Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
to take off one
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
Other Matches
to lay one on a ship
کشتی را در بندر توقیف کردن
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
fifo
خروج به ترتیب ورود
gangways
محل ورود و خروج از ناو
gangway
محل ورود و خروج از ناو
valves
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
valve
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
devices
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
i/o
دستور برنامه نویسی کامپیوتری که امکان ورود یا خروج داده از پردازنده را میدهد
deffered entry
ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
clearance outwards
مجوز خروج کشتی
clearing outwards
اعلامیه خروج کشتی
clearance outwards
مجور خروج کشتی پس ازبارگیری
clearance papers
اسناد خروج کشتی از بندر
embargo
توقیف کشتی در بندر
embargoes
توقیف کشتی در بندر
clearance inwards
مجوز ورود کشتی
last in , first out
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
clearance inwards
ورود کشتی به محوطه گمرک
clearance inwards
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
pratique
اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
habeas corpus
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
exhausts
تخلیه کردن خروج
exhaust
تخلیه کردن خروج
under restraint
در توقیف تحت توقیف د ربند
to shut in
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
garnish
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
restrain
توقیف کردن
detains
توقیف کردن
hold in restraint
توقیف کردن
grabbing
توقیف کردن
banning
توقیف کردن
interns
توقیف کردن
detaining
توقیف کردن
garnishment
توقیف کردن
bans
توقیف کردن
interning
توقیف کردن
attaches
توقیف کردن
keep in
توقیف کردن
to hold in restraint
توقیف کردن
embargo
توقیف کردن
attach
توقیف کردن
restraining
توقیف کردن
restrains
توقیف کردن
detain
توقیف کردن
attaching
توقیف کردن
detained
توقیف کردن
ban
توقیف کردن
embargoes
توقیف کردن
impounded
توقیف کردن
sequester
توقیف کردن
grabs
توقیف کردن
grabbed
توقیف کردن
grab
توقیف کردن
suppresses
توقیف کردن
forecloses
توقیف کردن
foreclosing
توقیف کردن
apprehending
توقیف کردن
pull in
توقیف کردن
apprehended
توقیف کردن
impounds
توقیف کردن
suppress
توقیف کردن
impounding
توقیف کردن
impound
توقیف کردن
embay
توقیف کردن
internment
توقیف کردن
sequestrate
توقیف کردن
put under the ban
توقیف کردن
apprehend
توقیف کردن
suppressing
توقیف کردن
distrain
توقیف کردن
intern
توقیف کردن
pull-in
توقیف کردن
pull-ins
توقیف کردن
apprehends
توقیف کردن
foreclosed
توقیف کردن
foreclose
توقیف کردن
to take into custody
توقیف کردن
attaches
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaching
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attach
1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
seizes
قاپیدن توقیف کردن
arrested
توقیف کردن بازداشتن
apprehend
بازداشت توقیف کردن
seized
قاپیدن توقیف کردن
confining
توقیف کردن در جمع
keep
توقیف کردن بازداشتن
confine
توقیف کردن در جمع
seize
قاپیدن توقیف کردن
arrest
توقیف کردن بازداشتن
zeri suppression
توقیف کردن صفر
to cop somebody
کسی را توقیف کردن
slap down
ناگهان توقیف کردن
constraining
حبس کردن توقیف
constrain
حبس کردن توقیف
keeps
توقیف کردن بازداشتن
apprehends
بازداشت توقیف کردن
lift the ban on
رفع توقیف کردن
apprehending
بازداشت توقیف کردن
constrains
حبس کردن توقیف
apprehended
بازداشت توقیف کردن
lay an embargo on
در بندر توقیف کردن
confinement
حبس کردن توقیف
arrests
توقیف کردن بازداشتن
attachment
توقیف کردن ضمیمه
hailed
اعلام ورود کردن
hails
اعلام ورود کردن
hail
اعلام ورود کردن
hailing
اعلام ورود کردن
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
suppresses
توقیف کردن فرو نشاندن
suppress
توقیف کردن فرو نشاندن
to seize something
[from somebody]
چیزی را توقیف کردن
[از کسی]
arrests
حکم ضبط توقیف کردن
suppressing
توقیف کردن فرو نشاندن
arrested
حکم ضبط توقیف کردن
arrest
حکم ضبط توقیف کردن
attaching
ضبط کردن توقیف شدن
confiscating
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscates
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
attaches
ضبط کردن توقیف شدن
seize
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seized
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
seizes
ضبط یا توقیف یاتصرف کردن
confiscate
مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
attach
ضبط کردن توقیف شدن
retention
حفافت توقیف بازداشت کردن
to announce one's arrival
ورود خود را اعلام کردن
lock up
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
levy a sum on a person's property
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
confiscates
توقیف کردن مصادره کردن
confiscate
توقیف کردن مصادره کردن
books
رزرو کردن توقیف کردن
sequester
توقیف کردن جدا کردن
confiscating
توقیف کردن مصادره کردن
book
رزرو کردن توقیف کردن
to keep in
توقیف کردن جلوگیری کردن
booked
رزرو کردن توقیف کردن
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launches
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
garnishee
کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
caption
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
captions
توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
sailed
با کشتی حمل کردن
commissioning the ship
فعال کردن کشتی
sail
با کشتی حمل کردن
imbark
در کشتی سوار کردن
sailings
با کشتی حمل کردن
to take ship
در کشتی سوار کردن
to take ship
با کشتی حمل کردن
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
commissioning the ship
وارد خدمت کردن کشتی
to outgo
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
cargo documentation
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
ship
با کشتی حمل کردن فرستادن
ships
با کشتی حمل کردن فرستادن
time charter
کرایه کردن موقت کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com