Dictiornary-Farsi | رفتار غیر مستقیم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
detour behavior	رفتار غیر مستقیم


Other Matches

Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
dasd	Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission	مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basic	روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics	روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
directed	مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange	تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directs	مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct	مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction	نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command	فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct fire sights	زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation	کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes	رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
direct access storage device	اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
treatment	رفتار
demeanour	رفتار
action	رفتار
demeanor	رفتار
behaviour	رفتار
conduct	رفتار
actions	رفتار
comport	رفتار
haviour	رفتار
treatments	رفتار
deportment	رفتار
ergasia	رفتار
behaviuor	رفتار
conducting	رفتار
treament	رفتار
conducts	رفتار
conducted	رفتار
dealing	رفتار
havings	رفتار
gest	رفتار
demarche	رفتار
demarch	رفتار
geste	رفتار
exploits	: رفتار
exploiting	: رفتار
exploit	: رفتار
gesture	رفتار
comportment	رفتار
gestured	رفتار
gesturing	رفتار
misconduct	رفتار بد
ethic	رفتار
thews	رفتار
comports	رفتار
bad conduct	سو رفتار
comported	رفتار
behavio	رفتار
behavior	رفتار
comporting	رفتار
misconduct	سوء رفتار
treat	رفتار کردن
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
conducting	رفتار اخلاقی
conducted	رفتار اخلاقی
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
frivolous	سبک رفتار
fair shake <idiom>	رفتار درست
regressive behavior	رفتار واپس رو
social behavior	رفتار اجتماعی
to deport oneself	رفتار کردن
immoral	زشت رفتار
brusqurie	خشونت در رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
illtreatment	سوء رفتار
illtreat	سوء رفتار
target behavior	رفتار اماج
conduct	رفتار اخلاقی
behavior modification	تغییر رفتار
treats	رفتار کردن با
expressive behavior	رفتار بیانگر
behavior therapy	رفتار درمانی
behavior repertoire	خزانه رفتار
ethogram	شرح رفتار
behavior rehearsal	تمرین رفتار
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
elicited behavior	رفتار فراخوانده
automatic behavior	رفتار خودکار
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
explicit behavior	رفتار اشکار
overt behavior	رفتار اشکار
demeans	رفتار کردن
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
anancasm	رفتار وسواسی
conducts	رفتار اخلاقی
anancastia	رفتار وسواسی
anankaslia	رفتار وسواسی
stereotypy	رفتار قالبی
to demean oneself	رفتار کردن
demean	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
fal lal	رفتار فریفانه
macho	نرینه رفتار
treats	رفتار کردن
cruelty	سوء رفتار
affable <adj.>	خوش رفتار
maladdress	رفتار ناهنجار
etiquette	روش رفتار
collective behavior	رفتار جمعی
brusque	خشن در رفتار
learned behavior	رفتار اموخته
verbal behavior	رفتار کلامی
bearing	رفتار سلوک
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
manner	رفتار ادب
implicit behavior	رفتار نااشکار
treated	رفتار کردن با
maternal behavior	رفتار مادری
attitude	روش و رفتار
treated	رفتار کردن
treat	رفتار کردن با
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
propriety of behaviour	درستی رفتار
attitudes	روش و رفتار
covert behavior	رفتار نااشکار
confrontational	رفتار همراهبا اعتراض
locomotor behavior	رفتار جابه جایی
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
stereotyped	دارای رفتار قالبی
contact behavior	رفتار تماس جویانه
butch	خشن و مرد رفتار
paternity	رفتار پدرانه اصلیت
mannish	دارای رفتار مردانه
misbehavior	بدرفتاری سوء رفتار
discriminated operant	رفتار عامل افتراقی
problem behavior	رفتار مشکل افرین
behavioral	وابسته به رفتار و سلوک
despotize	مستبدانه رفتار کردن
behavior sampling	نمونه گیری از رفتار
apopathetic behavior	رفتار گروه زاد
douceur	شیرینی وفرافت رفتار
abidance	رفتار برطبق توافق
last word	بیان یا رفتار قاطع
jitter	با عصبانیت رفتار کردن
levity	رفتار سبک لوسی
skullduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
Harsh ( rough) manners .	رفتار خشک وخشن
purposive behavior	رفتار غایت نگر
iam a of such conduct	از این رفتار شرمنده ام
sportmanship	رفتار و اخلاق انسانی
image response	رفتار فرکانس تصویر
skulduggery	رفتار زیرجلکی وخائنانه
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
She has engaging manners .	رفتار گیرایی دارد
baby	مانندکودک رفتار کردن
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
well behaved	خوش رفتار با ادب
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
to misbehave oneself	درست رفتار نکردن
play off <idiom>	رفتار مختلف با اشخاص
keep up appearances <idiom>	حفظ رفتار درست
organizational citizenship behavior	رفتار شهروندی سازمانی
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
misbehaviour	بدرفتاری سوء رفتار
well-behaved	خوش رفتار با ادب
babies	مانندکودک رفتار کردن
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
attitude	حالت قرار گرفتن رفتار
moral philosophy	اصول اخلاق ایین رفتار
common touch <idiom>	با همه رفتار مناسب داشتن
get along with someone <idiom>	رفتار خوب با کسی داشتن
an empty gesture	رفتار [تعارف] خشک وخالی
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
princeliness	رفتار شاهزاده وار یاشاهوار
duress	شدت رفتار خشن وتند
They act after their kind.	جنس خود رفتار می کنند.
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
You haven't changed.	تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
scenario	طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
punctilio	نکته دقیق در ایین رفتار
impluse response	رفتار در مقابل فشار ضربهای
attitudes	حالت قرار گرفتن رفتار
scenarios	طرح ها [نحوه رفتار] [سناریو]
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
princess	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
aberrant behavio [u] r	رفتار غیر عادی [اصطلاح رسمی]
crossest	خلاف میل کسی رفتار کردن
princesses	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
stereotypes	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypy	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
mannered	دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
live up to one's principles	موافق مرام خود رفتار کردن
put someone in his or her place <idiom>	تنبیه شخص به علت حرف یا رفتار بد
crosses	خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser	خلاف میل کسی رفتار کردن