English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English Persian
lenis رقیق فریف
Other Matches
thick طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thicker طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thickest طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
mignon فریف
fined فریف
chichi فریف
delicate فریف
finest فریف
fine فریف
minikin فریف
pindling فریف
precieuse فریف
slender فریف
elegant فریف
subtile فریف
svelt فریف
precieux فریف
svelte فریف
fine structure استخوانبندی فریف
aesthetically فریف طبع
sheer مستقیما فریف
fine skill مهارت فریف
fine boring سوراخکاری فریف
fine structure ساختار فریف
aesthetic فریف طبع
elegant maners اطوار فریف
quaint خیلی فریف
elegant style انشا فریف
in miniature بطور فریف
airy-fairy فریف و لطیف
hyperfine فوق فریف
wiredrawn طویل و فریف
high grade zink زینک فریف
fine adjustment تنظیم فریف
superfine بسیار فریف
tinnily بطور فریف
hyperfine structure ساختار فوق فریف
fret saw اره فریف کاری
finesse ضربه فریف و ماهرانه
capillary فریف عروق شعریه
floc کلالهای ازرشتههای فریف
fretsaw اره فریف کاری
capillaries فریف عروق شعریه
nobby فریف خیلی شیک
sheer پارچه فریف حریری
serrulated دارای دندانههای فریف
fine miscle movement حرکت فریف عضلانی
supersubtle فوق العاده فریف
fine boring machine دستگاه مته فریف
commercial light gage sheet ورق فریف تجارتی
davenport یکنوع میزتحریر فریف
fimbrillate دارای ریشه فریف
edition de luxe چاپ فریف یا تجملی
serrulate دارای دندانههای فریف
fine motor skills مهارتهای حرکتی فریف
dainty هر چیز فریف و عالی
finely بطورعالی یا فریف یا ریز
rugulose دارای چینهای فریف وکوچک
wire gauze تور فریف سیم مانند
reticulated دارای شبکه سه بعدی فریف
penicillate دارای شبکه توری فریف
plumulate دارای پرهای فریف و ریز
curvaceous دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
in petto سری بصورت خیلی ریز و فریف
wirespun زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
curvacious دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
h.f.s structure hyperfine ساختار فوق فریف
cambric نوعی پارچه کتانی فریف قمیص
watery رقیق
leans رقیق
wishy-washy رقیق
leaned رقیق
wishy washy رقیق
lean رقیق
attenute رقیق
rarer رقیق
attenuating رقیق
attenuates رقیق
attenuated رقیق
attenuate رقیق
rarest رقیق
ethereal رقیق
thins رقیق
thinnest رقیق
washy رقیق
thinners رقیق
rare رقیق
thinned رقیق
thin رقیق
pappy رقیق
dilute رقیق
diluted رقیق
dilutes رقیق
diluting رقیق
light fog مه رقیق
close grained دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
mignonette یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
mechlin توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
lean gas گاز رقیق
extenuate رقیق کردن
poor lime اهک رقیق
rarify رقیق کردن
dilution رقیق کردن
dilution رقیق شدگی
lean mixture مخلوط رقیق
subtilize رقیق کردن
grout ملاط رقیق
tender hearted رقیق القلب
tender minded رقیق القلب
rarefy رقیق کردن
rarefactive رقیق شونده
thinnre رقیق کننده
to wash down رقیق کردن
rarafaction رقیق سازی
dilution رقیق سازی
tender-hearted رقیق القلب
attenuated رقیق کردن
attenuates رقیق کردن
attenuating رقیق کردن
dilute رقیق کردن
diluted رقیق کردن
dilutes رقیق کردن
attenuate رقیق کردن
thins رقیق کردن
pap خوراکنرم و رقیق
thin رقیق و ابکی
thin بطور رقیق
thin رقیق کردن
thinned رقیق و ابکی
thinned رقیق کردن
thinners رقیق و ابکی
thinners بطور رقیق
thinners رقیق کردن
thinnest رقیق و ابکی
thinnest بطور رقیق
thinnest رقیق کردن
thins رقیق و ابکی
thins بطور رقیق
diluting رقیق کردن
arrefication رقیق سازی
diluent رقیق کننده
thinning رقیق گردانی
thinner رقیق کننده
derichment رقیق سازی
thinned بطور رقیق
attenuant رقیق کننده
dilute phase فاز رقیق
dilutor رقیق کننده
diluter رقیق کننده
diatomite ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
fine رقیق شدن خوب
fined رقیق شدن خوب
finest رقیق شدن خوب
diluting media ماده رقیق کننده
crankcase dilution رقیق سازی روغن
diluent ماده رقیق کننده
smaze غبار شبیه مه رقیق
diluted soluble oil روغن حل شونده رقیق
iceneedle یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
slop مشروب رقیق وبی مزه
liniments مرهم رقیق روغن مالش
liniment مرهم رقیق روغن مالش
slopping مشروب رقیق وبی مزه
lenis دارای تلفظ نرم رقیق
slopped مشروب رقیق وبی مزه
paint thinner تینر یا رقیق کننده رنگ
bone china چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
weakish چیز رقیق و نرم سست و ضعیف
pickling غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
this soup is mere wash این سوپ خیلی رقیق است
malines تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
slopping غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
toluene مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
crocus cloth پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
thumbnails نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnail نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
auto lean مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
thinned رقیق کردن لاغر کردن
thinners رقیق کردن لاغر کردن
blends مخلوط کردن رقیق کردن
thins رقیق کردن لاغر کردن
blend مخلوط کردن رقیق کردن
thinnest رقیق کردن لاغر کردن
thin رقیق کردن لاغر کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com