Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
English
Persian
offset
رقم متعادل کننده متعادل کردن
offsetting
رقم متعادل کننده متعادل کردن
Other Matches
equilibrate
متعادل کردن متعادل شدن
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
stabilizer
متعادل کننده
corrector
متعادل کننده
regulator
متعادل کننده
regulators
متعادل کننده
stabilisers
متعادل کننده
compensator
متعادل کننده
balancer
متعادل کننده
sash balancing weight
وزنه متعادل کننده
interphase reactor
پیچک متعادل کننده
stabilizing sleeve
غلاف متعادل کننده
line charge compensation reactor
پیچک متعادل کننده
dashpot
استوانه متعادل کننده
interchange current
جریان متعادل کننده
delay equalizer
متعادل کننده تاخیری
counterpoise
نیروی متعادل کننده
ballast
وزنه متعادل کننده
impedance compensator
متعادل کننده مقاومت فاهری
pressure equalized addition funnel
قیف افزایشی متعادل کننده فشار
stabilizing fin
پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
stabilizing sleeve
پرده متعادل کننده گلولههای منور
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
equilibration
متعادل کردن
balances
متعادل کردن
bale
متعادل کردن
bales
متعادل کردن
balance
متعادل کردن
counterbalanced
متعادل کردن
counterbalances
متعادل کردن
counterbalance
متعادل کردن
balancing
متعادل کردن
disequilibrate
غیر متعادل کردن
unbalance
غیر متعادل کردن
unbalances
غیر متعادل کردن
unbalancing
غیر متعادل کردن
stabilization
متعادل کردن تعادل
balances
تراز شدن متعادل کردن ترازو
balance
تراز شدن متعادل کردن ترازو
automatic levelling
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
depolarize
غیر متعادل کردن متضاد کردن
balance
تراز کردن متعادل کردن بالانس
balances
تراز کردن متعادل کردن بالانس
level-headed
متعادل
equilibrant
متعادل
even-tempered
متعادل
balanced
متعادل
dominant
متعادل
balanced circuit
مدار متعادل
ballast concrete
بتن متعادل
balanced rudder
سکان متعادل
balanced state
حالت متعادل
moderate speed
سرعت متعادل
lopsided
غیر متعادل
balanced system
سیستم متعادل
be in ballast
متعادل بودن
equilibrium drawdown
افت متعادل
historical cost
قیمت متعادل
baling press
پرس متعادل
ballast concrete
بتن متعادل
balanced armature unit
جوشن متعادل
equilibrant
نیروی متعادل
equilibrium flow
جریان متعادل
offset
وزنه متعادل
soaking
تابش متعادل
rounded
<adj.>
کامل و متعادل
coequal
متعادل ومتساوی
offsetting
وزنه متعادل
balanced supply
اماد متعادل شده
balanced stock
ذخیره اماد متعادل
equilibrium pressure curve
منحنی فشار متعادل
balanced pressure torch
[مشعل با فشار متعادل]
balanced load
بار خارجی متعادل
equilibrium moisture content
درصد رطوبت متعادل
even keel
حرکت متعادل ناو
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
balanced tackle
وضع متعادل وسایل ماهیگیری
equipoise
برابری دروزن متعادل ساختن
balancing
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
isometric view
رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
swingweight
وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
counter flood
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
deadlock
حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
balance
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balances
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
antithyroid
ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
briquetting press
پرس متعادل یا بالینگ پرس
balanced mobilization
بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
neutralization
بی اثر کردن خنثی کننده
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
hitches
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched
کامل کردن پاس به دریافت کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sponsoring
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
to live like animals
[in a place]
مانند حیوان زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
sponsor
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsors
سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
to live like animals
[in a place]
در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
claim frame
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
lohmannizing
غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
demodulation
جدا کردن موج مدوله کننده ازامواج کاریر مدوله شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com