Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
sportmanship
رفتار و اخلاق انسانی
Other Matches
moral philosophy
اصول اخلاق ایین رفتار
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
ethic
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralistic
وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
human factor
فاکتورهای انسانی ضریب مربوط به خطای انسانی
inhuman
فاقد خوی انسانی غیر انسانی
Act your age
[and not your shoe size]
!
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
reprobates
بد اخلاق
reprobate
بد اخلاق
comportment
اخلاق
rabid
بد اخلاق
moody
بد اخلاق
pettish
بد اخلاق
immoral
بد اخلاق
moral
اخلاق
deportment
اخلاق
impatient
بد اخلاق
characterless
بی اخلاق
moralities
اخلاق
morality
اخلاق
immoral
خلاف اخلاق
edification
تهذیب اخلاق
behavior
سلوک اخلاق
moralistic
اخلاق گرایانه
Moral decadence .
فساد اخلاق
public morals
اخلاق حسنه
ehtics
علم اخلاق
creative thinking
تفکر اخلاق
immorally
بر خلاف اخلاق
rakes
بد اخلاق فاسد
behaviuor
سلوک اخلاق
good conduct
حسن اخلاق
moralization
اخلاق گرایی
ethic
کتاب اخلاق
frailties
ضعف اخلاق
moral philosophy
علم اخلاق
good-natured
خوش اخلاق
raking
بد اخلاق فاسد
frailty
ضعف اخلاق
rake
بد اخلاق فاسد
ethics
علم اخلاق
moral philosopher
اخلاق دان
prejudicial to public morality
منافی اخلاق حسنه
peculiar
دارای اخلاق غریب
personalities
اخلاق و خصوصیات شخص
personality
اخلاق و خصوصیات شخص
ethically
مطابق علم اخلاق
moralists
معتقد به اصول اخلاق
to take a person's measure
با اخلاق کسیرا ازمودن
donsy
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
donsie
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
With his foul temper.
با اخلاق سگه که دارد
well conditioned
دارای اخلاق نیکو
moralist
معتقد به اصول اخلاق
moral
وابسته بعلم اخلاق
wrong
مخالف اخلاق یا قانون
regeneration
نوزایش تهذیب اخلاق
ethical
وابسته به علم اخلاق
pestiferous
فاسدکننده اخلاق دیگری
wronging
مخالف اخلاق یا قانون
it is an offence to morlity
منافی اخلاق است
wrongs
مخالف اخلاق یا قانون
doggery
اخلاق پست بدکاری
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
edify
اخلاق اموختن تقدیس کردن
moralist
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
edifies
اخلاق اموختن تقدیس کردن
edified
اخلاق اموختن تقدیس کردن
the whole of morality is there
همه اخلاق همین جا است
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
moralists
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
good tempered
دیر غضب خوش اخلاق
streaky
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakiest
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
streakier
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
pharisaism
اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
bowdlerization
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
americanization
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
to gauge a person
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
moralism
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
offences against public morals
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
humane
انسانی
humans
انسانی
human
انسانی
humane
<adj.>
انسانی
humanitarian
<adj.>
انسانی
neoanthropic
نو انسانی
hu man
انسانی
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
dehumanizes
نا انسانی کردن
dehumanising
نا انسانی کردن
dehumanises
نا انسانی کردن
dehumanised
نا انسانی کردن
human resources
منابع انسانی
human factor
عوامل انسانی
human factor
عامل انسانی
humanization
انسانی کردن
labored
نیروی انسانی
dehumanize
نا انسانی کردن
manpower
نیروی انسانی
preterhuman
فوق انسانی
man power
نیروی انسانی
litterae humaniores
علوم انسانی
liberal arts
علوم انسانی
labor
نیروی انسانی
humanly
بطور انسانی
inhumane
غیر انسانی
horde
رمه انسانی
hordes
رمه انسانی
dehumanizing
نا انسانی کردن
human skill
مهارت انسانی
dehumanized
نا انسانی کردن
labors
نیروی انسانی
humanizing
انسانی کردن
humanised
انسانی کردن
non-human
غیر انسانی
human capital
سرمایه انسانی
superhuman
مافوق انسانی
hu man nature
طبیعت انسانی
cut-throat
غیر انسانی
humanises
انسانی کردن
non human
غیر انسانی
humanize
انسانی کردن
humanized
انسانی کردن
humanizes
انسانی کردن
humanising
انسانی کردن
labour
نیروی انسانی
unknowable
ماوراتجربیات انسانی
that is an offences to moralit
لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
the churach built him up
کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
human
دارای خوی انسانی
humance
انسانی شایسته بشریت
dehumanizing
فاقدصفات انسانی شدن
man made
مصنوع انسان انسانی
dehumanizing
فاقداحساسات انسانی کردن
manpower development
پرورش نیروی انسانی
dehumanises
فاقداحساسات انسانی کردن
scientific manpower
نیروی انسانی متخصص
man-made
مصنوع انسان انسانی
man machine systems
نظامهای انسانی- ماشینی
manpower cieling
سطح نیروی انسانی
manpower control
کنترل نیروی انسانی
humans
دارای خوی انسانی
dehumanizes
فاقدصفات انسانی شدن
human biometric
زیست سنجی انسانی
human factors engineering
مهندسی عوامل انسانی
dehumanize
فاقدصفات انسانی شدن
dehumanize
فاقداحساسات انسانی کردن
human ecology
بوم شناسی انسانی
dehumanised
فاقداحساسات انسانی کردن
dehumanising
فاقدصفات انسانی شدن
dehumanised
فاقدصفات انسانی شدن
dehumanising
فاقداحساسات انسانی کردن
authorized manpower
نیروی انسانی مجاز
dehumanizes
فاقداحساسات انسانی کردن
high level manpower
نیروی انسانی بالا
dehumanises
فاقدصفات انسانی شدن
dehumanized
فاقدصفات انسانی شدن
humanism
علوم انسانی انسانگرایی
dehumanized
فاقداحساسات انسانی کردن
manpower cieling
حداکثرنیروی انسانی مجاز
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
smut
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smuts
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
he is always a little peculiar
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
manpower planning
برنامه ریزی نیروی انسانی
manpower loading chart
نمودار تخصیص نیروی انسانی
man power leveling
یکنواخت کردن نیروی انسانی
hu man
دارای خوی انسانی انسان
unknowingly
ندانسته ماورا تجربیات انسانی
investment in human capital
سرمایه گذاری در نیروی انسانی
eros
بچه قشنگ غرائزشهوانی انسانی
yahoo
جانوری که درقالب انسانی باشد
lag rate
نسبت کسری نیروی انسانی
AA
فوق دیپلم در علوم انسانی
heterologous
سرم غیر انسانی دگرسان
B.A.s
مخفف لیسانس علوم انسانی
B.A
مخفف لیسانس علوم انسانی
dehumanised
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanized
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanising
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizes
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizing
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanization
از دست دادن صفات انسانی
dehumanises
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanize
از خصائص انسانی محروم شدن
unknowing
ندانسته ماورا تجربیات انسانی
index expurgatorius
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
expurgatory index
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
Ekistics
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
PhD
درجه دکترا در علوم یا دانشهای انسانی
anthroposophy
علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
anthropomorphism
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
PhDs
درجه دکترا در علوم یا دانشهای انسانی
perfectionists
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionist
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
anthropomorphize
جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
anthropopathism
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com