English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (2 milliseconds)
English Persian
undercover رمزی جاسوس
Other Matches
authentication code سیستم نشانی رمزی معرفهای رمزی
codress نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
cipher رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
spied جاسوس
snoops جاسوس
spies جاسوس
informers جاسوس
espies جاسوس
mole جاسوس
defector in place جاسوس
emissary جاسوس
informer جاسوس
spy جاسوس
snooping جاسوس
snooped جاسوس
tailer جاسوس
espying جاسوس
secret agent جاسوس
secret agents جاسوس
snoop جاسوس
espy جاسوس
operative [American English] جاسوس
espied جاسوس
emissaries جاسوس
beagles جاسوس کاراگاه
beagle جاسوس کاراگاه
defector in place جاسوس سری
fifth columnist ستونپنجم - جاسوس
defector in place جاسوس سریر
mole جاسوس سریر
mole جاسوس سری
highbinder جاسوس یا مراقب دیگری
intelligencer خبر رسان جاسوس
espies جاسوس بودن بازرسی کردن
espy جاسوس بودن بازرسی کردن
espied جاسوس بودن بازرسی کردن
espying جاسوس بودن بازرسی کردن
stoolie کبوتر یامرغ دام که بچوبی بندند جاسوس
source ماخذ عامل یا جاسوس خارجی برای کسب اطلاعات
wiretapper جاسوس یا ماشینی که مکالمات را بطور سری ضبط میکند
allegoric رمزی
occult رمزی
encoded رمزی
mystic رمزی
allusive رمزی
backstairs رمزی
symbolically رمزی
symbolic رمزی
emblematical رمزی
enigmatical رمزی
in petto رمزی
monogrammatic رمزی
runic رمزی
mystics رمزی
figurative رمزی
furtive رمزی
emblematic رمزی
cryptically رمزی
cryptic رمزی
coded رمزی
allegorical رمزی
mystic participation اشتراک رمزی
symbolic logic منطق رمزی
symbolic رمزی اشاری
cryptogram نوشته رمزی
cryptograph نوشته رمزی
puzzle lock قفل رمزی
formulae قاعده رمزی
cryptocorrespondence مکاتبات رمزی
figurative رمزی کنایهای
formulas قاعده رمزی
formal logic منطق رمزی
mystic sense معنی رمزی
coded character دخشه رمزی
encodes رمزی کردن
encoded رمزی شده
watchword کلمه رمزی
mystified رمزی کردن
mystifies رمزی کردن
occult سری رمزی
watchwords کلمه رمزی
mystify رمزی کردن
mystifying رمزی کردن
encode رمزی کردن
esoteric رمزی درونی
formula قاعده رمزی
codification رمزی کردن
code رمزی کردن
code word کلمات رمزی
code words کلمات رمزی
symbolically رمزی اشاری
semeiotic مکتب علائم رمزی
semiotic مکتب علائم رمزی
cryptocommunication ارتباط ومخابرات رمزی
cryptanalysis کشف نوشته رمزی
phase encoded رمزی شده با فاز
coded decimal رقم دهدهی رمزی
mystically بطور رمزی یا استعماری
token معجزه علامت رمزی
tokens معجزه علامت رمزی
cryptosecurity حفافت مکاتبات رمزی
cypher حروف یامهر رمزی
to crack a code رمزی [گاوصندوق یا رایانه] را شکندن
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
cryptanalyze نوشته رمزی را کشف کردن
cryptorelated informations اطلاعات مربوط به مکاتبات رمزی
numerology مبحث معانی رمزی اعداد
tokens کلمه رمزی علامت مشخصه
sigil علامت نجومی علائم رمزی
token کلمه رمزی علامت مشخصه
cipher فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
ciphers فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
formulation دستور سازی تبدیل به قاعده رمزی
pressmark حروف رمزی مشخصه کتب کتابخانه
cyphers فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
symbology مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
symbolism نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
open code سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
monitors به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitored به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitor به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
demodulate از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
typographies فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
typography فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
repeating key روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
signals علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
spelling group حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
codress procedure روش ذکر گیرندگان به صورت رمزی روش رمز کردن کلیه پیام
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
wands دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wand دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
codifies رمزی کردن تدوین کردن
codify رمزی کردن تدوین کردن
codifying رمزی کردن تدوین کردن
spelling table جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com