Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
collective behavior
رفتار جمعی
Other Matches
Act your age
[and not your shoe size]
!
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
mass
جمعی
plural
جمعی
additive
جمعی
aggregative
جمعی
collective bargaining
جمعی
additives
جمعی
masses
جمعی
massing
جمعی
collective
جمعی
processional
سروددسته جمعی
aggregate function
عمل جمعی
aggregate operator
عملگر جمعی
mass communication
ارتباط جمعی
processional
دسته جمعی
mass contagion
سرایت جمعی
ensembles
دسته جمعی
all together
دسته جمعی
communal
دسته جمعی
gunner
جمعی توپخانه
collective bargaining
معامله جمعی
mass hysteria
هیستری جمعی
mass education
اموزش جمعی
gunners
جمعی توپخانه
social
دسته جمعی
ensemble
دسته جمعی
in company
دسته جمعی
collective liability
بدهی جمعی
collective mind
ذهن جمعی
in chorus
دسته جمعی
collective protection
حفافت جمعی
collective responsibility
مسئوولیت جمعی
collective self reliance
خوداتکائی جمعی
en masse
دسته جمعی
collective unconscious
ناهشیار جمعی
cumulative error
خطای جمعی
collective ownership
مالکیت جمعی
collective goods
کالاهای جمعی
sum check
مقابله جمعی
collective
دسته جمعی
sum term
لفظ جمعی
scrutin deliste
رای جمعی
collectedness
جمعی حواس
collective agreement
توافق جمعی
procession
حرکت دسته جمعی
processions
حرکت دسته جمعی
infantryman
جمعی پیاده نظام
infantrymen
جمعی پیاده نظام
picnics
گردش دسته جمعی
picnics
دسته جمعی خوردن
picnic
گردش دسته جمعی
picnic
دسته جمعی خوردن
picnicked
گردش دسته جمعی
volley bombing
شلیک دسته جمعی
picnicked
دسته جمعی خوردن
genocide
کشتار دسته جمعی
ingrow
بطور دسته جمعی
volleying
شلیک بطوردسته جمعی
in mass
بطور دسته جمعی
gang punch
منگنه دسته جمعی
volleys
شلیک بطوردسته جمعی
collective security
تامین دسته جمعی
collective fire
اتش دسته جمعی
poll
اخذرای دسته جمعی
polled
اخذرای دسته جمعی
polls
اخذرای دسته جمعی
teamwork
کار دسته جمعی
power play
حمله دسته جمعی
permanent party
جمعی دایمی یکان
volley
شلیک بطوردسته جمعی
volleyed
شلیک بطوردسته جمعی
nonoperating strength
جمعی غیرفعال در یکان
paratroopers
جمعی یکان چترباز
paratrooper
جمعی یکان چترباز
mass media
وسایل ارتباط جمعی
salvoes
فریاد دسته جمعی
salvo
فریاد دسته جمعی
certes
خاطر جمعی تحقیق
paraded
تظاهرات عملیات دسته جمعی
callective note
بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
scot ant lot
جریمه یامالیات دسته جمعی
gangs
دسته جمعی عمل کردن
gang
دسته جمعی عمل کردن
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
social increment
افزایش ناشی از کار جمعی
gang days
روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
formicary
زندگی دسته جمعی موریانه
synergism
کار توام ودسته جمعی
parading
تظاهرات عملیات دسته جمعی
formicarm
زندگی دسته جمعی موریانه
parades
تظاهرات عملیات دسته جمعی
flutters
بال زنی دسته جمعی
fluttering
بال زنی دسته جمعی
parade
تظاهرات عملیات دسته جمعی
flutter
بال زنی دسته جمعی
fluttered
بال زنی دسته جمعی
collective
جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
We are living in the age of mass communication.
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
acapella
اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
gaffe
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
convocation
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
part song
آواز دسته جمعی بدون ساز
gang week
هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
anthem
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
collectivism
وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
terpsichore
رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
anthems
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
faux pas
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing clanger
[British E]
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
strophe
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
choirs
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choir
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
litany
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
litanies
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
frankpledge
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
to go on a picnic
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
head stock
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
antistrophe
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
fcc
شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
polygarchy
حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
symbion
موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
round robin (letter)
<idiom>
نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
demeanor
رفتار
demeanour
رفتار
misconduct
رفتار بد
havings
رفتار
behaviour
رفتار
geste
رفتار
gest
رفتار
treatment
رفتار
exploits
: رفتار
exploiting
: رفتار
exploit
: رفتار
demarch
رفتار
comportment
رفتار
demarche
رفتار
behaviuor
رفتار
bad conduct
سو رفتار
behavio
رفتار
behavior
رفتار
treatments
رفتار
ergasia
رفتار
conducted
رفتار
ethic
رفتار
haviour
رفتار
thews
رفتار
gestured
رفتار
gesture
رفتار
conduct
رفتار
conducting
رفتار
deportment
رفتار
dealing
رفتار
gesturing
رفتار
comports
رفتار
conducts
رفتار
comporting
رفتار
comported
رفتار
comport
رفتار
action
رفتار
actions
رفتار
treament
رفتار
ethogram
شرح رفتار
verbal behavior
رفتار کلامی
elicited behavior
رفتار فراخوانده
carried away
رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
fair shake
<idiom>
رفتار درست
macho
نرینه رفتار
elastic behavior
رفتار ارتجاعی
chilly
<adj.>
سرد
[رفتار]
get on one's high horse
<idiom>
رفتار با تکبر
covert behavior
رفتار نااشکار
implicit behavior
رفتار نااشکار
explicit behavior
رفتار اشکار
illtreat
سوء رفتار
illtreatment
سوء رفتار
incipient behavior
رفتار اغازین
nonverbal behavior
رفتار غیرکلامی
learned behavior
رفتار اموخته
maladdress
رفتار ناهنجار
maternal behavior
رفتار مادری
propriety of behaviour
درستی رفتار
regressive behavior
رفتار واپس رو
affable
<adj.>
خوش رفتار
overt behavior
رفتار اشکار
expressive behavior
رفتار بیانگر
fal lal
رفتار فریفانه
unsports manlike conduct
رفتار ناجوانمردانه
to deport oneself
رفتار کردن
to demean oneself
رفتار کردن
iron fist
رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
target behavior
رفتار اماج
stereotypy
رفتار قالبی
spontaneous behavior
رفتار خودانگیخته
social behavior
رفتار اجتماعی
treats
رفتار کردن
demeans
رفتار کردن
ambivalent behavior
رفتار دو سوگرا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com