توافق
accommodation	توافق
consented	توافق
consent	توافق
agreements	توافق
bands	توافق
agreement	توافق
band	توافق
inadaptable	توافق ندادنی
his painting lacked repose	نقاشی وی توافق
harmonometer	توافق سنج
inconsonantly	باعدم توافق
accompt	سازگاری توافق
disagreements	عدم توافق
inharmoniousness	عدم توافق
reciprocal agreement	توافق دو جانبه
mutual agreement	توافق طرفین
disagreement	عدم توافق
speaking with prosecutor	توافق باشاکی
synesis	توافق معانی
understanding	توافق تظر
understandings	توافق تظر
maladaptation	عدم توافق
consonance	توافق صدا
dissidence	عدم توافق
disconformity	عدم توافق
maladjustments	عدم توافق
breach	خطای رد یک توافق
consistency	توافق سازگاری
breached	خطای رد یک توافق
adaptiveness	قوه توافق
agreement coefficient	ضریب توافق
agreement of arguments	توافق نشانوندها
maladjustment	عدم توافق
adaptability	توافق سازگاری
arbitration agreement	توافق بر حکمیت
adaptation	توافق سازش
collective agreement	توافق جمعی
adaption	توافق سازش
correspondence principle	اصل توافق
consistence	توافق سازگاری
conformation	سازش توافق
conformable	قابل توافق
disparity	عدم توافق
disparities	عدم توافق
concordat	توافق دوستانه
conconancy	توافق صدا
adaptableness	قابلیت توافق
compromiser	توافق کار
consensus	توافق عام
adaptations	توافق سازش
discordance	عدم توافق
adaptable	قابل توافق
outline agreement	توافق اولیه
breaches	خطای رد یک توافق
plea agreement	توافق مدافعه
skeleton agreement	توافق اولیه
accordance	وفق توافق
basic agreement	توافق اولیه
frame agreement	توافق اولیه
reach an agreement	به توافق رسیدن
deal	توافق تجاری
master agreement	توافق اولیه
deals	توافق تجاری
maladjusted	بی توافق دژسازگار
adhesion	همبستگی توافق
give-and-take	آماده به توافق
unilateral agreement	توافق یک جانبه
modus vivendi	توافق موقت
compromises	توافق مصالحه کردن
come to an agreement	توافق حاصل کردن
conventionalization	توافق با ایین و رسوم
outline agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
compromise	توافق مصالحه کردن
settlements	حل و فصل توافق بنگاه
settlement	حل و فصل توافق بنگاه
adaptability	قابلیت توافق و سازش
meet someone half-way <idiom>	به توافق رسیدن با کسی
approving	توافق در مورد چیزی
approve	توافق در مورد چیزی
approves	توافق در مورد چیزی
agreement	معاهده و مقاطعهء توافق
variance	مغایرت عدم توافق
discordantly	از روی عدم توافق
plea bargain	توافق مدافعه [حقوق]
odds	عدم توافق مغایرت
compromising	توافق مصالحه کردن
master agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
frame agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
skeleton agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
agreements	معاهده و مقاطعهء توافق
inconsonance	عدم توافق ناهماهنگی
basic agreement	چهارچوب توافق [حقوق]
consensus	توافق ورضایت عمومی
adequateness	توافق داشتن متفق بودن
acclimatation	توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization	توافق بااب و هوای یک محیط
approval	توافق برای استفاده از چیزی
inadaptability	عدم قابلیت توافق ناسازگاری
adheres	توافق داشتن متفق بودن
adhered	توافق داشتن متفق بودن
adhere	توافق داشتن متفق بودن
discommend	با عدم توافق چیزی گفتن
break	خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
breaks	خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
to settle out of court	به توافق رسیدن خارج از دادگاه
collusion	توافق میان فروشندگان یک کالا
inadaptable	غیر قابل توافق ناسازگار
out of court settlement	توافق بدون محکمه [حقوق]
adhering	توافق داشتن متفق بودن
contract note	سند مقاطعه توافق نامه
agreement on partial payments	توافق در پرداخت های قسطی
undertake	توافق برای انجام کاری
undertaken	توافق برای انجام کاری
undertakes	توافق برای انجام کاری
unless otherwise agreed	اگر توافق دیگری نباشد
bad conduct	سو رفتار
behavio	رفتار
behavior	رفتار
treament	رفتار
demarche	رفتار
demarch	رفتار
comportment	رفتار
thews	رفتار
behaviuor	رفتار
ergasia	رفتار
gest	رفتار
geste	رفتار
havings	رفتار
haviour	رفتار
misconduct	رفتار بد
demeanour	رفتار
treatment	رفتار
gesture	رفتار
conduct	رفتار
gestured	رفتار
gesturing	رفتار
exploiting	: رفتار
exploit	: رفتار
conducts	رفتار
demeanor	رفتار
behaviour	رفتار
comporting	رفتار
treatments	رفتار
comported	رفتار
comport	رفتار
deportment	رفتار
actions	رفتار
action	رفتار
dealing	رفتار
ethic	رفتار
conducting	رفتار
conducted	رفتار
exploits	: رفتار
comports	رفتار
pre-	آنچه قبلا توافق شده است
pre	آنچه قبلا توافق شده است
private treaty	معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
agreed value policy	بیمه نامه با ارزش توافق شده