English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (15 milliseconds)
English Persian
thinner رقیق کننده
attenuant رقیق کننده
diluent رقیق کننده
diluter رقیق کننده
dilutor رقیق کننده
thinnre رقیق کننده
Search result with all words
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
auto lean مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
diluent ماده رقیق کننده
diluting media ماده رقیق کننده
paint thinner تینر یا رقیق کننده رنگ
toluene مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
Other Matches
attenuates رقیق
thinnest رقیق
pappy رقیق
attenuating رقیق
dilute رقیق
thins رقیق
attenuated رقیق
attenuate رقیق
thinners رقیق
light fog مه رقیق
wishy washy رقیق
wishy-washy رقیق
thinned رقیق
thin رقیق
watery رقیق
rare رقیق
diluting رقیق
attenute رقیق
washy رقیق
ethereal رقیق
rarest رقیق
rarer رقیق
dilutes رقیق
lean رقیق
diluted رقیق
leaned رقیق
leans رقیق
rarefactive رقیق شونده
rarefy رقیق کردن
thinnest رقیق کردن
dilute phase فاز رقیق
poor lime اهک رقیق
rarify رقیق کردن
pap خوراکنرم و رقیق
dilution رقیق سازی
extenuate رقیق کردن
rarafaction رقیق سازی
dilution رقیق کردن
dilution رقیق شدگی
thin رقیق و ابکی
thins رقیق و ابکی
thins بطور رقیق
thins رقیق کردن
derichment رقیق سازی
arrefication رقیق سازی
subtilize رقیق کردن
tender hearted رقیق القلب
tender minded رقیق القلب
thinnest بطور رقیق
thinnest رقیق و ابکی
thinning رقیق گردانی
thin بطور رقیق
thin رقیق کردن
thinned رقیق و ابکی
thinned بطور رقیق
thinned رقیق کردن
thinners رقیق و ابکی
thinners بطور رقیق
thinners رقیق کردن
to wash down رقیق کردن
dilutes رقیق کردن
lean gas گاز رقیق
lean mixture مخلوط رقیق
lenis رقیق فریف
diluting رقیق کردن
tender-hearted رقیق القلب
attenuate رقیق کردن
diluted رقیق کردن
dilute رقیق کردن
attenuates رقیق کردن
attenuating رقیق کردن
attenuated رقیق کردن
grout ملاط رقیق
diluted soluble oil روغن حل شونده رقیق
crankcase dilution رقیق سازی روغن
smaze غبار شبیه مه رقیق
fined رقیق شدن خوب
fine رقیق شدن خوب
finest رقیق شدن خوب
liniments مرهم رقیق روغن مالش
lenis دارای تلفظ نرم رقیق
slopped مشروب رقیق وبی مزه
liniment مرهم رقیق روغن مالش
slop مشروب رقیق وبی مزه
slopping مشروب رقیق وبی مزه
weakish چیز رقیق و نرم سست و ضعیف
pickling غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
this soup is mere wash این سوپ خیلی رقیق است
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
slopped غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
blend مخلوط کردن رقیق کردن
blends مخلوط کردن رقیق کردن
thin رقیق کردن لاغر کردن
thins رقیق کردن لاغر کردن
thinners رقیق کردن لاغر کردن
thinnest رقیق کردن لاغر کردن
thinned رقیق کردن لاغر کردن
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com