Dictiornary-Farsi | رقابت زیان اور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
destructive competition	رقابت زیان اور


Other Matches

competitory	رقابت کننده- رقابت امیز
scitovsky double criterion	که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
contentions	رقابت
rivalries	رقابت
contention	رقابت
rivalry	رقابت
rivalship	رقابت
racing	رقابت
competitions	رقابت ها
emulation	رقابت
competition	رقابت
contest	رقابت
contests	رقابت ها
playing	رقابت
plays	رقابت
competition	رقابت
play	رقابت
played	رقابت
competitions	رقابت
competetive	رقابت امیز
autocompetition	رقابت با خود
atomistic competition	رقابت ذرهای
contestation	رقابت مرافعه
corrival	رقابت کردن
competition rules	قوانین رقابت
cut throat competition	رقابت بیرحمانه
cut throat competition	رقابت ادمکشانه
destructive competition	رقابت مخرب
vied	رقابت کردن
fair competition	رقابت عادلانه
fair competition	رقابت منصفانه
free competition	رقابت ازاد
rivaling	رقابت کردن
vying	رقابت کننده
vie	رقابت کردن
emulated	رقابت کردن با
emulates	رقابت کردن با
emulating	رقابت کردن با
contest	رقابت دعوا
contested	رقابت دعوا
contesting	رقابت دعوا
vies	رقابت کردن
contests	رقابت دعوا
rivaled	رقابت کردن
emulate	رقابت کردن با
rivalled	رقابت کردن
rivalling	رقابت کردن
competitiveness	رقابت امیز
competitive	رقابت امیز
compete	رقابت کردن
competed	رقابت کردن
competes	رقابت کردن
rivals	رقابت کردن
rival	رقابت کردن
imperfect competition	رقابت ناقص
dices	رقابت فشرده
dicing	رقابت فشرده
retinal rivalry	رقابت شبکیهای
dumping	رقابت مکارانه
pure competition	رقابت محض
pure competition	رقابت کامل
pure competition	رقابت خالص
perfecting bail competition	رقابت کامل
perfect competition	رقابت کامل
antagonistically	ازروی رقابت
diced	رقابت فشرده
dice	رقابت فشرده
keen	قابل رقابت
keenest	قابل رقابت
competitively	از روی رقابت
theoretical competition	رقابت نظری
unfair competition	رقابت ناعادلانه
sibling rivalry	رقابت هم شیرها
competence	روح رقابت
pandering contest	رقابت در خودشیرینی
partial competition	رقابت جزئی
theoretical competition	رقابت فرضی
conditions of (the) competition	شرایط رقابت
competitive conditions	شرایط رقابت
monopolistic competition	رقابت انحصاری
competition conditions	شرایط رقابت
natural competition	رقابت طبیعی
workable competition	رقابت عملی
sturt	ازار دادن رقابت
hardball	رقابت شدید و بیرحمانه
competitive goods	کالاهای مورد رقابت
competitive	قابل رقابت رقابتی
competitiveness	قابل رقابت رقابتی
nonprice competition	رقابت غیر قیمتی
evils of imperfect competition	مضار رقابت ناقص
competitive factors	عوامل محرک رقابت
theory of monoplistic competition	نظریه رقابت انحصاری
up for grabs <idiom>	آماده رقابت شدن
run scared <idiom>	تلاش برای رقابت سیاسی
competition oriented pricing	قیمت گذاری رقابت امیز
european community competition rules	مقررات رقابت در جامعه اروپا
contends	مخالفت کرده با رقابت کردن
contended	مخالفت کرده با رقابت کردن
contend	مخالفت کرده با رقابت کردن
give someone a good run for her money <idiom>	رقابت شدید به وجود آوردن
To try to keep up with the joneses.	چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
set the pace <idiom>	برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
pits	به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
pit	به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
free enterprise	رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
hurtfulness	زیان
wash out	زیان
phytobentos	ته- زیان
forfeiture	زیان
noxiousness	زیان
total losses	زیان کل
hazarded	زیان
disservice	زیان
detrime	زیان
hazard	زیان
drawbacks	زیان
drawback	زیان
scathe	زیان
maleficium	زیان
ill	زیان
hazards	زیان
ravaging	زیان
injures	زیان
prejudices	زیان
loss	زیان
injure	زیان
lesions	زیان
disadvantages	زیان
lesion	زیان
injuring	زیان
ravages	زیان
forfeit	زیان
forfeited	زیان
forfeiting	زیان
ravaged	زیان
forfeits	زیان
prejudice	زیان
ravage	زیان
detriment	زیان
hurt	زیان
evils	زیان
ill-	زیان
hurts	زیان
hurting	زیان
ills	زیان
hazarding	زیان
damage	زیان
evil	زیان
disadvantage	زیان
open market	بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
malefic	زیان اور
maleficent	زیان اور
to suffer [from]	زیان دیدن [از]
pernicious	زیان اور
suicidal	زیان اور
hazardous	زیان اور
loss and gain	زیان و سود
incommodity	زیان ناراحتی
gain or loss	سود یا زیان
harmfulness	زیان رسانی
noisome	زیان بخش
i am 0 rials out of pocket	05 ریال زیان
suffer loss	زیان دیدن
detrimental	زیان بخش
detrimental	زیان اور
suffers	زیان دیدن
vagrantbenthos	ته زیان جنبا
sessile benthos	کف زیان برجا
sessile benthos	ته زیان برجا
smart money	پاداش زیان
suffring	ابتلا زیان
evils	زیان اور
evil	زیان اور
to do harm	زیان رسانیدن
to incur a loss	زیان دیدن
malignancy	زیان اوری
to sustain a loss	زیان دیدن
profit and loss	سود و زیان
willful misconduct	زیان عمدی
no known loss	زیان نامعلوم
nobbeing	زیان اور
nocent	زیان رسان
offense,etc	تهاجم زیان
operating loss	زیان عملیاتی
partial loss	زیان جزئی
perfect loss	زیان مطلق
perfect loss	زیان خاص
perfect loss	زیان خالص
perniciousness	زیان اوری
windfall loss	زیان اتفاقی
to suffer a loss	زیان دیدن
nocuous	زیان اور
deleterious	زیان اور
risks	احتمال زیان
lost	زیان دیده
consequential loss	زیان تبعی
cause to sustain a loss	زیان رساندن به
capital loss	زیان سرمایه
break even	بی سود و زیان
suffering	ابتلاء زیان