English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
novella رمان کوتاه
Other Matches
romances رمان
novel رمان
novels رمان
romance رمان
romancer رمان نویس
novelists رمان نویس
novelist رمان نویس
novelistic وابسته به داستان و رمان
romance کتاب رمان داستان عاشقانه
romances کتاب رمان داستان عاشقانه
subplot داستان یا موضوع فرعی وتبعی رمان یانمایشنامه
The novel depicts life in prerevolutionary Russia. این رمان زندگی در پیش از انقلاب روسیه را نشان می دهد.
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
whodunits فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunnits فیلم پلیسی رمان پلیسی
whodunit فیلم پلیسی رمان پلیسی
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
pygmy کوتاه
stunts کوتاه
dwarfish کوتاه
stunting کوتاه
concise کوتاه
dumpy کوتاه
stunt کوتاه
short کوتاه
succinct کوتاه
pigmy کوتاه
scut دم کوتاه
of short duration کوتاه
puny قد کوتاه
pygmy قد کوتاه
pigmy قد کوتاه
pygmies قد کوتاه
pygmies کوتاه
little کوتاه
curtal کوتاه
pigmies قد کوتاه
miniature کوتاه
synoptic کوتاه
miniatures کوتاه
pigmies کوتاه
liliputian قد کوتاه
down کوتاه
curt <adj.> کوتاه
concise <adj.> کوتاه
fleeting <adj.> کوتاه
shortest کوتاه
bas relif کوتاه
short <adj.> کوتاه
shorter کوتاه
low کوتاه
stocky کوتاه
stockiest کوتاه
stockier کوتاه
succinct <adj.> کوتاه
shuffles گام کوتاه
novelette داستان کوتاه
conte داستان کوتاه
novelettes داستان کوتاه
chiton قبای کوتاه
shuffled گام کوتاه
chitchat صحبت کوتاه
chip shot ضربه کوتاه
intrim کوتاه مدت
by pass اتصال کوتاه
unabridged کوتاه نشده
an incomprehensive report گزارش کوتاه
apophthegm گفتار لب و کوتاه
term paper رساله کوتاه
basso relief برجسته کوتاه
coatee دامن کوتاه
breeks شلوار کوتاه
britches شلوار کوتاه
short story داستان کوتاه
short stories داستان کوتاه
shuffling گام کوتاه
bunny hop پرش کوتاه
brachydactyly کوتاه انگشتی
abridge کوتاه کردن
shuffle گام کوتاه
curtails کوتاه کردن
scurried مسابقه کوتاه
scurries مسابقه کوتاه
scurry مسابقه کوتاه
scurrying مسابقه کوتاه
lie down استراحت کوتاه
lie-down استراحت کوتاه
stag کوتاه کردن
stags کوتاه کردن
bas relief برجسته کوتاه
bas-relief برجسته کوتاه
clipping کوتاه کردن
truncate کوتاه کردن
truncated کوتاه کردن
truncates کوتاه کردن
bas-reliefs برجسته کوتاه
truncating کوتاه کردن
idyll چکامه کوتاه
idyll قصیده کوتاه
idylls چکامه کوتاه
idylls قصیده کوتاه
short-wave موج کوتاه
short haul خط سیر کوتاه
short-haul خط سیر کوتاه
short-circuit اتصال کوتاه
short-circuits اتصال کوتاه
curt کوتاه ومختصر
pygmy ادم کوتاه قد
pygmies ادم کوتاه قد
short wave موج کوتاه
aphorism سخن کوتاه
aphorisms سخن کوتاه
low کوتاه دون
abbreviated کوتاه شده
shortening کوتاه شدگی
poop صدای کوتاه
poops صدای کوتاه
pigmies ادم کوتاه قد
correption کوتاه کردن
shortwave موج کوتاه
short-list فهرست کوتاه
short-listed فهرست کوتاه
short-listing فهرست کوتاه
short-lists فهرست کوتاه
tutu دامن کوتاه
tutus دامن کوتاه
To back down . کوتاه آمدن
drop in <idiom> دیدار کوتاه
mini-skirts دامن کوتاه
mini-skirt دامن کوتاه
whiffet سوت یا پف کوتاه
spontoon نیزه کوتاه
steep taper مخروط کوتاه
stichomythia مکالمات کوتاه
strop طناب کوتاه
to cut short کوتاه کردن
to fall short کوتاه امدن
to look in کوتاه کردن
truncation کوتاه سازی
tunicle لباس کوتاه
undersize اندازه کوتاه
vamp جوراب کوتاه
in the short run در کوتاه مدت
briefly <adv.> بصورت کوتاه
compendiously <adv.> بصورت کوتاه
simply stated به بیان کوتاه
short run کوتاه مدت
brief description شرح کوتاه
corner-brace حایل کوتاه
dwarf gallery دالان کوتاه
curtly <adv.> بصورت کوتاه
cutty sark دامن کوتاه
idyl چکامه کوتاه
idyl قصیده کوتاه
jog trot یورتمه کوتاه
knurly کوتاه قد کوتوله
let us be brief کوتاه کنیم
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
lop sided کوتاه و بلند
low frequency wave موج کوتاه
mackinaw کت کوتاه و سنگین
manakin ادم کوتاه قد
manikin ادم کوتاه قد
hide bound کوتاه فکر
hare sighted کوتاه بین
half timber الوار کوتاه
cut off کوتاه کردن
detruncate کوتاه کردن
detruncation کوتاه شدگی
draw in کوتاه شدن
easy term کوتاه مدت
epigrammatical کوتاه ونیشدار
escopet قرابینه کوتاه
escopette قرابینه کوتاه
fubsy کوتاه وکلفت
gnomical کوتاه لب نویس
half pint کوتاه تر از مقدارمتوسط
morello گیلاس دم کوتاه
narrow minded کوتاه نظر
novelet داستان کوتاه
short run مدت کوتاه
short service line خط سرویس کوتاه
short shunt شنت کوتاه
short splice پیوند کوتاه
short term کوتاه مدت
short term دوره کوتاه
short test bar میله کوتاه
short time کوتاه مدت
short return برگشت کوتاه
short precision دقت کوتاه
short period دوره کوتاه
one track کوتاه فکر
piaffer یورتمه کوتاه
playlet نمایش کوتاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com