Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
romulus
رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
Other Matches
king dom
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
founding father
بنیادگذار
institutor
بنیادگذار
inaugurator
بنیادگذار
founding fathers
بنیادگذار
at first a
در نخستین دید در وهله نخستین
storied
داستانی
storybook
داستانی
to go wrong
بد از آب در آمدن
[داستانی]
to turn out badly
بد از آب در آمدن
[داستانی]
And what a story it was too !
وآن هم چه داستانی !
A shocking tale . A moving story .
داستانی تکان دهنده
to represent a play
داستانی را نمایش دادن
to license a play
اجازه نمایش داستانی را دادن
to draw a moral
معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
comic books
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
to back up
با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
comic book
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
to regard something as a matter of course
چیزی
[داستانی]
را امری آشکار در نظر گرفتن
to heighten a story
داستانی رابزرگ کردن حکایتی رابسط دادن
ballads
تصنیف اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود
ballad
تصنیف اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود
o king
ای پادشاه
head of state
پادشاه
constitutional monarch
پادشاه
Shah
پادشاه
Shahs
پادشاه
rex
پادشاه
queenconsort
زن پادشاه
king
پادشاه
kingless
بی پادشاه
our sovereingn
پادشاه
sovereigns
پادشاه
sovereign
پادشاه
queen
زن پادشاه
queens
زن پادشاه
monarchs
پادشاه
potentates
پادشاه
kings
پادشاه
potentate
پادشاه
monarch
پادشاه
regicide
قتل پادشاه
rial
پادشاه ملکه
sign manual
امضا پادشاه
regicides
قتل پادشاه
king of england
پادشاه انگلستان
fit for a king
لایق پادشاه
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
پادشاه یا دولت
kings palace
قصر پادشاه
kings palace
کاخ پادشاه
oberon
پادشاه پریان
kingling
پادشاه کوچک
his britannic majesty
اعلیحضرت پادشاه انگلستان
aeolus
پادشاه تسالی یونان
king of birds
پادشاه مرغان :دال
king's counsel
قاضی دادگاه پادشاه
royal prerogative
حق امتیاز ویژه پادشاه
regents
نماینده پادشاه رئیس
regent
نماینده پادشاه رئیس
croesus
کراسوس : پادشاه یونان
princess of the blood
دختر یا نوه پادشاه
raja or rajah
راجه-امیریا پادشاه
privy seal
مهر شخصی پادشاه
lord lieutenant
نماینده پادشاه در ایالات
princessroyal
بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
privy purse
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
the u kingdom
کشوری که پادشاه داشته باشد
kinglet
پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
sovereignty
اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
they attended the king
ایشان درخدمت پادشاه بودند
herod
هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
HMS
مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
gordian
وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
regius professor
استاد منصوب ازطرف پادشاه
dauphiness
عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
the u states
کشوری که پادشاه داشته باشد
prince royal
پسر ارشد پادشاه انگلیس
narrated
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrates
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrating
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrate
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
household troops
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
dauphin
عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
infanta
دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
priam
پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
the code of justinian
مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
royalties
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
monarchical
وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
royalty
حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
dais
سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
monarch
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
eminent domain
مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
infante
جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
yeoman of the guard
گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
kingmaker
کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
queen dowager
زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
monarchs
پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
jacobite
طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
empires
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire
امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
homage
اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
order of council
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
Desornamentado
[سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
Georgian architecture
معماری جرجی
[در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
letters missive
نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
to kiss hands
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
initialed
نخستین
first detector
نخستین
initial
نخستین
first
نخستین
primal
<adj.>
نخستین
premier
نخستین
premiers
نخستین
our first parents adam and eva
نخستین ما
mixer
نخستین
mixers
نخستین
proto
نخستین
premiering
نخستین
initialling
نخستین
initials
نخستین
incipient
نخستین
premiere
نخستین
premieres
نخستین
primary
نخستین
quadrages ima
نخستین
initialing
نخستین
premiered
نخستین
initialled
نخستین
procedendo
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
koh i noor
کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
agamemnon
اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
as a first step
<adv.>
نخستین
[اولا]
rough coat
نخستین اندود
primary treatment
تصفیه نخستین
springer stone
نخستین رگ پاطاق
primary group
گروه نخستین
proenomen
نام نخستین
protomartyr
نخستین شهید
primary reinforcement
تقویت نخستین
the first of all
نخستین همه
the opening chapter
نخستین فصل
primary productivity
فراوردگی نخستین
primary anxiety
اضطراب نخستین
menarche
نخستین قاعدگی
primary drive
سائق نخستین
primary treatment
پاکسازی نخستین
primary zones
نواحی نخستین
primary colors
رنگهای نخستین
prime coat
روکش نخستین
primary motivation
انگیزش نخستین
primary needs
نیازهای نخستین
trivium
دوره نخستین
primary personality
شخصیت نخستین
octateuch
نخستین عهدعتیق
primary processes
فرایندهای نخستین
the first day
نخستین رور
first impression
برداشت نخستین
at the first blush
در نخستین وهله
at the first onset
در نخستین وهله
incipience
حالت نخستین
in the egg
در مرحله نخستین
prototype
نخستین بشر
book one
جلد نخستین
his opening remarks
نخستین گفتههای وی
at first push
در نخستین وهله
hexateuch
نخستین توریه
prototype
نمونه نخستین
first hand
نخستین بازی کن
by return of post
با نخستین پست
crossover
تمرکز نخستین
first aids
کمکهای نخستین
prototypes
نمونه نخستین
first rate
نخستین درجه
prototypes
نخستین بشر
primary
مقدماتی نخستین
initial stage
طبقه نخستین
primes
نخستین اولیه
primordial
اصل نخستین
initial expenses
هزینه نخستین
primed
نخستین اولیه
incunabula
نخستین دوره
prime
نخستین اولیه
incipincy
حالت نخستین
initial movement
نخستین اقدام
recoil
بحال نخستین برگشتن
initiate
نخستین قدم رابرداشتن
prodelision
حذف نخستین حرفCanis
first fruits
نخستین دستاوردهای هر چیز
maiden speeches
نخستین نطق شخص
primordial
عنصر نخستین اساسی
initiates
نخستین قدم رابرداشتن
initiating
نخستین قدم رابرداشتن
at the earliest p moment
در نخستین وهله امکان
draw first blood
کسب نخستین امتیاز
acrospire
نخستین جوانهء دانه
recoils
بحال نخستین برگشتن
recoiling
بحال نخستین برگشتن
rudimentary knowledge
دانش مقدماتی یا نخستین
fifteen
نخستین امتیاز گیم
break one's duck
کسب نخستین امتیاز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com