Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
The leaves turn in
[the]
autumn
[British E]
/ fall
[American E]
.
رنگ برگها در پاییز تغییر می کند.
Other Matches
leaves
برگها
leafage
برگها
equitant
رویهم قرار گرفتن برگها
interaxillary
واقع در میان بغلهای برگها
autumn
پاییز
fall
پاییز
autumns
پاییز
Don't count your chickens before they're hatched.
<proverb>
جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
Don't count your chickens before they are hatched.
<proverb>
جوجه رو آخر پاییز می شمارند.
autumnal equinox
نقطه عبور خورشید ازاستوای نجومی در اول پاییز
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
fall wool
پشم پاییزه
[پشمی که در پاییز چیده می شود و مرغوبیت کمتری از پشم بهاره دارد.]
end strings
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
plastic
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
variable area nozzle
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changing
تغییر کردن تغییر دادن
changes
تغییر کردن تغییر دادن
change over
تغییر روش تغییر رویه
changed
تغییر کردن تغییر دادن
change
تغییر کردن تغییر دادن
fm
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular travel
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
misalignment
تغییر
conversion
تغییر
dachi
تغییر پا
conversions
تغییر
variations
تغییر
commutation
تغییر
variation
تغییر
amendments
تغییر
amendment
تغییر
changeless
بی تغییر
vicissitude
تغییر
stationary
بی تغییر
change
تغییر
mutations
تغییر
mutation
تغییر
innovations
تغییر
changing
تغییر
innovation
تغییر
changes
تغییر
fluctuation
تغییر
changed
تغییر
alteration
تغییر
modification
تغییر
shunting
تغییر خط
alternation
تغییر
peripeteia
تغییر ناگهانی
permute
تغییر دادن
transformation
تغییر شکل
kainotophobia
تغییر هراسی
transformation
عمل تغییر
variability
تغییر پذیری
changeable
تغییر پذیر
modification of the articles
تغییر اساسنامه
immutability
تغییر ناپذیری
modifier
تغییر دهنده
modificatory
تغییر دهنده
palingenesis
تغییر شکل
nonreversal shift
تغییر ناوارون
effable
قابل تغییر
mutabilty
تغییر پذیری
mutability
تغییر پذیری
multiplier
ضریب تغییر
displeacement of water
تغییر مکان اب
displaciment
تغییر مکان
displaceable
قابل تغییر
moveable
قابل تغییر
dimensional change
تغییر اندازه
mutable
تغییر پذیر
parathesis
ترکیبی بی تغییر
modifiers
تغییر دهنده
modifiability
تغییر پذیری
infelection
تغییر شکل
left shift
تغییر مکان به چپ
supple
تغییر پذیر
lour
اخم تغییر
immutable
تغییر ناپذیر
skittish
تغییر پذیر
invariance
تغییر ناپذیری
invariant
تغییر ناپذیر
load variation
تغییر بار
ireversible
تغییر ناپذیر
kainophobia
تغییر هراسی
transmutation
تغییر شکل
lability
تغییر پذیری
inalterable
تغییر ناپذیر
invariable
تغییر ناپذیر
flexility
قابلیت تغییر
frequency change
تغییر بسامد
frequency fluctuation
تغییر فرکانس
misalign
تغییر یافتن
minor change
خرد تغییر
heterophonia
تغییر صدا
metachromatism
تغییر رنگ
mean variation
تغییر متوسط
magnatic displacement
تغییر مغناطیسی
constantly
بدون تغییر
modificative
تغییر دهنده
inalterability
تغییر ناپذیری
unalterable
تغییر ناپذیر
varies
تغییر کردن
metamorphosis
تغییر شکل
transforming
تغییر شکل
transforms
تغییر شکل
variant
قابل تغییر
fluctuates
تغییر مداوم
fluctuated
تغییر مداوم
fluctuate
تغییر مداوم
upheavals
تغییر فاحش
mutant
تغییر پذیر
transformed
تغییر شکل
alterability
قابلیت تغییر
vary
تغییر کردن
modification
تغییر وتبدیل
transform
تغییر شکل
upheaval
تغییر فاحش
mutants
تغییر پذیر
weathers
تغییر فصل
weathered
تغییر فصل
weather
تغییر فصل
variable
تغییر پذیر
alter
تغییر یافتن
alter
تغییر دادن
altered
تغییر یافتن
altered
تغییر دادن
altering
تغییر یافتن
altering
تغییر دادن
alters
تغییر یافتن
amending
تغییر دادن
variables
تغییر پذیر
mutate
تغییر دادن
mutated
تغییر دادن
mutates
تغییر دادن
mutating
تغییر دادن
amend
تغییر دادن
amended
تغییر دادن
alters
تغییر دادن
design change
تغییر طرح
convertibility
توانایی تغییر
concurrent variation
تغییر همزمان
modifies
تغییر دادن
commutable
قابل تغییر
speed variation
تغییر سرعت
displacement
تغییر مکان
displacement
تغییر موضع
demand shift
تغییر تقاضا
deformation
تغییر شکل
variation
تغییر ناپایداری
variations
تغییر ناپایداری
current displacement
تغییر جریان
covariation
تغییر همگام
modify
تغییر دادن
coefficient of variation
ضریب تغییر
change of place
تغییر مکان
change of curvature
تغییر انحنا
change in supply
تغییر عرضه
change in demand
تغییر تقاضا
behavior modification
تغییر رفتار
automatic take
تغییر پایگاه
altertive
تغییر دهنده
alterant
تغییر دادنی
change of speed
تغییر سرعت
kaleidoscopes
تغییر پذیربودن
modifying
تغییر دادن
cinversion
تغییر شکل
changer
تغییر دهنده
change spin
چرخیدن با تغییر پا
kaleidoscope
تغییر پذیربودن
alterable
قابل تغییر
shifts
تغییر مکان
transiguration
تغییر شکل
strains
تغییر شکل
deed poll
تغییر نام
deviation
تغییر مسیر
turnabouts
تغییر موضع
turnabouts
تغییر عقیده
shifted
تغییر جهت
transmutative
قابل تغییر
shifted
تغییر دادن
to convert something into something
تغییر دادن به
shifted
تغییر مکان
shifts
تغییر دادن
flexible
قابل تغییر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com