Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English
Persian
motor traffic
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
Search result with all words
automotive
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
tractive force
نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
Other Matches
motor vehicle
وسیله نقلیه موتوری
motorcar
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
motorsports
ورزشهای با وسایل موتوری
pool equipment
وسایل پارک موتوری
Other means of transport
سایر وسایل نقلیه
automotive
مربوط به وسایل نقلیه خودرو
amaxophobia
هراس ازمسافرت با وسایل نقلیه
traffic
رفت و امد وسایل نقلیه
traffics
رفت و امد وسایل نقلیه
trafficking
رفت و امد وسایل نقلیه
trafficked
رفت و امد وسایل نقلیه
earthmover
[bulldozer]
بولدوزر
[ساخت و ساختمان]
[وسایل نقلیه]
caterpillar bulldozer
بولدوزر
[ساخت و ساختمان]
[وسایل نقلیه]
dozer
[colloquial]
[bulldozer]
بولدوزر
[ساخت و ساختمان]
[وسایل نقلیه]
speedograph
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
black box
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
fare dodger
کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
inbound traffic
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
embarking
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
mechanic
تعمیرکار وسایل نقلیه تعمیرکار اتومبیل
piggy back traffic
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggyback trafic
حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
automotive
وسیله موتوری موتوری
transhipment
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
tracked vehicle
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
physical motor pool
پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
motorize
موتوری کردن
ferrying
قایق موتوری
motorization
موتوری کردن
powerboat
قایق موتوری
powerboats
قایق موتوری
gasboat
قایق موتوری
push bike
در برابردوچرخه موتوری
motorcades
کاروان موتوری
motorcade
کاروان موتوری
motorized
یکان موتوری
aerodyne
هواپیمای موتوری
motorboat
قایق موتوری
pool
پارک موتوری
motor vessel
کشتی موتوری
motorboat engine
قایق موتوری
ferried
قایق موتوری
push bikes
در برابردوچرخه موتوری
motor vehicle
خودرو موتوری
motorboats
قایق موتوری
motor unit
یکان موتوری
motor scooter
روروک موتوری
motor pool
پارک موتوری
ferries
قایق موتوری
motor fule
سوخت موتوری
motor drive
محرکه موتوری
ferry
قایق موتوری
motorbike
دوچرخهی موتوری
pools
پارک موتوری
motorbikes
دوچرخهی موتوری
pooled
پارک موتوری
moped
دوچرخهی موتوری
mopeds
دوچرخهی موتوری
daycruiser
قایق موتوری کوچک
panel truck
بارکش کوچک موتوری
diver
راننده قایق موتوری
powerboat racing
مسابقه با قایق موتوری
to start a motor
موتوری را بکار انداختن
outboarder
راننده قایق موتوری
speedboat
قایق موتوری سرعت
motor launch
قایق موتوری کرجی
powerboating
راندن قایق موتوری
motor transport
حمل و نقل موتوری
speedboats
قایق موتوری سرعت
power driven vessel
یگان شناور موتوری
motorboat racing
مسابقه با قایق موتوری
parasailing
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومبیل یا قایق موتوری بلند شدن در هوا با چتر بکمک قایق موتوری
powerboat
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
kick over
<idiom>
موتوری که شروع به کار میکند
drag boat
قایق موتوری مسابقه سرعت
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
motorized
یکان موتوریزه محمول موتوری
cigarrette
قایق مسابقه بزرگ موتوری
convoys
کاروان دریایی ستون موتوری
outboard motor
موتوری که روی قایق سوارشده
outboard motors
موتوری که روی قایق سوارشده
movement table
جدول حرکت ستونهای موتوری
powerboats
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
convoy
کاروان دریایی ستون موتوری
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
storm boat
نوعی قایق سبک هجومی موتوری
motors
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motored
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor-
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
cabin cruiser
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
sea skiff
قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین
speedboat
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
cabin cruisers
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
motor torpedo boat
قایق موتوری سریع السیراژدر انداز
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
speedboats
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
hole
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holed
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
holing
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
sportfisherman
قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
flag days
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
stepper motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
truck trailer
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
stepping motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
vehicles
وسیله نقلیه
steed
وسیله نقلیه
means of transport
وسائط نقلیه
conveying appliance
وسیله نقلیه
transport car
وسیله نقلیه
conveyance
وسیله نقلیه
transports
وسیله نقلیه
transporting
وسیله نقلیه
transported
وسیله نقلیه
transport
وسیله نقلیه
steeds
وسیله نقلیه
conveyances
وسیله نقلیه
vehicle
وسیله نقلیه
tractor
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
tractors
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
articulated vehicle
وسیله نقلیه مفصلی
traction motor
موتور وسیله نقلیه
conveyance
وسیله نقلیه ابلاغ
vehicle chain
زنجیر وسیله نقلیه
power plant
محرکه وسیله نقلیه
utility vehicle
وسیله نقلیه عمومی
utility car
وسیله نقلیه عمومی
power plants
محرکه وسیله نقلیه
traction battery
باطری وسیله نقلیه
space vehicle
وسیله نقلیه فضایی
rights of way
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
right of way
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
conveyances
وسیله نقلیه ابلاغ
six by six
وسیله نقلیه شش چرخه
parakiting
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومیبل یا قایق موتوری
radialengine
موتوری که استوانههای ان بشکل پرههای چرخ قرارگرفته باشند موتورچرخی
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
predicted log racing
مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
bare boat charter
اجاره دربست وسیله نقلیه
shuttled
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
meeting
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
shuttles
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
crawl type vehicle
وسیله نقلیه نوع خزنده
bale cubic capacity
تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
to catch the connection
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
meetings
تلاقی وسائط نقلیه برخوردها
amphibian vehicle
وسیله نقلیه برای خشکی و اب
deadweight tonnage
حداکثر تناژ وسیله نقلیه
shuttle
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
crawl drive
محرک وسیله نقلیه خزنده
dead storage
انبار وسایط نقلیه و تجهیزات
to alight from a vehicle
پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
trafficked
عبو ومرور وسائط نقلیه
traffics
عبو ومرور وسائط نقلیه
slot charter
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
traffick
عبو ومرور وسائط نقلیه
pay load
فرفیت مفید وسیله نقلیه
traffic
عبو ومرور وسائط نقلیه
trafficking
عبو ومرور وسائط نقلیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com