Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
English
Persian
commuter
رفت و آمد کنندهی مکرر
commuters
رفت و آمد کنندهی مکرر
Other Matches
face-saving
مراعات کنندهی فواهر
heartrending
ریشریش کنندهی قلب
sing-songs
تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
sing-song
تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
repetitious
مکرر
repetitive
مکرر
bis
مکرر
manyfold
مکرر
eternal
مکرر
continual
مکرر
repeated
مکرر
eternity
مکرر
eternities
مکرر
resort
ملاقات مکرر
all the time
<idiom>
به طور مکرر
recurrenge
وقوع مکرر
rebuy
خرید مکرر
old hat
آشنا و مکرر
catalexia
مکرر خوانی
multiple ionization
یونش مکرر
crepitation
انفجار مکرر
frequent visiting
دیدنی مکرر
unfrequented
غیر مکرر
repeating fraction
کسر مکرر
tautologize
مکرر گویی
resorted
ملاقات مکرر
times without number
بطور مکرر
resorts
ملاقات مکرر
rebroadcast
برنامه مکرر
compulsiveness
مکرر کاری
repeating field
فیلد مکرر
repeating decimal
اعشاری مکرر
repeating label
برچسب یا مطلب مکرر
haunt
خطور مراجعه مکرر
theatergoer
شخصی که مکرر به تئاترمیرود
recurring decimal
اعشاری مکرر
[ریاضی]
haunts
خطور مراجعه مکرر
age
شکستن جسم با فشارهای مکرر
ages
شکستن جسم با فشارهای مکرر
repeats
مکرر کردن تکرار شدن
repeat
مکرر کردن تکرار شدن
to frequent a place
بجایی بطور مکرر رفت و آمد کردن
keep after
<idiom>
یادآوری مکرر به کسی برای انجام کاری.
wear down
<idiom>
زوارچیزی دررفتن ،بااستفاده مکرر خراب شدن
That's old hat!
<idiom>
این که آشنا و مکرر
[پیش پا افتاده ]
است!
pattern
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
patterns
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
shadow memory
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
globetrotter
کسی که مکرر به جاهای مختلف جهان سفر میکند
globetrotters
کسی که مکرر به جاهای مختلف جهان سفر میکند
shadow page
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
avianize
ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
resorted
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resort
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorts
رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
scarpbook
عملکردی که متن و تصاویر رابرای استفاده مکرر درمستندات ذخیره میکندمجموعه مرقع
format
قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
formats
قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
overstriking
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
cycle
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycles
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
frequenting
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
procedure
بخش کوچک کد دستورات کامپیوتری که حاوی تابع مکرر است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com