Dictiornary-Farsi | رفتار دو سوگرا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا


Other Matches

Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
conducts	رفتار
haviour	رفتار
action	رفتار
deportment	رفتار
comport	رفتار
actions	رفتار
conduct	رفتار
conducted	رفتار
conducting	رفتار
comported	رفتار
comporting	رفتار
gestured	رفتار
gesturing	رفتار
ethic	رفتار
behavior	رفتار
behavio	رفتار
bad conduct	سو رفتار
thews	رفتار
gesture	رفتار
behaviuor	رفتار
comports	رفتار
havings	رفتار
geste	رفتار
gest	رفتار
ergasia	رفتار
demarch	رفتار
demarche	رفتار
comportment	رفتار
misconduct	رفتار بد
treament	رفتار
treatment	رفتار
demeanour	رفتار
exploit	: رفتار
demeanor	رفتار
behaviour	رفتار
exploits	: رفتار
exploiting	: رفتار
treatments	رفتار
dealing	رفتار
automatic behavior	رفتار خودکار
anankaslia	رفتار وسواسی
anancasm	رفتار وسواسی
implicit behavior	رفتار نااشکار
misconduct	سوء رفتار
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
elicited behavior	رفتار فراخوانده
covert behavior	رفتار نااشکار
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
behavior rehearsal	تمرین رفتار
behavior repertoire	خزانه رفتار
behavior modification	تغییر رفتار
behavior therapy	رفتار درمانی
brusqurie	خشونت در رفتار
collective behavior	رفتار جمعی
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
ethogram	شرح رفتار
explicit behavior	رفتار اشکار
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
fair shake <idiom>	رفتار درست
propriety of behaviour	درستی رفتار
regressive behavior	رفتار واپس رو
social behavior	رفتار اجتماعی
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
stereotypy	رفتار قالبی
target behavior	رفتار اماج
macho	نرینه رفتار
verbal behavior	رفتار کلامی
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
maternal behavior	رفتار مادری
maladdress	رفتار ناهنجار
overt behavior	رفتار اشکار
expressive behavior	رفتار بیانگر
fal lal	رفتار فریفانه
to deport oneself	رفتار کردن
anancastia	رفتار وسواسی
illtreat	سوء رفتار
illtreatment	سوء رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
learned behavior	رفتار اموخته
affable <adj.>	خوش رفتار
to demean oneself	رفتار کردن
attitudes	روش و رفتار
treat	رفتار کردن
etiquette	روش رفتار
bearing	رفتار سلوک
manner	رفتار ادب
treats	رفتار کردن با
treats	رفتار کردن
treated	رفتار کردن
conducts	رفتار اخلاقی
attitude	روش و رفتار
treated	رفتار کردن با
cruelty	سوء رفتار
conducting	رفتار اخلاقی
brusque	خشن در رفتار
treat	رفتار کردن با
demean	رفتار کردن
conducted	رفتار اخلاقی
conduct	رفتار اخلاقی
immoral	زشت رفتار
demeans	رفتار کردن
frivolous	سبک رفتار
demeaned	رفتار کردن
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
contact behavior	رفتار تماس جویانه
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
problem behavior	رفتار مشکل افرین
purposive behavior	رفتار غایت نگر
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
last word	بیان یا رفتار قاطع
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
image response	رفتار فرکانس تصویر
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
well behaved	خوش رفتار با ادب
babies	مانندکودک رفتار کردن
baby	مانندکودک رفتار کردن
mannish	دارای رفتار مردانه
stereotyped	دارای رفتار قالبی
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
levity	رفتار سبک لوسی
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
abidance	رفتار برطبق توافق
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
despotize	مستبدانه رفتار کردن
detour behavior	رفتار غیر مستقیم
butch	خشن و مرد رفتار
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
well-behaved	خوش رفتار با ادب
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
They act after their kind.	جنس خود رفتار می کنند.
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن
attitudes	حالت قرار گرفتن رفتار
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
You haven't changed.	تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
common touch <idiom>	با همه رفتار مناسب داشتن
attitude	حالت قرار گرفتن رفتار
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
scenarios	طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
an empty gesture	رفتار [تعارف] خشک وخالی
duress	شدت رفتار خشن وتند
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
princeliness	رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای
to cultivate good manners	کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
princesses	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
clownish	دارای رفتار زمخت وبدون اداب
aberrant behavio [u] r	رفتار غیر عادی [اصطلاح رسمی]
crosser	خلاف میل کسی رفتار کردن
princess	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
mannered	دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
stereotyping	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
schoolmasters	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
stereotypy	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
princesse	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
correctional treatment	روش معالجه از راه اصلاح رفتار
schoolmaster	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
live up to one's principles	موافق مرام خود رفتار کردن
grandmothers	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmother	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
stereotypes	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
cross	خلاف میل کسی رفتار کردن
put someone in his or her place <idiom>	تنبیه شخص به علت حرف یا رفتار بد
crosses	خلاف میل کسی رفتار کردن
crossest	خلاف میل کسی رفتار کردن
make oneself at home <idiom>	مثل خونه خود رفتار کردن
to change somebody's ways	رفتار و کردار کسی را کاملا تغییر دادن
emulating <adj.> <pres-p.>	[رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
get what's coming to one <idiom>	هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
mimicking <adj.> <pres-p.>	[رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]