English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (12 milliseconds)
English Persian
recuperation رفع خسارت
recompense رفع خسارت
recompensed رفع خسارت
recompenses رفع خسارت
recompensing رفع خسارت
Search result with all words
compensation جبران خسارت
compensations جبران خسارت
claim طلب ادعای خسارت کردن
claimed طلب ادعای خسارت کردن
claiming طلب ادعای خسارت کردن
claims طلب ادعای خسارت کردن
average متوسط خسارت در بیمه
average خسارت بحری
average خسارت
averaged متوسط خسارت در بیمه
averaged خسارت بحری
averaged خسارت
averages متوسط خسارت در بیمه
averages خسارت بحری
averages خسارت
averaging متوسط خسارت در بیمه
averaging خسارت بحری
averaging خسارت
damaged خسارت دیده
recuperation بهبود جبران خسارت
recuperation رفع خسارت کردن
recuperation جبران خسارت
depredation خسارت
depredations خسارت
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities تاوان تضمین خسارت
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity تاوان تضمین خسارت
damage خسارت
damage خسارت زدن زیان زدن
damage خسارت غرامت
damage ضرر زدن خسارت دیدن اسیب
injury اسیب خسارت
injury خسارت
loss خسارت گمراهی
loss خسارت
detrimental خسارت اور درد ناک
toll تحمل خسارت
tolling تحمل خسارت
tolls تحمل خسارت
detriment خسارت
damaging زیان اور و مضر خسارت اور
trespass تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassed تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassing تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
blemish خسارت وارد کردن
blemished خسارت واردکردن
blemishes خسارت واردکردن
blemishing خسارت واردکردن
hurt خسارت رساندن اسیب
hurting خسارت رساندن اسیب
hurts خسارت رساندن اسیب
lesion جراحت خسارت
lesion خسارت
lesions جراحت خسارت
lesions خسارت
prejudice قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
prejudices قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
sue ادعای خسارت کردن
sued ادعای خسارت کردن
sues ادعای خسارت کردن
suing ادعای خسارت کردن
harm خسارت
harmed خسارت
harming خسارت
harms خسارت
redress جبران خسارت
redressed جبران خسارت
redresses جبران خسارت
remedied وسائل جبران خسارت
remedies وسائل جبران خسارت
remedy وسائل جبران خسارت
remedying وسائل جبران خسارت
reclamation تقاضای جبران خسارت کردن
reclamation تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
casualties خسارت
casualty خسارت
costs خسارت دادرسی
wreck خسارت وارداوردن
wrecking خسارت وارداوردن
wrecks خسارت وارداوردن
recompense خسارت
recompensed خسارت
recompenses خسارت
recompensing خسارت
consideration وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
considerations وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
unscathed خسارت ندیده زخمی نشده
injured parties طرف خسارت دیده
injured party طرف خسارت دیده
accident damage to property خسارت اتفاقی وارده بردارایی
actual damage خسارت واقعی
adjuster کارشناس در خسارت بیمه
assumpsit ادعای خسارت
at owner's risk معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
at the owner's risk با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
average adjuster کارشناس تعیین خسارت بیمه
average stater کارشناس تعیین خسارت بیمه
average adjustment تصفیه خسارت
Other Matches
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
reprise خسارت
scathe خسارت
smart money خسارت
civil injury خسارت مدنی
claim of compensation ادعای خسارت
consequential damages خسارت غیرمستقیم
constructive total loss خسارت کلی
consequential damages خسارت تبعی
damnify خسارت زدن
award of damages جبران خسارت
certificate of damage گواهی خسارت
backwardation خسارت دیرکرد
delayed payment penalty خسارت تاخیرتادیه
proceeding for damage دعوی خسارت
solatium جبران خسارت
do damage خسارت زدن
willful misconduct خسارت عمدی
water damage خسارت اب دیدگی
total loss خسارت کلی
to recover damages خسارت گرفتن
swooper موجد خسارت
sea water damage خسارت اب دریا
particular average خسارت جزئی
effective damage خسارت موثر
fractional damage خسارت جزئی
g/a خسارت عمومی
g/a خسارت کلی
general damage خسارت عمومی
general damage خسارت کلی
indemnification تضمین خسارت
liquidated damages خسارت نقدی
material damage خسارت مادی
moral damage خسارت معنوی
partial loss خسارت جزیی
particular average خسارت خاص
special damage خسارت مخصوص
free of all average معاف از هرگونه خسارت
to bear a loss خسارت دیدن یاکشیدن
endamage خسارت وارد اوردن
with pwrticular average مشمول خسارت خاص
inflict casualty خسارت وارد کردن
sounding in damages دعوی خسارت مستدل
recvperate جبران خسارت کردن
sue for dawages عرضحال خسارت دادن
to redress danger جبران خسارت کردن
to sustain a loss متحمل خسارت شدن
scathe سبب خسارت شدن
loss assessment ارزیابی میزان خسارت
light damage خسارت جزئی یا سبک
liability for damages مسئولیت در برابر خسارت
late payment damages خسارت تاخیر تادیه
compensate some one losses خسارت کسی را دادن
average particular خسارت وارده بر کشتی
average clause بند یا ماده خسارت
consequential damage خسارت غیر مستقیم
fair damages [Law] جبران خسارت عادلانه
demurrage خسارت بیکار ماندگی
damaged shipments محموله خسارت دیده
damage threat احتمال تولید خسارت
damage radius شعاع منطقه خسارت
damage in transit خسارت در هنگام ترانزیت
damage feasant خسارت ناشی از حیوانات
constructive total loss تخمین خسارت کل وارده
wpa average particular with مشمول خسارت خاص
to mortgage one's future خسارت زدن به آینده خود
To claim against (sue) someone. از کسی ادعای خسارت کردن
damage خسارت [شوخی] [اصطلاح روزمره]
to sustain a loss ضر ردادن تحمل خسارت کردن
to suffer a loss ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
to damage somebody's good reputation به شهرت کسی خسارت زدن
to recover damages خسارت خودرا جبران کردن
sounding in damages دعوی خسارت صحیح و محکم
constructive total loss صدمه کلی خسارت بنیانی
indemnify بیمه کردن جبران خسارت
i must answer for the damages ازعهده خسارت ان باید برایم
general average statement صورت یا اعلامیه خسارت کلی
fractional damage خسارت وارده به قسمتی از وسیله
fpa معاف از جبران خسارت خاص
fair wear and tear خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
ejectment حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
demurrage خسارت تاخیر تخلیه کشتی
damage threat منطقه احتمال تولید خسارت
make up to خسارت کسی را جبران کردن
average bond ضمانت نامه جبران خسارت
average bond ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
damage assessment تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
protection and indemnity club باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
bomb damage assessment تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
zction for dammages اقدام برای دریافت خسارت وارده
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
sustain a loss زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
demurrage جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
p&l club club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
liquidated damages خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
back wardation خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
vindictive damages مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
running down case دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
average clause عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
damage feasant درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
conservation [darn] مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
total loss نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
pecuniary liability ضمانت ضمانت جبران خسارت
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com