English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
royal blue رنگ ابی مایل بارغوانی روشن
Other Matches
beige رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
claret رنگ قرمزمایل بارغوانی
clarets رنگ قرمزمایل بارغوانی
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylight روز روشن روشن کردن
daylit روز روشن روشن کردن
illuminati روشن ضمیران روشن فکران
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
explaining روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained روشن کردن باتوضیح روشن کردن
rath مایل
oblique مایل
bevel پخ مایل
desirous مایل
propense مایل
bevel مایل
pitching مایل
rathe مایل
oblique مایل کج
slanting مایل
miles مایل
mile مایل
bevelled مایل
agreeable مایل
sloping مایل
slantingly کج یا مایل
studious to do a thing مایل
studious of doing a thing مایل
sideling مایل
inclined مایل
gauche مایل
skews مایل
skewing مایل
skew مایل
willful مایل
interested مایل
italic مایل
lickerish مایل
inclinable مایل
nothing loath مایل
sidling مایل
willing مایل
declivous مایل
loxodrome خط مایل
f. of books مایل به کت اب
geographical mile مایل جغرافیایی
statute mile مایل رسمی
sourish مایل به ترشی
he was found of her مایل او بود
nautical miles مایل دریایی
slant range برد مایل
solicitously مایل نگران
bitterish مایل به تلخی
nautical mile مایل دریایی
he is f. her مایل اوست
recessive مایل ببازگشت
he has a good mind مایل است
side flow weir سر ریز مایل
greeny مایل بسبز
wilful مشتاق مایل
yellowish مایل بزردی
lief مطلوب مایل
inclined face of dam نمای مایل سد
blueish مایل به ابی
bluish مایل به ابی
solicitous مایل نگران
fondest مایل مشتاق
fonder مایل مشتاق
xanthic مایل به زردی
fond مایل مشتاق
inclined drilling حفاری مایل
inclined compression فشار مایل
gaff میله مایل
viridescent مایل به سبز
the mast has raked مایل شدن
the mast has raked مایل کردن
three point perspective پرسپکتیو مایل
to incline to green یا مایل بودن
whitey مایل به سفید
whity مایل به سفید
incline plane سطح مایل
solicitous to go مایل به رفتن
flavescent مایل بزردی
oblique perspective پرسپکتیو مایل
aslant بطور مایل
albescent مایل به سفیدی
centripetal مایل به مرکز
reddish مایل بقرمز
oblique system سیستم مایل
purply مایل به ارغوانی
purplish مایل به ارغوانی
aslant حرکت مایل
cant سطح مایل
oblique projection تصویر مایل
oblique rotation چرخش مایل
oblique section مقطع مایل
obliquely بطور مایل
awry بطور مایل
oblique lattice شبکه مایل
oppositive مایل به ضدیت
chamfer مایل شدن
caramels مایل به قرمز
caramel مایل به قرمز
comatant مایل بجنگ
likes مایل بودن
liked مایل بودن
mile ohm مایل- اهم
like مایل بودن
greyish مایل به خاکستری
isabella زرد مایل به خاکستری
inclined coil meter سنجه با پیچک مایل
inclined barrel arch طاق گهوارهای مایل
canescent سفید مایل به تار
luteovirescent زرد مایل بسبز
cuesta جلگه مایل یااریب
i am unwilling to go مایل نیستم بروم
green with a blue tint سبز مایل به ابی
low oblique عکس مایل پایین
homosexual مایل به جنس خود
purple red قرمز مایل به ارغوانی
oblique shock wave موج ضربهای مایل
swart سبزه مایل به سیاه
inclined shear plane سطح برش مایل
loxodromics کشتی رانی در خط مایل
buffyy مایل به رنگ نخودی
pinkish مایل به رنگ صورتی
roll piercing process روش نورد مایل
inclined barrel arch طاق ضربی مایل
blackish مایل به سیاه تیره
he was not inclined to go مایل برفتن نبود
he was found of her باو مایل بود
brownish مایل به قهوهای یاخرمایی
homosexuals مایل به جنس خود
sloping barrel vault طاق ضربی مایل
sloping barrel vault سقف گهوارهای مایل
isabel زرد مایل به خاکستری
he is indisposed to go مایل نیست برود
oblimin rotation چرخش مایل کمینه
oblimax rotation چرخش مایل بیشینه
bay سرخ مایل به قرمز
bayed سرخ مایل به قرمز
baying سرخ مایل به قرمز
incilnable to do something مایل کردن بکاری
pea green زرد مایل بسبز
reddish مایل بسرخی زننده
to be prepared to go مایل به رفتن بودن
they canŠif they so wishŠ..... اگر مایل باشندمیتوانند...........
grege اردهای مایل به خاکستری
hoary سفید مایل به خاکستری
tattletale gray سفید مایل بخاکستری
griseous خاکستری مایل به ابی
bays سرخ مایل به قرمز
he is not willing to go مایل برفتن نیست
mph مخفف مایل در ساعت
auburn قهوهای مایل به قرمز
scarlet قرمز مایل به زرد
rubicund رنگ مایل به قرمز
suntans قهوه مایل بسرخ
umber قهوه ای مایل به زرد
suntan قهوه مایل بسرخ
petunias رنگ قرمز مایل بابی
nautical mile مایل دریایی معادل 0581متر
ti turn in سوی پایین مایل بودن
backswept برگشته بطور مایل واریب
tawnier تیره زرد مایل بقهوهای
tawniest تیره زرد مایل بقهوهای
pansy رنگ قرمز مایل به ابی
tawny تیره زرد مایل بقهوهای
pansies رنگ قرمز مایل به ابی
mikado رنگ زرد مایل به قرمز
oxford blue ابی سیر مایل به ارغوانی
teal blue رنگ ابی مایل به خاکستری
nautical miles مایل دریایی معادل 0581متر
It's about 2 miles from ... آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
decline مایل شدن رو بزوال گذاردن
declined مایل شدن رو بزوال گذاردن
declines مایل شدن رو بزوال گذاردن
declining مایل شدن رو بزوال گذاردن
cedars رنگ قرمز مایل به زرد
slate blue رنگ ابی مایل به خاکستری
What's the charge per mile? اجاره هر مایل چقدر است؟
matelot رنگ ابی مایل بقرمز
taupe رنگ خاکستری مایل به قهوهای
slate black رنگ ارغوانی مایل بسیاه
rust رنگ قرمز مایل به قهوه ای
loxodromic وابسته به کشتی رانی در خط مایل
hoar سفید مایل به خاکستری موسفید
raisin رنگ قرمز مایل به ابی
shell pink رنگ قرمز مایل به زرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com