Total search result: 111 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
end around carry |
رقم نقلی دور گشتی |
|
|
Other Matches |
|
ripple through carry |
عملیاتی که رقم نقلی خروجی از جمع و رقم نقلی ورودی ایجاد کند |
full |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
fullest |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
waiting position |
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی |
combat air patrol |
هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی |
present perfect |
مربوط به ماضی نقلی ماضی نقلی |
traditionary |
نقلی |
historical |
نقلی |
carrying |
رقم نقلی |
carry |
رقم نقلی |
carries |
رقم نقلی |
carried |
رقم نقلی |
carry propagation |
پخش رقم نقلی |
end around carry |
رقم نقلی دورگشتی |
cascaded carry |
رقم نقلی ابشاری |
carry lookahead |
با پیش بینی رقم نقلی |
propagated carry |
رقم نقلی پخش شده |
addition |
عمل جمع بدون بیت یا کلمه نقلی |
additions |
عمل جمع بدون بیت یا کلمه نقلی |
scripturalism |
اعتقادبه نص کتاب مقدس دلبستگی بدلائل نقلی |
traditinal |
مبنی بر حدیث یاخبر روایت شده نقلی |
flags |
نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع |
flag |
نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع |
patrol |
گشتی |
patrols |
گشتی |
patrolled |
گشتی |
patrolman |
گشتی |
patrolling |
گشتی |
feedback |
گشتی |
out guard |
گشتی |
confusion |
گم گشتی |
patrolmen |
گشتی |
combat air patrol |
گشتی هوایی |
combat patrol |
گشتی رزمی |
coastal patrol |
گشتی ساحلی |
fanal |
چراغ گشتی |
standing patrol |
گشتی ثابت |
patrol car |
اتومبیل گشتی |
patrol cars |
اتومبیل گشتی |
beach patrol |
گشتی ساحلی |
roundsman |
افسرپلیس گشتی |
reconnaissance patrol |
گشتی شناسایی |
flatfoot |
پلیس گشتی |
inshorepatrol |
گشتی ساحلی |
end around |
دور گشتی |
contact patrol |
گشتی تماس |
fighting patrol |
گشتی رزمی |
inshorepatrol |
گشتی مرزساحلی |
moving screen |
گشتی ممانعتی |
out guard |
گشتی صحرایی |
contact patrol |
گشتی اخذتماس |
vessels |
ناو گشتی |
patrolled |
قسمت گشتی |
patrol |
قسمت گشتی |
runners |
گردنده گشتی |
patrol boats |
ناوچه گشتی |
vessel |
ناو گشتی |
patrol boat |
ناوچه گشتی |
patrolmen |
پلیس گشتی |
patrolman |
پلیس گشتی |
patrolling |
قسمت گشتی |
patrols |
قسمت گشتی |
service craft |
قایق گشتی |
air guard |
گشتی هوایی |
runner |
گردنده گشتی |
perfect participle |
وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد |
black Maria |
اتومبیل گشتی پلیس |
black Marias |
اتومبیل گشتی پلیس |
fire patrol |
گشتی اتش نشان |
screwdriver |
پیچ گشتی [ابزار] |
turnscrew |
پیچ گشتی [ابزار] |
barrier patrol |
گشتی مامور موانع |
barrier combat air patrol |
گشتی مرزی هوایی |
barrier patrol |
ناو گشتی سد کننده |
end around borrow |
رقم قرضی دور گشتی |
scout helicopter |
هلی کوپتر شناسایی یا گشتی |
night cap |
گشتی رزمی هوایی شبانه |
registers |
ثباتی که حاوی شماره بیت وضعیت است مثل پرچم رقم نقلی صفریاسرریز |
register |
ثباتی که حاوی شماره بیت وضعیت است مثل پرچم رقم نقلی صفریاسرریز |
registering |
ثباتی که حاوی شماره بیت وضعیت است مثل پرچم رقم نقلی صفریاسرریز |
milk walk |
گشتی که شیر فروش میزند گشت |
lightening bug ship |
هلی کوپتر روشن کننده گشتی |
barrier combat air patrol |
گشتی هوایی سد کننده راه دشمن |
radar picket cap |
هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار |
indicator |
ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز |
processor |
کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است |
zippers |
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف |
air raid reporting control ship |
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی |
zipper |
گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف |
locap |
گشتی رزمی هوایی مخصوص ارتفاع پست |
partial carry |
فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم |
target cap |
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف |
igo |
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی |
high |
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود |
highs |
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود |
highest |
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود |
cascade carry |
وام ایجاد شده در یک جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی, رقم نقلی ابشاری |
resumes |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
resuming |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
resumed |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
resume |
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید |
future perfect |
شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد |
pickets |
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده |
picket |
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده |
picketed |
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده |
look ahead |
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند |
shore patrol |
انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی |
full |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
fullest |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
air picket |
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی |